eranico
www.eranico.com
شناسه مطلب: 71543  
تاریخ انتشار: 26 خرداد 1396
print

11 رهنمود مدیریتی برای پیروزی در عصر دیجیتال

ده سال پیش، وقتی از مدیران ارشد یا روسای شرکت‌ها می‌پرسیدیم واژه «دیجیتال» برای آنها چه معنایی دارد، پاسخ‌شان عموما چیزی مربوط به رسانه‌های اجتماعی بود.

امروز، این پاسخ به اپلیکیشن‌ها، داده‌های بزرگ، چاپ سه بعدی، «یارانش ابری» یا دیگر نمونه‌های فعلی تکنولوژی دیجیتال گسترش یافته است. همه این پاسخ‌ها هم درست هستند و هم غلط! مهم‌تر از نوآوری‌های خاصی که انقلاب دیجیتال معرفی کرده، اثر جمعی متحول‌کننده آن بر کسب‌وکار و سازمان‌هاست. دیگر مرزی بین دنیای پیش از دیجیتال و پسادیجیتال وجود ندارد. دیجیتال تبدیل شده به کسب‌وکار و کسب‌وکار همان دیجیتال است. با این حال، برخی رهبران شرکت‌ها هنوز برای دیجیتال‌سازی سازمان‌های خود متعهد نشده‌اند. نتایج یک نظرسنجی که موسسه INSEAD در سال 2016 انجام داد و در آن 1160 مدیر و اعضای هیات‌مدیره حضور داشتند، نشان داد بیشتر این اعضا از دانش و آگاهی لازم برای مدیریت تحول دیجیتال برخوردار نیستند. به همین دلیل، خلاصه‌ای از یک گزارش که 11 رهنمود برای مدیران شرکت‌ها در این زمینه ارائه می‌دهد، در اینجا آمده است. این رهنمودها براساس یافته‌های پیشین، ترکیب تجربیات آموزشی و کسب‌وکار و نیز همکاری حرفه‌ای با سازمان‌ها در مناطق و صنایع مختلف، به دست آمده است.

1- دیجیتال‌سازی نیازمند شناخت محیط خارجی بدون هرگونه سوگیری است

حالا که اثر دیجیتال‌سازی به سرعت جای موانع فیزیکی سنتی را می‌گیرد تا موانع ناملموس را وارد کند، چارچوب‌های دوره آنالوگ، مثل «پنج نیروی» مایکل پورتر باید مورد بازبینی قرار بگیرند. (مدل پورتر، پنج نیروی رقابتی را که شکل‌دهنده هر صنعتی هستند و نقاط ضعف و قوت آن را نشان می‌دهند، شناسایی و تحلیل کرده است: این پنج نیرو عبارتند از: رقابت بین رقبای فعلی در صنعت، تهدید ورود رقبای جدید به یک صنعت، قدرت چانه‌زنی تامین‌کننده‌ها، قدرت چانه‌زنی مشتریان و تهدید ورود محصولات جایگزین).

2- دیجیتال‌سازی نیازمند تغییر فرمول ماموریت شرکت‌ها است

تغییرات محیطی که دیجیتال عامل آن بوده، شرکت‌ها را به صورت فردی و حتی کل یک صنعت را به چالش می‌کشد. اعضای هیات‌مدیره و مدیران شرکت‌ها باید کلیه پیش‌فرض‌هایی را که در مورد ماموریت شرکت و موقعیت صنعتی آن وجود دارد و نیز پایداری مدل‌ها و روش‌های کسب‌وکار را زیر سوال ببرند.

3- معنا و اثر دیجیتال برای شرکت باید به‌طور واضح بیان شود

مزیت دیجیتال تا حد زیادی به فرصت‌هایی برمی‌گردد که علاوه بر محصولات و خدمات، استراتژی و ساختار سازمانی را هم متناسب‌سازی می‌کند. شرکت‌ها به جای جست‌وجو برای نقشه راهی که آنها را در مسیر دیجیتال‌سازی راهنمایی کند، باید نقشه راه دیجیتالی خودشان را تعریف و طراحی کنند. رهبران سازمانی می‌توانند یک لغت‌نامه داخلی تهیه کنند که کلیه کلیدواژه‌ها، اصطلاحات و مفاهیم دیجیتالی را دربربگیرد. البته این لغت‌نامه هم مثل همه لغت‌نامه‌های دیگر به به‌روزرسانی نیاز دارد.

4- درک و و قابلیت‌های دیجیتال در کل شرکت مورد نیاز است

دیجیتال‌سازی کارشناسان زیادی را درگیر می‌کند؛ اما مسوولیت نهایی تحول دیجیتال به کلیه کارکردهای موجود درون یک شرکت برمی‌گردد. در ضمن، تغییرات موفق نیازمند همکاری از سوی مشارکت‌کنندگانی ارشد در سازمان است که در نهایت به هیات‌مدیره ختم می‌شوند. این مشارکت افراد، نسل هزاره مشتاق دیجیتال‌سازی را به خرد مدیران ارشد باتجربه متصل می‌‌کند.

5- دیجیتال‌سازی باید مورد حمایت فرهنگ شرکت باشد

انقلاب دیجیتال در واقع یک انقلاب فرهنگی است و صرفا تکنولوژیک نیست. مثل هر تحول فرهنگی بزرگ دیگری، دیجیتال‌سازی هیچ‌گاه به خودی خود اتفاق نمی‌افتد، مگر اینکه مدیران ارشد یک سازمان تحت هدایت اعضای هیات‌مدیره آن، عاملش باشند.

6- دیجیتال‌سازی نیازمند سطح گسترده‌ای از همکاری است

موفقیت کسب‌وکار تنها به واسطه همکاری و مکالمات مداوم بین سهام‌داران، هیات‌مدیره، مدیران اجرایی و کارمندان «خط مقدم» حاصل می‌شود. به علاوه، دیجیتال‌سازی مرزهای موجود بین صنایع مختلف را از بین می‌برد و اهمیت همکاری‌های خارجی با کارکردهای مختلف را پررنگ می‌کند.

7- دیجیتال‌سازی نیازمند تعهد بیشتر به مردم است

در گذشته، مشتریان تابع شرکت‌ها بودند. با آنها صحبت می‌شد و در موردشان بازاریابی صورت می‌گرفت. اما در عصر دیجیتال، هرکس می‌تواند با هر اندازه، مقیاس و سرعتی ارزش ایجاد کند و از آن پول درآورد. مصرف‌کننده امروز خیلی راحت می‌تواند ارزش‌ها را تخریب کند و مثلا این کار را با از بین بردن اعتبار یک شرکت در یک توییت می‌تواند انجام دهد. بنابراین همکاری مشترک با مشتری و جمع‌سپاری ایده، هیچ‌گاه تا این اندازه آسان و البته ضروری نبوده و شرکت‌هایی که موقعیت‌ خود را به‌عنوان تسهیل‌کننده رویاهای مشتری پیدا کرده‌اند، در آینده برنده خواهند بود.

8- استراتژی کسب‌وکار در عصر دیجیتال، فرآیندی مداوم می‌شود

روزهایی که شرکت‌ها این قابلیت را داشتند که به طرح‌های استراتژیک پنج ساله فکر کنند، گذشته است. رویدادهای کسب‌وکار دائم در حال تغییرند و بنابراین شکل‌دهی استراتژی و اجرای آن باید همزمان با این تغییرات و به صورت ایده‌آل در یک حلقه بازخوردی بی‌پایان اتفاق بیفتد.

9- تصمیم‌گیری در عصر دیجیتال بیش از پیش داده‌محور شده است

در مقایسه با انبوه ابزارهای تحلیلی و پیش‌بینی‌کننده پیشرفته که امروز در اختیار کسب‌وکارها قرار دارد، چکیده‌های مدیریتی قدیمی که انتخاب‌های دوگانه را پیش روی مدیران قرار می‌داد یک ابزار ابتدایی است.

10- دیجیتال‌سازی شرکت‌ها را ملزم می‌کند وارد قلمروهای کشف نشده شوند

برنامه‌ریزی برای ایجاد اختلال و دگرگونی نیازمند آن است که مدل‌های کسب‌وکار و جریانات درآمدی جدید کشف شوند. سازمان‌ها باید آزمایش‌های جاه‌طلبانه را شروع کنند و خیلی سریع اقدام به یادگیری و آموزش کنند. هیات‌مدیره و مدیران ارشد شرکت‌ها به نوبه خودشان باید از ابهام و شرایط ریسک بیشتری استقبال کنند.

11- دیجیتال‌سازی یعنی مدیریت دائم تغییر

در دنیای قبل از دیجیتال، یک برنامه تغییر مدیریتی می‌توانست سال‌ها یا حتی دهه‌ها سودآوری به‌دنبال داشته باشد. اما دیگر این گونه نیست. مدیران باید مطمئن شوند خواسته و توانایی آنها برای تغییرات دائم با کالبد سازمان همخوانی داشته باشد.

منبع :  دنیای اقتصاد

لینک مطلب: https://www.eranico.com/fa/content/71543