گزارش میدانی از نمایشگاه دائمی تابلو فرش، فرش و صنایع دستی

همه به‌به و چه‌چه می‌کنند ولی خرید نه!

گرما بیداد می‌کند اما خیلی از تولیدکنندگان و فعالان فرش علی‌رغم خودنمایی خورشید در آسمان، در غرفه‌هایی که حتی از مبلغ اجاره‌های آن نیز شاکی هستند، حضور دارند تا شاید کاری بفروشند و طلسم فروش بالاخره شکسته شود.

این روزها در نزدیکی موزه فرش و پارک لاله نمایشگاه دائمی فرش، تابلو فرش و صنایع دستی درحال برگزاری است اما حیات چنین نمایشگاهی و حضور تولیدکنندگان فرش و صنایع دستی در این محل، گویی که رازی باشد، به گفتهی صاحبان غرفهها بدون هیچ تبلیغاتی درحال برگزاری است.

آنچه در ادامه میخوانید گزارش خبرنگار صنایع دستیست که پای درد و دل تولیدکنندگان و فعالانی نشسته که از کسادی وضعیت فروش اغلب به روی هنرهای خود که همان فرشها باشد، به خواب رفته یا مشغول غذا خوردن و صحبت کردن هستند.

طفلک قالیبافان!

لهجهی شیرین تبریزی دارند و با در اختیار گرفتن یکی از غرفههای نمایشگاه مشغول به فروش تابلو فرش هستند. از خبرنگار ترسی ندارند و انگار که مهمانی به غرفهی آنها سر زده باشد، با روی خوش شروع به صحبتکردن میکنند. دو برادر هستند که هردو به گفتهی خودشان در دانشگاه درس طراحی خواندهاند و علیرغم شرایط بد فروش بازهم با خنده مشکلات را به زبان میآورند.

یکی از برادرها که همزمان با صحبت کردن مشغول به کار است، دربارهی وضعیت فروش میگوید: «همه بهبه و چهچه میکنند، اما اغلب خرید نمیکنند چون قیمتها خیلی بالا هستند. قیمت تابلو فرشها عموما از ۶ میلیون تومان به بالا شروع میشوند و همه کار دست هستند.»

او به کارهای سفارشیای که در مدت نمایشگاه گرفتهاند، اشاره میکند و چنین ادامه میدهند: «الان طرحهای تابلوهای فرش خوب هستند. قبلا ما تولیدمان بیشتر بود، اما الان چون کشش نداریم، تولیدمان را کمتر کردهایم. برای مثال قبلا ما با ۱۰ تا تابلو به تبریز برمیگشیتم، اما الان باتوجه به فروش کمتر با تعداد بیشتری به شهرمان برمیگردیم.»

یکی دیگر از برادرها ادامه میدهد: «مردم قدرت خرید ندارند. قدیمها فرش صادر میشد و اوضاع خیلی بهتر بود.»

او دربارهی مهاجرت طراحانی ایرانی به کشورهای همسایه میگوید: «من تمام عمرم را پای این کار گذاشتم، وقتی استقبالی نمیشود، برخی طراحان تصمیم میگیرند که بروند؛ البته که من هرگز فکر نکردم خاک مادریام را رها کنم و بروم.»

این فرد همچنین درباره علاقه ایرانیها به فرش میگوید: «الان هر خانواده ایرانی دوست دارد یک فرش دستبافت در خانه خودش داشته باشد ولی چون خانوادهها در نیازهای اولیه خودشان نیز ماندهاند، فروش ما هم کمتر شده است. برای مثال قبلا برخی مشتریها چهار تا چهار تا تابلوی فرش میبردند. الان فقط میآیند و میگویند چقد گران شده!»

برادر مسئول غرفه دربارهی مشکلات بیمه نیز چنین اظهار میکند: «آنهایی که قبلا بیمه شدند، دچار مشکل نشدند اما افرادی که جدید بیمه شده بودند، بیمهشان مدام قطع و وصل میشد. ما بیمه هم نباشیم نیازی نداریم، اما طفلک قالیبافان!»

شخص وزیر از مشکلات آگاه هستند؟!

کمی جلوتر که میرویم غرفهای با به نمایش گذاشتن فرشها و گلیمهای عشایری با رنگها و طرحهایش در بین سایر غرفهها خودنمایی میکند. صاحب این غرفه که تعمیرکار فرشی در کنار او مشغول به کار است، با دلی پر وقتی که میفهمد خبرنگاری رو به رویش نشسته تا حرفهایش را بشنود، شروع میکند: «فرش تنوع سلیقههاست و هرکسی با ذهنیت خودش یک مدل را خریداری میکند. برعکس سالهای پیش که ما همیشه در موزه فرش نمایشگاههای موفقی برگزار میکردیم، امسال وضعیت فروش متأسفانه اصلا خوب نبود و فعلا که نزدیک به سه هفتهاست ما در اینجا هستیم، متأسفانه در حال ضرر کردن هستیم.»

او ادامه میدهد: «الان ما سه هفته است که به اندازهی دو روز نمایشگاههای هفتگیمان فروش نداریم و متأسفانه تبلیغاتی هم برای بهتر دیده شدن نمایشگاه انجام نگرفت. کلا حمایت چندانی از طرف وزارت میراث فرهنگی برای تبلیغات صورت نگرفت. همه اینهایی که میبینید هزینه خودمان است. از من ۱۳۰ میلیون تومان پول گرفتند با برجی ۶۰ میلیون تومان پول. تقریبا برای من برجی ۷۰ میلیون تومان درآمده است. این غرفهها متعلق به خود میراث است و شخص وزیر هم احتمالا از این مشکلات آگاه هستند.»

این تولیدکننده به تجربهاش در زمینه تولید فرش اشاره کرده و میگوید: «من نزدیک به ۱۷ ـ ۱۸ میلیارد تومان جنس برای فروش آوردهام، اما هیچکس غرفهها را بیمه نکرده و گفته شده که باید اول غرفهها شیشه شوند و بعد هرکسی خودش را بیمه کند.»

او درباره قیمت کارهای عشایری چنین اظهار میکند: «فرشهای عشایری قیمت ثابتی ندارند و همه قیمتی داریم.»

این تولیدکننده با انتقاد از بیتوجهی به فعالان حوزه فرش میگوید: «از تولید در حوزه فرش حمایتی چندانی نشده و اغلب در حد حرف و قول بوده است. تسهیلات هم خواسته باشند بدهند انقدر آدم را بیزار میکنند که پشیمان میشوید؛ برای مثال زمانی آمدند به ما گفتند شما کارآفرین منطقه هستید و میتوانید وام دریافت کنید. به پول دادن رسید. برای مثال برای یک میلیارد تومان؛ باید ۷۶۰ میلیون تومان نقدینگی حساب ارائه میکردیم. خب اگر من انقدر نقدینگی در حسابم داشته باشم اصلا برای چه باید وام بگیرم؟»

این تولیدکننده که به نظر میرسد نسبت به واژهی هنر ـ صنعت در مقابل فرش حساس است، درباره اطلاق این عنوان میگوید: «من کلا واژه صنعت را برای فرش نمیپسندم چون با این عبارتها میخواهند فرش را به سمت کارهای ماشینی و شیمیایی ببرند و من اصلا موافق این موضوع نیستم.»

مسئولان بیمه شمشیر را از رو بستهاند

در کنار تولیدکننده در غرفهی فرشهای عشایری مرد کهنسالی حضور دارد که کارش تعمیرات است. تمام مدت گویی که منتظر بود تا درد دلش را بیرون بریزد، با تمام شدن صحبتها با تولیدکننده، میگوید: «من قبلا در بازار کارگاه داشتم اما دزد کارگاهم را سرقت کرد و مـتأسفانه پرونده را نیز بستند و اصلا به جایی نرسید. انقدر به این ور و آن ور زدم که خسارت برخی را پرداخت کردم و مقداری همچنان باقی مانده است. الان من به صورت سیار کار میکنم و کارگاه یا جای مشخصی ندارم اما متأسفانه مسوولان بیمه شمشیر را از رو بستهاند تا بیمه ما را قطع کنند.»

او ادامه میدهد: «مدام بازرس میفرستند تا اگر نباشیم، بیمهمان را قطع کنند. یا باید در این اوضاع به فکر نان باشیم یا باید ثابت در جایی بنشینیم تا ببینیم آقای بازرس چه زمانی میآیند که بررسی کنند ما در حال کار کردن هستیم! بیمه من یک بار قطع شده بود و با مصیبت وصل شد و درحال حاضر نیز بیمه من وصل هست.»

این تعمیرکار فرش که همزمان هم کار میکند و هم درد و دلهایش را بیرون میریزد، چنین ادامه میدهد: «تنها جایی که ما خدماتی دریافت میکردیم، بیمه بود و حالا شمشیر را از رو بستهاند تا بیمهها را قطع کنند. دستمزدها اصلا خوب نیستند و اگر دو روز کار میکنیم، در مقابلش دو ماه بیکار هستیم.»

تولیدکننده در میانه حرفهای تعمیرکارش میگوید: «فروش نیست. وقتی فروش من بالا باشد، خب کار هم هست. ما شروع کارمان را با سه ـ چهار تا کار انجام دادیم و جرأت نداریم تولید کنیم چون فروش نداریم!»

تعمیرکار در آخر، خواستهاش از مسوولان مرتبط را چنین مطرح میکند: «مجموعا صنف فرش را باید حمایت کنند چون ما از هنر باستانی ایران وامداری میکنیم که در آستانهی منقرض شدن است. حالا یکسری ممکن است سرمایهای داشته باشند یا کار دیگری بلد باشند و به جایی هم برسند ولی امسال ما که کاری از دستمان برنمیآید و سن و سالی هم از ما گذشته، عاقبت ما چه خواهد شد؟»

اگر پای صحبتهای فعالان حوزه فرش از قالیباف گرفته تا تولیدکننده و طراح بنشینید، اغلب با نگاهی آمیخته به نگرانی، خواهان بهتر شدن شرایط هستند و در این مسیر موضوعاتی چون انتقال مرکز ملی فرش ایران از وزارت صمت به وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی و با مسائلی از این دست برایشان تفاوتی ندارد. بیژن اربابی، کارشناس و استاد دانشگاه پیشتر در این زمینه چنین اظهار کرده بود: «فکر میکنم مدیریت مرکز فرش مدتهاست که جلوه سیاسی به خود گرفته و اغلب مدیران لایق، مدتهاست که خداحافظی کردهاند و این مکان را تبدیل به صحنه سیاسی و سکوی پرتاب کردهاند.» حال باید دید مسئولان مربوطه چه سیاستگذاریای برای بهبود شرایط انجام خواهند داد؟

منبع: ایسنا
مشاهده نظرات