هشدار مشاور مرکز منطقه‌ای سازمان ملل متحد:

امنیت انسانی به حال فکر می‌کند، توسعه پایدار به آینده

امنیت انسانی چیست، دستاوردهای گذشته و چشم‌انداز آینده آن کدام است. شباهت یا تفاوت این مفهوم با توسعه پایدار و جزئیات دیگر، در سخنرانی علمی «امنیت انسانی و توسعه پایدار» در دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه‌طباطبایی توسط شهربانو تاجبخش، مشاور مرکز منطقه‌ای سازمان ملل متحد، مورد بحث و بررسی قرار گرفت.

او سخنرانی را با تعریف «امنیت انسانی» از سوی محبوبالحق، اقتصاددان و سیاستمدار پاکستانی که گویا پدر این مفهوم نیز خوانده میشود، آغاز کرد: «امنیت انسانی، کودکی است که نمرده، بیماریای است که گسترش پیدا نکرده، کاری است که از دست نرفته.

امنیت انسانی، سلاحها نیستند بلکه حیات و کرامت انسانی است». وی در ادامه به دیدگاههایی که درباره این مفهوم وجود دارد و همچنین به استفادههایی که از مفهوم امنیت انسانی شده است اشاره میکند. گزارشی از این سخنرانی را در پی بخوانید.

امنیت انسانی سلاحها نیستند بلکه حیات و کرامت انسانی است

در سال ١٩٩٤ میلادی مفهوم امنیت انسانی در عرصه بینالمللی رخ نمود، گرچه بسیار قدیمیتر از این است اما در ٢١ سال اخیر در عرصه بینالملل مطرح شده است. وقتی این مفهوم در گزارش توسعه انسانی سال ٩٤ اولینبار در سطح بینالمللی مطرح شد، اقای محبوبالحق که پدر این مفهوم است، امنیت انسانی را اینگونه شرح داد: در تحلیل نهایی، امنیت انسانی، کودکی است که نمرده، بیماریای است که گسترش پیدا نکرده، کاری است که از دست نرفته. امنیت انسانی سلاحها نیستند بلکه حیات و کرامت انسانی است. اگر این مفهوم را نگاه کنید حالت پیشگیرانه دارد. دو دیدگاه درباره تعریف این مفهوم وجود دارد. دیدگاه حداقلی و دیدگاه حداکثری. دیدگاه حداقلی، امنیت انسانی را فقط آزادی از ترس تعریف میکند اما در تعریف دیدگاه حداکثری، امنیت انسانی، به صورت گستردهتر به آزادی از ترس و بقا و امنیت، آزادی از نیازمندیها و آزادی از بیحرمتی یعنی کرامت معنی میشود. عده زیادی میخواستند این مفهوم را حداقل و به آزادی از ترس تعبیر کنند. این مفهوم حداقل بود و جنبه سیاسی پیدا کرد اما صحبت ما این است که انسان به هر سه مورد نیاز دارد و در قطعنامه سازمان ملل نیز همین دیدگاه حداکثری مورد قبول واقع شد. سه گروه منتقد هستند؛ گروه اول، کسانی که اصلا این مفهوم را قبول ندارند و میگویند «امنیت انسانی» یک مسئله مربوط به حقوق بشر است و ربطی به امنیت ندارد چراکه دیدگاه حداقلی نسبت به امنیت دارند. گروه دوم این مفهوم را با دیدگاه حداقلی قبول دارند و گروه سوم نیز این مفهوم را با دیدگاه حداکثری پذیرفتهاند.

وقتی سازمان ملل برای اولینبار در گزارش توسعه انسانی این مفهوم را معرفی کرد، آن را به هفت نوع امنیت (یا ناامنی): امنیت اقتصادی، بهداشتی، غذایی، زیستمحیطی، شخصی، جامعه گروهی و سیاسی تقسیم کرد. اینها هفت امنیت یا ناامنی موجود هستند.

اگر توجه کنید چند نوع امنیت یا ناامنی در این تقسیمبندی وجود ندارد، مثلا امنیت آموزشی و تربیتی یا امنیت انرژی. فکر میکنم در دورهای که این مفهوم ارائه شد هنوز بحث درباره امنیت انرژی قوی نبود و اگر بخواهیم این مفهوم را بازنگری کنیم باید امنیت انرژی را نیز به آن اضافه کنیم. وقتی اینها را از دیدگاه انسان میبینیم و به تفاوت ناامنی از دید انسان و از دید نهادها میپردازیم بحث جالبتر میشود. در دید نهادها درامانبودن از تهدید خارجی امنیت معنا میشود اما وقتی از دید انسان بررسی کنیم امنیت معنایی فراتر از بقا پیدا میکند. امنیت اقتصادی از دید نهادها یعنی امنیت ارز، بانکها، تبادل پول و بازار، اما از دید انسانی یعنی اشتغال و درآمد. امنیت غذایی از دید نهاد واردات و صادرات و کشاورزی معنا میشود اما از دید انسان، امنیت غذایی به سبد تغذیه و دسترسی به غذای خوب تعبیر میشود. از دیدگاه نهادها، امنیت زیستمحیطی به لایه ازن و... مربوط است اما از نظر انسانی به آلودگی آب و هوا مربوط میشود. امنیت گروهی از دید انسانی یعنی آزادی از تبعیض، امنیت سیاسی یعنی ثبات و امنیت بهداشتی نیز یعنی دسترسی شخصی به پزشک و فضای سالم، اما اینها از منظر نهادی تفاوت دارد. این مفهوم به سه مفهوم نظری دیگر شامل امنیت در معنای سنتی، توسعه انسانی و حقوق بشر ربط دارد و برای پیشنهاد این مفهوم جدید باید تفاوت آن را با مفهومهای موجود بیان کرد.

امنیت دولت به جامعه سرریز میشود

فرق بین امنیت انسانی و امنیت سنتی چیست؟ امنیت سنتی مفهوم امنیت دولت است که به جامعه نیز سرریز میشود اما امنیت از چه؟ میگوید امنیت از تهدیدهای خارجی و وجودی برای سرزمین و حاکمیت، اما امنیت انسانی شامل همان هفت شاخص امنیت غذایی، بهداشتی، اقتصادی و... میشود و نبود این هفت شاخص به مفهوم عدم امنیت است. امنیت سنتی میگوید از طریق دفاع، ارتش و پلیس فراهم میشود اما امنیت انسانی میگوید از طریق دفاع، ارتش، پلیس و از طریق توسعه، کرامت و فراهمکردن سایر شاخصها. آمارتیاسن و محبوبالحق گفتند هدف توسعه، رشد اقتصادی نیست بلکه رشد قدرت انتخاب برای مردم و به معنای آزادی است.

توسعه انسانی، گسترش انتخابهای مردم است

فرق امنیت انسانی با توسعه انسانی چیست؟ توسعه انسانی، گسترش انتخابهای مردم و تضمین رشد همراه با انصاف باشد، امنیت انسانی مردم را قادر میکند تا انتخابات را آزادانه انجام دهند و مطمئن باشند فرصتهایی که امروز دادهاند، فردا از دست نخواهد رفت.

امنیت انسانی را میتوان بهعنوان تضمین و بیمه توسعه معنا کرد. فرق امنیت انسانی با حقوق بشر چیست؟ حقوق بشر مفهومی است که بیشتر به دولتها تعهد میدهد اما امنیت انسانی تعهد را به خود مردم میدهد. حقوق بشر حق آب، غذا، توسعه و... است، اما امنیت انسانی آزادی از بحران است. یعنی همان حقوق بشر است اما در شرایط بحرانی. حقوق بشر قانونی دارد و کشورها ملزم به رعایت آن هستند اما امنیت انسانی الزامی نیست و قانون و چارچوب مشخصی ندارد بلکه یک هشدار است و چارچوب هنجاری آن با حقوق بشر فرق دارد.در سال ١٩٩٤ که جنگ سرد تمام شده بود و مبلغی که صرف ارتشها میشد رها شد، این ایده در بخش توسعه انسانی سازمان ملل پیشنهاد داده شد اما سال بعد آن را رد کردند چراکه برخی از کشورها با آن مخالفت کردند. برای اینکه واژه امنیت داخل آن است و یک مفهوم مداخلهگر است گرچه آن دسته که با دیدگاه حداقلی امنیت انسانی را تعریف کردند آن را مداخلهگر نیز کردند.

کاناداییها این مفهوم را با تعریف حداقلی از آن، به سیاست بینالمللی خود اضافه کردند و مسئولیت حمایت را ساختند که در آن مفهومی وجود داشت مبنیبر اینکه اگر دولتها نتوانند از مردم خود حمایت کنند جامعه بینالمللی مسئولیت دارد از آنها حمایت کند. چه استفادههایی که از این مسئولیت حمایت نشد؛ در مداخله عراق از مفهوم امنیت انسانی استفاده شد. مشکلی که با این مفهوم در چندسال اخیر داشتیم این بود که بهعنوان کمکهای بینالمللی استفاده شده اما برای استراتژیهای داخلی استفاده نشده است. بالاخره در سال ٢٠١٢ یک قطعنامه در مجمع عمومی تصویب شد مبنیبر اینکه امنیت انسانی شامل استفاده از زور علیه حاکمیت دولتی نمیشود. دولتها مسئولیت امنیت انسانی را دارند و این نیست که اگر آنها نتوانند انجام دهند شما حمایت کنید.

مشکل محیطزیست برای ایران 
خطرناکتر از داعش است

امنیت انسانی و توسعه پایدار هر دو تضمین دارند. حال ممکن است گفته شود این دو، یکی هستند اما باید گفت این دو با وجود شباهتها، فرق هم دارند. توسعه پایدار توسعهای است که نیازهای نسل حاضر را برآورده میکند بدون اینکه توانایی نسلهای آینده برای برآوردهکردن نیازهایشان را به خطر بیندازد. مثلا نفت استخراج میکنید اما برای آینده هم چیزی باقی میگذارید اما امنیت انسانی، توسعهای است که وقتی به آن رسیدید مطمئن هستید آن را از دست نمیدهید. امنیت انسانی به امروز و به شرایط فکر میکند. حال اینکه توسعه به آینده نظر دارد. اهداف سیاستگذار توسعه پایدار، توازن میان اهداف رشد اقتصادی، حمایت زیستمحیطی و انسان است اما امنیت انسانی میگوید هدف کاهش ناامنیهای چندبعدی و ایجاد انعطافپذیری در برابر خطرات است. امنیت انسانی در فکر پایداری در منافع بهدستآمده است اما توسعه پایدار میگوید بهگونهای بهدست بیاورید که برای آینده هم باقی بماند. امنیت انسانی بیشتر در یک محیط خطرناک است، توسعه پایدار خطری ندارد.

امنیت انسانی رویکردی مردممحور است، سیاستهای امنیت انسانی درباره توانبخشی است و مردم هدف و کارگزار امنیت هستند اما در توسعه پایدار تأکید بر این است که به مردم خلل نرسد. مسئولیتی که در امنیت انسانی دیده میشود شاید در توسعه پایدار وجود نداشته باشد. دیدگاه سیاستگذاری امنیت انسانی چیست؟ مثلا مورد افراطیگرایی، اگر دید امنیتی به آن بدهیم میگوید افراطیگری، جنایتکار است و باید از طریق پلیس او را از بین برد اما اگر با دید توسعهای به آن نگاه کنید میگویید این مشکل از نهادهایی مانند آموزشوپرورش است که نتوانستهاند این افراد را به خود جذب کنند و این افراد نتوانستهاند در این نهادها بمانند و این مشکل نهادهاست. امنیت انسانی میگوید این هم مشکل جامعه است و هم مشکل نهادها، اما ممکن است این فرد تحقیر هم شده باشد و بیحرمتی دیده باشد. اینها در آن دو مفهوم نیست. برای اینکه دیدگاه درست را ارائه بدهد میپرسد انسان چه چیزی لازم داشته است؟ فقط مسئله جامعه و نهادها نیستند.

وقتی که خواستیم سیاستگذاری را پیشنهاد کنیم گفتیم براساس چهار اصل باید باشد. اصل اول مردممحوری است یعنی مستقیما باید سیاستگذاری برای مردم باشد، حتی در توسعه پایدار هم این مسئله مهمی است که برنامهها باید برای مردم باشد. اصل دوم که بسیار هم بااهمیت است، به این دلیل که تهدیدهای مردم زیاد و چندبعدی است و به هم ربط دارند، هر برنامهای که پیاده میشود نیز باید چندبُعدی باشد. مثلا فردی که نیازمند غذاست نیازمند مسکن، امنیت، درآمد و... نیز هست. از دیگرسو مشکلات امنیتی دو نفر که در دو شهر مختلف و در دو شرایط متفاوت زندگی میکنند نیز با هم فرق دارد. وقتی اصول برنامهریزی مشخص شد، حتما دولت نیز باید حمایت کند و مردم نیز باید شرکت کنند. باید توانمندسازی مردم نیز در برنامهریزی در نظر گرفته شود. بهعنوانمثال آنچه در ایران بیش از خطر داعش وجود دارد، مشکلات زیستمحیطی است که امنیت انسانی ایرانیان را به خطر انداخته است.

منبع: شرق
برچسب ها: اقتصاد
مشاهده نظرات