در گفت‌وگو با رئیس هیات عامل ایمیدرو مطرح شد

دست‌اندازهای سیاسی در مسیر نقشه راه فولاد

نقشه بزرگی از ایران به دیوار اتاقی در طبقه دوازدهم ساختمان سازمان توسعه و نوسازی معادن و صنایع معدنی آویخته است.

با یک نگاه به نقشه، واحدهای تولیدکننده فولاد که در بخشهای مرکزی با رنگهای قرمز، سبز و زرد مشخص شدهاند جلب توجه و این سوال را مطرح میکنند که چرا تعداد واحدهای فولادساز درمناطقی چنین کمآب زیاد است؟

محو نقشه هستم و واحدهای فولادی فراوانی که در سراسر کشور از شمال گرفته تا مرکز ایران و جنوب پراکنده هستند و به کارگران بیشماری فکر میکنم که در خطوط تولید زنجیره فولاد که حالا با حداقل ظرفیت کار میکنند، مشغول به تبدیل سنگ آهن به فولاد هستند. در همین حال رئیس هیات عامل ایمیدرو وارد اتاق میشود.

از مهدی کرباسیان سوال میکنم که آیا مناطق مرکزی ایران جای خوبی برای احداث کارخانههای فولادی بودهاند؟

پاسخ او منفی است و عقیده دارد نگاههای سیاسی و قومیتی به مساله تولید و اقتصاد باعث جانمایی اشتباه بسیاری از واحدهای تولیدی فولاد و تشدید بحران آب در برخی مناطق کمآب شده است.

در طول گفتوگو مشکلات صنعت فولاد را با دستهبندی آنها به کوتاهمدت و میانمدت یکبهیک برمیشمرد و در انتها بهعنوان «یک کارشناس و مدیر قدیمی» امیدوار است دولت با تسریع سیاستهای خروج از رکود و تزریق نقدینگی، خون دوبارهای به رگهای بیجان صنایع کشور از جمله صنعت فولاد تزریق کند.

با آغاز رکود تقاضا در بازار فولاد از نزدیک به دو سال قبل تاکنون، مشکلات صنعت فولاد از کمبود نقدینگی گرفته تا پایین بودن بهرهوری خطوط تولید روز به روز پررنگتر جلوه میکند، حال با وجود طیف گستردهای از مشکلات در این صنعت کلیدی، از نظر شما مهمترین مساله این صنعت در حال حاضر چیست؟

در حال حاضر اگر بخواهیم مهمترین مشکل صنعت فولاد را کشف کنیم، باید دو دوره کوتاهمدت و میانمدت را در نظر داشته باشیم.

در کوتاهمدت بحث اصلی ما این است که صنعت فولاد کشور به دلایل متعدد دچار بحران جدی است.

اول اینکه در دنیا میزان تولید متناسب با کاهش تقاضا کم نشده است و یک میلیارد و 600 میلیون تن فولاد به تولید میرسد که نیمی از آن توسط چین انجام میشود.

تا نزدیک به دو سال قبل چین به همان اندازه که تولید میکرد مصرف هم داشت و میزان صادرات آنها رقم بالایی نبود و سالانه حدود 30 تا 35 میلیون تن بود.

اما اتفاقی که حالا رخ داده است کاهش شدید تقاضا در چین است که مصرف فولاد این کشور را از حدود 800 میلیون تن به حدود 600میلیون تن رساند که این میزان تا پایان سال 2015 با کاهش بیشتری نیز همراه خواهد بود.

اما چین با وجود کاهش تقاضای داخلی تولیدات خود را کاهش چندانی نداده است و در نتیجه مازاد تولید خود را که چیزی بین 150 تا 200 میلیون تن است صادر خواهد کرد.

از طرف دیگر قیمت تمام شده در چین خیلی کم است و این اتفاق به همراه حمایتهای دولتی مانند اعطای جوایز صادراتی باعث شده است یک سیستم دمپینگ از سوی آنها در دنیا حاکم شود. حال با این شرایط به نظر میرسد نه فقط ایران، بلکه تمام کشورهای فعال در حوزه فولاد به دلیل اقدامات چین دچار مشکل شدهاند و باید در قیمت رقابت کنند. 

الان شاهد هستیم که بیش از 2 میلیون تن محصولات مختلف فولادی اعم از تیرآهن، میلگرد، ورق و مانند اینها در انبارهای فولادسازان ایرانی مانده است که در کنار نبود تقاضا دومین مشکل اساسی فولادسازان است.

کاهش مصرف داخلی فولاد به دلیل رکود حاکم بر بازار و کندی کار ساختمانسازی و پروژههای عمرانی باعث شده است واحدهای تولیدکننده فولاد ظرفیت تولید خود را کاهش دهند.

در نهایت همه اینها موجب شده است که ما در سال جاری به پیشبینی تولید 18 میلیون تن نرسیم، دلیل این اتفاق نیز این نیست که ما ظرفیت این میزان تولید را نداریم.

ما اگر امسال میتوانستیم مساله گندله را با تکیه بر واردات حل کنیم شاید به تولید 21 میلیون تن هم دست پیدا میکردیم، اما مساله اصلی اینجاست که ما بازار مصرف برای این میزان تولید نداریم.

در یک کلام باید بگویم واحدهای فولادی در کوتاهمدت دچار مشکلات جدی هستند.

در بلندمدت نیز به نظر میرسد که باید دو نکته را در نظر گرفت. یکی از این نکات براساس بررسیهایی که ما کردهایم این است که نه فقط در حوزه فولاد، بلکه در تمام حوزهها از جمله مس و آلومینیوم و... دنیا در حال حرکت به سمت کاهش هزینههای تولید و رقابت بر سر قیمت تمام شده است، زیرا بازار مصرف محدود است و ما در آینده دیگر کشورهایی مانند هند و چین که نیازهایی وسیع داشته باشند نخواهیم داشت بنابراین رقابت بر سر قیمت به منظور جذب بازارهای جدید بسیار سنگین خواهد بود.

به این ترتیب در میان مدت فولادسازان باید بهطور جدی به فکر کاهش قیمت تمام شده، افزایش کیفیت و حرکت به سمت تولید محصولاتی بروند که بر اساس نیاز روز بازار برای آنها مشتری وجود دارد. این اقدام با توجه به امتیازهایی که تولیدفولاد در ایران دارد امکان پذیر است.

نخستین امتیاز این است که کشور ما ذخایر سنگآهن بسیاری دارد، بنابراین به لحاظ تامین گندله و کنسانتره بهعنوان مواد اولیه مشکلی وجود ندارد. در واقع مواد اولیه مورد نیاز برای تولید فولاد در داخل کشور وجود دارد. دومین امتیاز طبیعی برای فولادسازان و صنایع معدنی گاز و قیمت مناسب آن در ایران است.

بدیهی است که ارزان بودن گاز برای کاهش هزینههای تولید به تنهایی کافی نیست و به اصلاح خطوط تولید و نوسازی دستگاهها نیز نیاز است اما اگر در میان مدت واحدهای فولادی ما به سمت کاهش هزینهها حرکت نکنند با سیستم تعرفه و حمایتهای دولتی نمیتوان برای همیشه راه حلی برای مشکلات یافت.

یعنی نباید از دولت هیچ انتظاری برای بهبود شرایط داشت؟

البته که کمکهای دولت در میانمدت میتواند به بهبود شرایط کمک کند. متاسفانه ما در ایران بسیار کند عمل میکنیم، اگرچه اول سال بین ۱۵ تا ۲۰ درصد به تعرفه واردات فولاد افزوده شد اما با مشخص شدن ناکارآمد بودن این میزان تعرفه کاری برای آن انجام نشد.

متاسفانه تصمیمگیری برای حمایت از تولید داخلی معمولا حداقل چهار تا پنج ماه طول میکشد در صورتی که این روند درکشورهای دیگر بسیار کوتاهتراست.

برای مثال میهمانهای هندی ما میگفتند که از زمان اعلام درخواست افزایش تعرفه از سوی آنها دولت طی سه تا چهار روز این درخواست را بررسی و با پی بردن به درستی آن، آن را اجرا کرده است در حالی که متاسفانه در ایران به علت وجود بوروکراسی کند و مشکلاتی از این دست تصمیمات بسیار زمانبر میشوند.

من معتقد هستم در کوتاه مدت اگر به حوزه فولاد توجه ویژه نشود مشکلات آن جدیتر خواهد شد.

با توجه به تشدید رکود در بازار داخلی، فولادسازان به راهکار صادرات تکیه کردند تا گردش مالی داشته باشند، اما بعضا شنیده میشود که دولت برای صادرات مانع تراشی میکند.

اصولا دولت چرا باید به مانعی در برابر صادرات تبدیل شود؟ و چه اقدامی از سوی دولت میتواند روند صادرات را با مشکلاتی همراه کند؟

گاهی وقتها برخی اقدامات از سوی مسوولان رخ میدهد و گاهی وقتها مردم نیز باعث تهییج مسوولان میشوند.

برای مثال در مورد مواد غذایی گفته میشود وقتی الان گوجه فرنگی گران است و خودمان نیاز داریم چرا باید صادر کنیم، در فولاد نیز همینطور است و گفته میشود وقتی کشور به فولاد نیاز دارد چرا فولاد باید صادر شود؟

اما صادارت کالا دو امتیاز اساسی به همراه دارد. یکی اینکه باعث تنوع درآمد واحدهای تولیدی میشود ضمن آنکه با وصل شدن به بازارهای جهانی، مصرفکننده داخلی از کیفیت و قیمت بهتری برخوردار میشود زیرا تولیدکننده مجبور است بر اساس استانداردهای جهانی حرکت کند.

اگر خودروهای ما بازار صادراتی داشتند کمپین نخریدن خودرو راه میافتاد؟ خیر، اصلا چنین اتفاقی رخ نمیداد زیرا در این صورت خودروساز میگفت اگر شما نمیخرید من صادر میکنم چراکه کیفیت خودروی من در سطحی است که در بازارهای جهانی خریدار دارد.

خودروسازان ژاپنی و کرهای تنها با تلاش برای صادرات توانستند هزینه تمام شده را کم و کیفیت محصولات خود را افزایش دهند.

اما ما با حمایتهای کوپنی از صنایع هم برای واردات دیوار میسازیم و هم شرکتها را از صادرات بینیاز میکنیم که هر دو این عوامل باعث عقب افتادگی میشوند.

در صنعت فولاد نیز همینطور است، الان زمانی است که فولادسازان باید برای افزایش کیفیت و کاهش قیمت تمامشده تلاش کنند اگرنه ادامه دادن این مسیر با تکیه به حمایتهای دولت باعث میشود این صنعت هیچگاه بزرگ نشود و به سن بلوغ نرسد.

شما در واقع به حمایتهای ویژهای که از صنعت فولاد میشود اشاره میکنید، این در حالی است که ظاهرا شرکتهای بزرگ فولادسازی، خصوصی شدهاند.

در صنایع فولادی ما خصوصیسازی به معنای واقعی رخ نداده و خصولتیسازی اتفاق افتاده و موجب شده است که اداره کارخانههای بزرگ فولادی ما به نهادها یا صندوقهای بازنشستگی سپرده شود.

به نظر میرسد یکی از مشکلات فعلی این صنایع نیز همین  است، زیرا اگر این شرکتها تماما دولتی بودند دستکم ایمیدرو میتوانست اینها را به نحوی مدیریت کند و اجازه ندهد بحران فعلی برای آنها ایجاد شود.

اما حالا برای مثال صنعت ذوب آهن به صندوق بازنشستگی فولاد واگذار شده است که خودش دچار مشکل پرداخت مستمری بازنشستگان است یا قسمتی از سهام به شستا یا تامین اجتماعی سپرده شده است که آنها نیز نمیتوانند حمایت خاصی برای تامین نقدینگی فولادسازان انجام دهند.

با توجه به اینکه بحث نقدینگی مطرح شد، فکر میکنید صنعت فولاد در حال حاضر برای خروج از رکود به چه میزان نقدینگی نیاز دارد؟ و آیا اصولا مشکلات فولادسازان با تزریق نقدینگی حل میشود؟

به نظر بنده مشکل نقدینگی الان فقط مختص فولاد نیست و تمام صنایع چنین مشکلی دارند زیرا به دلیل رکودی که در تقاضا وجود دارد پول گردش ندارد.

بدهیهای بانکی نیز یکی دیگر از مشکلات است اما دریافت مالیات از آن مهمتر است زیرا باعث خروج نقدینگی از سیستم میشود. در حالیکه امروز همه میدانند معاملات بهصورت مدتدار و چند ماهه انجام میشود، تولیدکننده به محض فروش باید 9 درصد ارزش افزوده به حساب سازمان مالیاتی واریز کند. حقوق کارگران، هزینههای انرژی و مانند اینها نیز برای تولیدکننده وجود دارد که باید بهصورت فوری پرداخت شود.

بنابراین به نظر میرسد تمام مواردی که ذکر شد دست به دست یکدیگر دادهاند و مشکل نقدینگی و رکود بازار را تشدید کردهاند. در کنار این موضوع اگر واردات برخی اقلام مانند ورق را هم قرار دهیم میبینیم شرایط بدتر هم میشود و مشکلات فولادسازان به کمبود نقدینگی ختم نمیَشود.

امسال واردات ورق به کشور چند برابر شده است، ممکن است برخی دوستان بگویند این میزان واردات عددی نیست که یک کارخانه را فلج کند اما زمانیکه قیمتها  کاهش مییابد  واردات بیش از حد میتواند در بازار دامپینگ ایجاد کرده و کارخانه تولیدکننده را زمینگیر کند.

اما ورقهایی وارد کشور میشوند که تولیدی در داخل کشور ندارند...

نه اینطور نیست، بر اساس گزارشهایی که ما داریم برخی از ورقهایی که وارد شدهاند تولید داخلی آنها عملی است اما با کم و زیاد کردن اطلاعات آنها، در یک تعرفه دیگری که آزاد است وارد کشور شدهاند.

ضمن اینکه یک نکته را هم باید در نظر بگیرید، ما الان فقط با چین مواجه نیستیم، روسیه هم در کنار چین تبدیل به رقیبی برای واردات شدهاند. 

در رابطه با چشمانداز تولید فولاد در افق سال 1404، آیا فکر میکنید تولید 55 میلیون تن فولاد در سال امکانپذیر باشد؟

این سوال در حالی مطرح میشود که فعالان حوزه سنگ آهن بهعنوان زنجیره ابتدایی چندان به تحقق این پیشبینی خوشبین نیستند.

ببینید ما تا رسیدن به چشمانداز 10 سال فرصت داریم، به نظر من در این 10 سال ما حتما به این هدف میرسیم.

شما اگر به چینیها در 20 سال قبل نگاه کنید میبینید که این کشور در حوزه فولاد، آلومینیوم، مس، نیکل و مانند اینها تا زیر 20 درصد و در برخی موارد حتی تا 12 درصد تولید داشته در صورتیکه حالا بین 48 تا 54 درصد در بازار جهانی نقش دارند.

ما از چین چه چیز کمتر داریم؟ ما نسبت به چین دو امتیاز بزرگ به نام گاز و سنگ آهن داریم.

البته اگر حجم فعلی سنگ آهن را در نظر بگیریم باید نگران شویم زیرا برای تولید 55 میلیون تنی کافی نیست اما مگر ما چقدر در کشور اکتشاف داشتهایم؟

صد هزار کیلومتر مربع. ما با اینکه سال گذشته تازه کار اکتشاف را آغاز کردیم به 200 میلیون تن ذخایر جدید رسیدیم و پیشبینی ما این است که تا پایان امسال به ذخایر جدیدی نیز دست پیدا کنیم.

ما امیدوار هستیم از 240 هزار کیلومتر مربعی که کار اکتشاف آن را آغاز کردهایم به معادن سنگ آهن زیادی دست پیدا کنیم.

ما نیروی انسانی و تجربه خوبی در زمینه فولاد نیز داریم که از دیگر امتیازهای ما است.

در حال حاضر میزان مصرف فولاد ما در کشور زیر 250 کیلوگرم است که باید به نزدیک 400 کیلوگرم برسد، ما میتوانیم مصرف ساختمانی زیادی داشته باشیم، خصوصا با توجه به تعداد زیادی ساختمان در کشور که نیاز به نوسازی دارند و از بابت ایمنی و استحکام آنها در زمان زلزله نگرانی وجود دارد. به هرحال اگر مملکت بخواهد بازسازی شود، فقط در حوزه ساختمانی به حجم زیادی از فولاد نیاز خواهیم داشت، بنابراین تولید 55 میلیون تن فولاد در کشور غیرممکن نیست.

اگر صنایع کشور و خودروسازی نیز به حرکت بیایند نیاز ما به فولاد بیشتر نیز میشود.

ما باید به این نتیجه برسیم که به سمت این هدف حرکت کنیم ضمن اینکه با کاهش قیمت تمام شده بتوانیم در رقابت بینالمللی قرار بگیریم.

بدیهی است یکی از اصلیترین گلوگاههای کشور برای رسیدن به این میزان تولید تامین سرمایه است، هم برای طرحهای نیمهتمام و هم برای طرحهای جدید  بنابراین پیشبینی ما این است که با ورود سرمایهگذاران این اتفاق ممکن خواهد بود.

ما الان در پروژههای فولاد جنوب 10 میلیون تن تولید تعریف کردهایم که فکر میکنیم عملی است.

سه میلیون تن هم در چابهار تعریف کردهایم که یک میلیون و 600 هزار تن از تولید آهن اسفنجی در آن آغاز شده است.

همین حالا ما در بندرعباس چند طرح نیمهتمام داریم که افتتاح خواهد شد، طرح توسعه فولاد هرمزگان، کاوه جنوب، صبا فولاد خلیجفارس، پیشبینی طرحهای مشترک ما و هندیها برای تولیدی سه میلیون تنی که در مراحل پایانی گفتوگو قرار دارد، قراری که اخیرا با ایتالیاییها گذاشتهایم و تمام اینها باعث میشود تولید 55 میلیون تنی معقول به نظر برسد.

از سویی یک قرارداد همکاری با کره جنوبی برای یک تولید سه میلیون تنی داریم که قرار است با همکاری بخش خصوصی انجام شود.

بحث فولاد اترک نیز مطرح است، با تمام این تفاسیر با لغو تحریمها ما خواهیم توانست سرمایههای خارجی را جذب و این طرحها را به پیش ببریم.

در حال حاضر یکی از راهکارهای خروج از رکود و رسیدن به ارزش افزودهای بالاتر، تولید فولادهای خاص است، اما به عقیده بسیاری از کارشناسان فولادسازان در این زمینه بسیار کند عمل کردهاند.

از نظر شما چرا فولادسازان تا کنون در این زمینه از تولید جدی نبودهاند؟

شاید تا کنون حرکت به این سمت کند بوده اما از این پس مجبور هستند در راه تولید فولادهای خاص گام بردارند.

برای مثال ذوب آهن اصفهان دو سال قبل چراغ پروژه تولید ریل را روشن کرد که تا پایان امسال به بهرهبرداری خواهد رسید و کشور را از واردات بینیاز خواهد کرد.

فولاد مبارکه نیز اخیرا چند پروژه جدید را آغاز کرده است که تولید ورقهای عاجدار یکی از این پروژههاست یا تولید لولههای بدون درز مورد استفاده شرکت ملی نفت که الان وارداتی است و اینها ضرورت دارد داخلیسازی شود.

واحدهای تولیدکننده فولاد باید بپذیرند که باید بر اساس نیاز بازار حرکت کنند و بازار صادراتی را نیز با این نگاه در نظر بگیرند، در این صورت قطعا یا باید خطوط تولید خود را اصلاح کنند و یا خطوط تولید جدید را بر اساس نیاز بازار تعریف کنند.

بعد از توافق هستهای گروههای خارجی زیادی با هدف سرمایهگذاری وارد کشور شدند اما تاکنون نتیجهای از این رفت و آمدها حاصل نشده است، حتی شنیده میشود آنها در پی فروش محصولات خود یا خرید مواد خام از ایران هستند و سرمایهگذاری اولویت آنها نیست.

با این وجود شما چقدر به ورود سرمایههای خارجی به کشور خوشبین هستید؟

البته هنوز برجام عملیاتی نشده است و به نظر میرسد هنوز چند ماه زمان برای اجرایی شدن آن نیاز است.

به این ترتیب هیاتهایی که به ایران میآیند و ما در بعضی روزها حتی با چهار هیات نیز ملاقات داریم، دو گروه هستند.

نخستین گروه آنهایی هستند که قبلا با ایران کار کردهاند و حالا حدود 12 سال است که از ایران رفتهاند و اطلاعات آنها به روز نیست و البته علاقهمند به بازگشت به ایران هستند.

اینها در حد یادداشت تفاهم و یا مذاکرات در ارتباط هستند و منتظرند تا تحریمها برداشته شوند. گروه دیگر کمتر با ایران کار کردهاند و شناخت دارند، آنها هم به ایران میآیند، مذاکره میکنند و بازار را شناسایی میکنند.

ما به هر دوی این گروهها خوشآمد میگوییم زیرا اگر درصدی از این رفت و آمدها به نتیجه برسد برای ایران خوب خواهد بود اما نکتهای که وجود دارد این است که اگر یک سرمایهگذار خارجی به ایران بیاید، نرخ بهره بانکی آنها 2 تا 3 درصد یا صفر است، بنابراین باید سرمایهگذاری کنند تا به پول برسند، مثلا کشوری مانند ژاپن که نرخ بهره بانکی در آنجا صفر است با وجود دارا نبودن گاز یا ذغال سنگ، بزرگترین تولیدکننده فولاد در دنیا است.

بنابراین چنین کشورهایی اگر بیایند در ایران سرمایهگذاری کنند و ما نیز بتوانیم نرخ ارز را با ثبات بکنیم، اگر یک شرکت بتواند صد میلیون دلار در ایران سرمایهگذاری کند، سود 18 درصدی دریافت خواهد کرد و چه سرمایهگذاری بهتر از این.

در کنار این دست سرمایهگذارها، ایرانیهای خارج از کشور را نیز باید در نظر گرفت.

امیدواریم با سیاستهای درستی که دولت اتخاذ میکند این ایرانیها بتوانند سرمایه خود را برای کار وارد ایران کنند، در این صورت به نظر میرسد این اتفاق از ورود پول خارجیها به ایران خیلی هم بهتر باشد.

من در مجموع به ورود سرمایههای خارجی خوشبین هستم ضمن اینکه جدای از خوشبینی عقیده دارم که برای رفاه مردم و رسیدن به اهداف 1404، باید به سمتی برویم که تامین منابع مالی عملی شود.

این یک باید است و دولت باید در این زمینه بعد از برجام با سرعت عمل کند.

ما بعد از تحریمهای 35 سالهای که همواره داشتهایم و در برخی سالها سنگینتر شده است، به نوعی خود اتکایی نیز دست یافتهایم.

به هر حال ما با گذشت سالها در حوزهای مانند فولاد هم تولیدات خوبی داریم و هم نیروی انسانی حرفهای.

ما در برخی موارد تکنولوژیک عقب هستیم و به سرمایهگذاری نیاز داریم اما دورانی که یک شرکتی بیاید، نقشه بیاورد و اجرا کند گذشته است.

الان باید سرمایهگذاری مشترک باشد که پول و تکنولوژی را با هم به همراه دارد. ما امیدوار هستیم که با تقویت بخش خصوصی این اتفاقات عملی شوند و ورود خارجیها به ایران با سرمایه و تکنولوژی همراه باشد.

به نظر میرسد تفکر فروش کالا به ایران هم در میان خارجیها در حال از بین رفتن است و هم دولت چنین دیدگاهی ندارد و اصلا عملی هم نیست زیرا دوران تغییر کرده است.

اما قراردادی که چندی قبل با چین برای تکمیل طرحهای استانی فولاد منعقد شد در حالی بود که بسیاری از این طرحها در مراحل پایانی به سر میبرند، بنابراین انعقاد قراردادی با مبلغ 250 میلیون یورو برای چنین طرحهایی تا چه میزان به ورود تکنولوژی به ایران منتج میشود؟

قراردادهای طرحهای استانی ما با چین در سالهای قبل بسته شده است و به دلیل محدودیتهای جدی بود که تحریمها برای ما در زمینه تامین مالی و تکنولوژیک ایجاد کرده بودند، حال آیا ما میتوانستیم بهتر عمل کنیم؟

بله من قبول دارم که میتوانستیم بهتر عمل کنیم اما الان چنین بحثهایی وجود ندارد، بنده طی یک ماه گذشته با سه شرکت چینی ملاقات داشتم که در این جلسات به آنها گفته شد که باید از نظر تکنولوژی، امکاناتی در سطح شرکتهای اروپایی در اختیار ما قرار دهند البته خود آنها نیز این را قبول دارند. دیگر آن زمان گذشت که با پول خود ما بیایند برای ما پروژه تعریف کنند.

در رابطه با هفت طرح فولادی در استانهای مختلف، آیا شما موافق هستید که آنها طرحهایی صرفا سیاسی بودند؟

به هرحال این طرحها میتوانست بهتر از این اجرا شود زیرا این طرحها در جاهایی قرار دارند که نباید در آنجا طرح فولادی به راه میافتاد و میتوانست یک پروژه دیگر اجرا شود.

شما در بخشی از صحبتهای خود به امتیازهای گاز و سنگ آهن برای تولید فولاد در ایران اشاره کردید، اما صنعت فولاد به آب فراوان نیاز دارد، آیا ما از این جنبه نیز دارای امتیاز هستیم؟

مکانیابی یک پروژه بسیار مهم است. واحدهای فولادی باید عمدتا در کنار دریایی مانند خلیجفارس قرار بگیرند زیرا هم آب در دسترس دارند و هم مسیرهای صادراتی بنابراین مشکل کمبود آب را میتوان با مکانیابی صحیح حل کرد.

موضوع دیگری که مهم به نظر میرسد ظرفیتهای تولید است، الان ظرفیتهای 200 هزار یا 500 هزار تن اقتصادی نیست و در کشورهایی مانند چین بحث واحدهای تولید فولاد 20 میلیون تنی مطرح است.

مشکل بزرگ دیگری که وجود دارد به وجود آمدن مسائل قومی و تصمیمات سیاسی و غیرکارشناسی است که اتخاذ میشود، برای مثال در حال حاضر یک تفکری وجود دارد مبنی بر اینکه در کنار معادن سنگ آهن کارخانه فولاد احداث شود، البته متاسفانه این تفکر تا حدودی عملی نیز شده است.

همین اقدام بحران اساسی آب را در مناطق مرکزی ایجاد کرده است که متاسفانه از همان نگاههای سیاسی ناشی میشود.

علت رخ دادن چنین اتفاقاتی این نیست که ما در صنعت فولاد نقشه راه منسجمی نداریم؟

طرح جامع فولاد در اوایل دهه 80 نوشته شد که کار ارزندهای بود، این طرح در سال 92 بازنگری شد و قطعا بار دیگر باید بازنگری و به روزرسانی شود.

اینکه ما باید نقشه راه برای نوع تولیدات، مکانیابی و مانند اینها داشته باشیم کاملا درست است و وزارت صنعت، معدن و تجارت و ارگانهای مرتبط با این موضوع باید برای رسیدن به این نقشه و اجرای آن اصرار داشته باشند اما قبول کنید که حتی اگر نقشه راه هم داشته باشیم برخی از فشارهای سیاسی که وجود دارد، میتواند به راحتی تصمیمات کارشناسی را تحت تاثیر قرار دهد.

از قیمتگذاری دولت در زنجیره فولاد نیز همواره بهعنوان یکی از مشکلات یاد میشود، این انتقاد از زمانی پررنگتر شد که وزارت صنعت بخشنامه تعیین قیمت گندله و کنسانتره را ابلاغ کرد، فکر میکنید چنین اقداماتی از سوی دولت چه اثرات زیانباری میتواند داشته باشد؟

در این زمینه یک خبر خوش به شما بدهم که سنگ آهنیها و فولادیها اخیرا جلسهای داشتهاند که نمایندگان وزارتخانه هم در این جلسه حضور داشتند.

خوشبختانه در این جلسه تفاهم شده است که قیمتگذاری بر اساس ابلاغیهای جدید انجام شود که مورد قبول همه فعالان است. تصمیم جدید به زودی از سوی وزیر ابلاغ خواهد شد.

پیشبینی شما از شرایط بازار چیست، الان نزدیک به دو سال است که رکود تقاضا در بازار وجود دارد.

به نظر میرسد که دولت برای خروج از رکود تصمیمات جدی دارد. من بهعنوان یک کارشناس و مدیر قدیمی امید و اصرار دارم که دولت برای خروج از رکود سرعتش را بیشتر کند.

در نهایت صنعت فولاد ایران به چه تغییری نیاز دارد تا بتواند تجدید نظری در شرایط خود داشته باشد؟

من فکر میکنم الان باید در بهبود شرایط کوتاه مدت به صنعت فولاد کمک شود، یعنی باید با اقداماتی مانند استمهال بدهیها، تامین نقدینگی و... به فولادسازان کمک شود و برای انجام چنین اقداماتی به نظر میرسد دولت باید در هرصورت صنایع مختلف از جمله مسکن را به حرکت در بیاورد و برای این کار باید بپذیریم که مقداری نقدینگی باید وارد اقتصاد شود.

در این زمینه امیدواریم با آزاد شدن پولهای بلوکه شده ایران در نتیجه تحریم، شاهد ایجاد تغییرات خوبی از سوی سیستم بانکی کشور و دولت باشیم.

مشاهده نظرات