تجارت، در سربالایی صعود یا در سرازیری سقوط

مذاکره‌کنندگان در حوزه تجارت جهانی معمولاٌ موفقیت خاصی کسب نمی‌کنند و فقط در مرحله مذاکره می‌مانند.

برای مثال ایالات متحده روی 15 توافقنامه چندجانبه تجاری مذاکره کرده است و غیر از مذاکرات امریکا-کره که در سال 2010 نهایی شد هیچ کدامشان به نتیجه نرسیدند. این نشان میدهد که نهایی شدن قرارداد همکاری اقیانوس آرام موسوم به «TPP» که بین امریکا و 11 کشور دیگر صورت گرفته است از اهمیت زیادی برخوردار است. اما مشکلات زیادی بر سر راه TPP قرار گرفته است. یکی از آنها تصویب تفرقهآمیز این توافق در کنگره امریکا بود که اکنون هم بحث داغی در رقابتهای انتخاباتی به راه انداخته است. در حالی که نمایندگان WTO خود را برای نشست نیم سالانه خود در نایروبی آماده میکنند، نمیتوانند روی اینکه آیا باید از قرارداد تجاری دوحه عبور کنند یا خیر. قراردادی که در سال 2001 بسته شد و طی 7 سال گذشته برای سرپا ماندن بهشدت در حال تقلا بوده است.

سهم تجارت بینالمللی در GDP جهانی طی 50 سال گذشته دو برابر شده است. شاهراه تجارت جهانی اکنون بسیار آزادتر از گذشته است اما هنوز هم مشکلات و محدودیتهایی بر سر راه قرار دارد. اگر جامعه جهانی بخواهد که دوره رشد آهسته پس از بحران مالی 08-2007 را پشت سر بگذارد باید یک سری از محدودیتها را کنار گذاشته یا حداقل محدودیتها را به روز کند.

قدم اول در این راه میتواند از بین بردن تصورات غلط در مورد تجارت جهانی باشد. برخی از این تصورات جدید هستند و برخی دیگر مدتی طولانیتر است که وجود دارند. این تصورات میتوانند پیشرفت را مختل کنند و اگر به ذهن افراد نادرست خطور کنند میتواند باعث گرفتن تصمیمات سیاسی اشتباه نیز بشود.

همگرایی

بسیاری از کشورهای در حال توسعه از چین و برزیل گرفته تا روسیه، طی چند سال اخیر یا شاید بیشتر درتجارت خارجیشان دچار چالشهایی شدهاند. اکونومیست تحلیل کرده که ما تقریبا به پایان دوره همگرایی نزدیک میشویم و به دورهیی نزدیک میشویم که در آن همگرایی با سرعتی بسیار کم صورت میگیرد. این یعنی بر خلاف آنچه طی 30 سال گذشته اتفاق افتاده بود، درآمد سرانه در کشورهای درحال توسعه با نرخ کمتری از کشورهای توسعهیافته افزایش خواهد یافت.

اگر این تحلیل درست باشد، کشورهای توسعهیافته، سلطه اقتصادی خود را حفظ و افزایش خواهند داد. اعضای WTO باید به جای نگرانی در مورد ظهور چین، برزیل، روسیه و اندونزی تمرکز خود را روی اهداف در حال جریان کشورهای توسعه یافته قرار دهند. پیمان دوحه در ادامه این روند رو به اضمحلال خواهد رفت و تقریباٌ همه فراموش خواهند کرد نقش این پیمان و اهداف توسعهیی آن چه بوده است. از جمله این اهداف میتوان برچیدن یارانههای محصولات کشاورزی، حذف تعرفههای کشورهای توسعه یافته، مهیا کردن دسترسی سادهتر به دارو و ارائه کمک به کشورهای فقیر برای گسترش تجارت بود.

اما باید گفت این پایان کار همگرایی نیست. کشورهای در حال توسعه روند خود را ادامه خواهند داد. این مهم حداقل تا دو نسل آینده ادامه خواهد یافت و این مشکلات مانعی عمده نخواهد بود. فرایند همگرایی با زیر و بمهای والاستریت یا تغییر عقیده ژورنالیستها تعیین نمیشود. همگرایی از دل فاصله عظیم تکنولوژیکی بین کشورهای فقیر و ثروتمند برمیخیزد و کشورهای فقیر با استفاده از آموزش مناسب، حاکمیت مناسب و سیاست آغوش باز به سرعت ظرفیت جذب روشها پیشرفته خود را افزایش میدهند. اما کاهش مداوم فاصله بین کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه ریشههای جمعیتشناسی نیز دارد. طبق مطالعهیی که توسط سازمان ملل صورت گرفته مشخص شده که کشورهای در حال توسعه طی 35 سال آینده 1/3 میلیارد کارگر جدید را وارد نیروی کار خود خواهند کرد این در حالی است که طی این دوره نیروی کار کشورهای توسعه یافته 100 میلیون نفر کاهش خواهد یافت. تغییر معادلات اقتصادی به نفع کشورهای در حال توسعه، شاید به دلیل کاهش قیمت کالا، بالا رفتن نرخ بهره جهانی یا ترکیدن حباب مسکن به تاخیر بیفتد اما بطور قطع آن را متوقف نخواهد کرد.

حتی در سال 2014 که سال بدی برای بازارهای در حال ظهور بود، قریب به نصف کشورهای در حال توسعه رشدی بیش از 5درصد را در اقتصاد خود تجربه کردند. در مجموع باید گفت که سیاستها در حوزه تجارت جهانی به این سمت میرود که بیشتر به میل کشورهای در حال توسعه عمل کند و این نفوذ هر روز بیشتر و بیشتر میشود.

پایان راه جهانی شدن

از زمان بحران اقتصادی اخیر، تجارت جهانی بهشدت کاهش یافته است و این تاثیر روی GDP جهانی نیز احساس میشود. جای تعجب ندارد که مقالات زیادی در مجلات معتبر چاپ شده که به کند شدن روند «جهانی شدن» اشاره دارند. برخی معتقدند که روند کاهش تجارت جهانی ناشی از تغیرات ساختاری انجام شده توسط امریکا و تغییر جهتگیری چین مبنی بر هدف قرار دادن تقاضای داخلی است. اما باید دقت کرد که کاهش سرعت تجارت جهانی ناشی از هر سیاست و جهتگیری که باشد ناشی از به پایان رسیدن روند جهانی شدن نیست و اصطلاحاتی مانند «قله تجارت» یا «قله جهانی شدن» در این بحث موضوعیتی ندارند. در عوض این کندی ناشی از دورههایی است که بخشهای متفاوت مانند سرمایهگذاری و مصرف در مناطق متفاوتی به خصوص اروپا در این مورد خاص با آن روبه رو میشوند. در مورد اروپا دلیل عمدهاش اتکای این منطقه روی تجارت محصولات نهایی، ماشینی و موادخام است.

بخشی از این کاهش سرعت تجارت، ناشی از تمام شدن دوره گذار است: انفجار تجارت جهانی در سالهای دهه 90 و اوایل قرن 21 که ناشی از وارد شدن چین و بسیاری از کشورها به بازارهای جهانی بود. شاید بتوان گفت جهان در مرحله پایانی یک انتقال تاریخی قرار دارد اما بطور قطع این پایان، پایان روند رو به رشد جهانی شدن نخواهد بود. بالعکس، جهانی شدن با افزایش درآمد سرانه کشورهای فقیر و وارد شدن هرچه بیشتر افراد در جهان به طبقه متوسط بسیار عمیقتر خواهد شد. این روند از بنگلادش تا هند تا نیجریه در میان انبوهی از جمعیت جهان ادامه خواهد یافت. در کنار آن انقلاب IT مبادلهپذیری خدمات را به مقدار قابل توجهی بالا میبرد، حضور شرکتها کوچک در تجارت جهانی افزایش خواهد یافت و اینترنت به عنوان ابزاری فراگیر ارائه خدمات را به کوچکترین روستاهای جهان فراهم خواهد کرد.

نابرابری

سیاستهای مربوط به تجارت معمولاٌ بسیار پیچیده و بحث برانگیز هستند و بسیاری از سیاستگذاران این حوزه تمام تلاش خود را به کار میگیرند تا اثر رقابت جهانی را بر بخشهای اقتصادی، مناطق و کارگران به حداقل برسانند. اما مردم آگاهند. آنها میدانند که نسلها طول میکشد که ضرر وارده به بخشهای مختلف، ناشی از رقابت برای دستمزد پایینتر جبران شود.

اقتصاددانان پیشتر بر این باور بودند که اثرات ناشی از تجارت، نسبتا کم، موقتی و همچنین مخرب است. اما تحقیقاتی که در سال 2010 صورت گرفت نشان داد که افزایش نابرابری درآمدی در میان کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه طی چند دهه گذشته نیاز به دقت بیشتر و تجدید نظر دارد. آخرین تحقیقات انجام شده نشان میدهد که نابرابری موجود بیشتر از اینکه ناشی از تجارت باشد ناشی از تکنولوژی (نابرابری در تکنولوژی) است. اما تکنولوژی راه خود را به نحوی از طریق تجارت هموار کرده است و با ایجاد کردن پیوند بین افزایش کارایی و روشهای جدید تکنولوژیکی، نابرابری درآمدی را تشدید کرده است.

تجارت، سرمایهگذاری خارجی و تامین منابع از خارج به اضافه فشار ناشی از کاراتر شدن، باعث میشود شرکتهایی که بهرهوری کمتری دارند از بازار حذف شوند یا تکنولوژیهای جدید اختیار کنند تا بتوانند در اقتصاد باقی بمانند. در شرایط مناسب این خبر خوبی برای رشد و توسعه اقتصاد است. اما در همین حال تقاضا برای کارگران بدون مهارت کاهش مییابد و تقاضا برای سرمایه و برخی از کارگران با مهارت افزایش مییابد. کارگران کم مهارتی که از کار بیکار میشوند در بخشهای دیگر با دستمزد پایینتر مشغول به کار میشوند و همین باعث افزایش نابرابری میشود.

برای ارائه راهحل برای مشکل افزایش نابرابری لازم نیست که قراردادهای تجاری لغو شود یا از ورود تکنولوزی جدید و به کار بردن آن جلوگیری کنیم. میتوان مذاکرات تجاری را به نحوی انجام داد که آثار بد تجارت و تکنولوژی تا جای ممکن کم شود. برای مثال میتوان دوره طولانیتری برای اجرای یک توافق در نظر گرفت و روی نیروی کار پایه و استانداردهای محیط زیستی تاکید کرد. اما باید توجه کرد که علاوه بر اهداف تجارت عوامل دیگری مانند اصلاحات اجتماعی، آموزشی و مالیات نیز در کاهش دادن نابرابری نقش مهم و حیاتی بازی میکنند و این کار WTO نیست که به این موارد توجه کند. حمایت مداوم سیاسی از یک تفاهمنامه تجاری نیاز به این دارد که سیاستها درست و صادقانه نوشته و اجرا شوند بلکه آثار سوء تجارت باعث ایجاد نابرابری بیشتر در کشورها نشود.

شکست نشست دوحه بعد از 14 سال مزاکره و تلاش، هزینه زیادی بر تجارت چند جانبه جهانی خواهد داشت. در مقالهیی که به وسیله انجمن جهانی اقتصاد منتشر شده است، گفته شده: شرکتهای بینالمللی هر روزه با قوانین جدید محیط کار روبرو هستند. شرکتهای سهامی که توسط امریکا فهرست شدهاند میبایست اسناد مالی چهارگانه را فراهم نمایند و طی این مدت قریب به 50 بار توسط تحلیلگران مورد بررسی قرار گرفتهاند. در صورتی که این شرکتها بهشدت به تجارت جهانی وابستهاند و همین ثابت میکند آنچه در درون WTO در ژنو میگذرد برایشان از اولویت بالایی برخوردار نیست. اما بر اساس آمارهای منتشر شده مشخص شده که WTO اکنون نقشی به مراتب مهمتر از گذشته در تجارت جهانی بازی میکند. این سازمان از زمان تاسیسش 34 عضور جدید گرفته است و اکنون قریب به 98درصد تجارت جهانی را در اختیار دارد که در مقایسه با 80درصد اولیه مقدار قابل ملاحظهیی به نظر میرسد. طی چند سال گذشته میزان میانگین تعرفههای اعمل شده توسط اعضای این سازمان بهشدت کاهش یافته و همچنین بر اساس تحقیقی که بانک جهانی انجام داده است کشورهایی که جدیداٌ به این سازمان ملحق شدهاند و اصلاحات گسترده WTO را به اجرا درآوردهاند عملکردی به مراتب بهتر از کشورهای قدیمیتر داشتهاند. از همه مهمتر اینکه کشورهایی که به WTO ملحق شدهاند تقریباٌ از زمان الحاقشان تجارت خود را بیش از دو برابر افزایش دادهاند برای مثال چین از زمان پیوستنش به این سازمان سهم خود را از تجارت جهانی 40درصد افزایش داده است.

پیوستن اعضای جدید به سازمان تجارت جهانی دسترسیهای بازاری را در سراسر جهان آسانتر کرده است و بازار برای هم اعضای جدید و هم اعضای قدیمی قابل پیشبینیتر شده است.

فراگیر شدن قوانین و قواعد WTO نیروی اصلی، پشت رشد بسیار زیاد تجارت جهانی قبل از بحران مالی اخیر بود. اما در عوض افزایش اهمیت تجارت باعث میشود که قوانین و قواعد WTO بسیار ارزشمندتر از گذشته شود. اینجا به یک تناقض بر میخوریم، با وصف اینکه مذاکرات دوحه در سال 2001 آغاز شد، اکنون دیگر از حرکت باز ایستاده است و در کنار آن سخن از اهمیت یافتن هرچه بیشتر سازمان تجارت جهانی میرود و اینکه باید اقتصاد در جهان به سمت همگرایی بیشتر برود.

افسانهپردازی

بدفهمیها در باب تجارت جهانی ریشههای متفاوتی دارد. نظراتی در مورد پایان فرایند جهانی شدن یا نهایت همگرایی همه از نفهمیدن دورههای اقتصادی ناشی میشود. این ایده که تجارت برای همه خوب است برخاسته از تحلیلهای نادرست اقتصادی یا نظریات معیوب سیاسی است. اما کسانی که میگویند پایان کار WTO فرا رسیده است با نحوه کار این سازمان آشنایی ندارند. اینکه شما تجارت را تنها در 161 کشور آزاد میبینید بخشی به دلیل سکون سازمانی در WTO و بخشی دیگر به دلیل عدم تمایل به تغییر مدلی است که خوب کار میکند. اما این همه داستان نیست ترس طرفین مذاکرهکننده از آزاد گذاشتن تجارتشان فرایند مذاکرات را بسیار پیچیده و فرسایشی میکند برای مثال در دور دوحه قرار بود که تمام یارانههای محصولات کشاورزی برداشته شود اما اکنون تقریباٌ این مساله به فراموشی سپرده شده است.

اصلاحات تجاری چه به صورت مستقل و چه از طریق قراردادهای منطقهیی بین کشورها مانند TPPبسیار ضروری است حتی اگر نهادهای سیاسی لازم برای بنیاننهادن آن ناقص یا ناکارا باشد. اصلاحات WTO هرچند که نسبت به گذشته جایگاه مهمتری پیدا کرده است اما اینکه چقدر پایدار باقی خواهد ماند جای ابهام دارد. که بیشتر آن مربوط است به رابطه بین قدرتهای بزرگ مانند چین، امریکا و اتحادیه اروپا. اما در نهایت چیزی که مسلم است این است که با محدود شدن تجارت چند جانبه و شکست توافقات تجاری منطقهیی جهان پا به مرحلهیی بسیار خطرناک میگذارد، جایی که تجارت و سرمایهگذاری خارجی بسیار غیرقابل پیشبینیتر از آنچه اکنون هست، خواهد شد.

منبع: تعادل
مشاهده نظرات