چگونه می‌توان فصلی بودن گردشگری را مدیریت کرد؟

تاکنون تحقیقات بسیاری درباره ویژگی فصلی بودن گردشگری و نتایج آن انجام شده است. آنچه در اغلب این تحقیقات مشترک است، تمرکز بر این موضوع به‌عنوان یکی از ویژگی‌های منفی صنعت گردشگری است.

تمامی مقصدها و کسبوکارهای گردشگری با مساله فصلی بودن کم و بیش روبهرو هستند. فصلی بودن این صنعت عامل اصلی زیاد و کم شدن جمعیت گردشگران و بازدیدکنندگان یک مقصد در فصول گوناگون یکسال است. به همین دلیل است که برخی مقصدها در فصول پربازدید با چنان حجمی از تقاضای گردشگران مواجه میشوند که قادر به پاسخگویی به آن نیستند و در فصول کمبازدید با افت شدید درآمد و کساد در بازار گردشگری مواجه هستند.

سالها تجربه و دانشاندوزی در عرصه گردشگری، منجر به تدوین استراتژیهای بسیاری برای چارهاندیشی درباره این چالش شده است. استراتژیهایی نظیر قیمتگذاری متفاوت، تنوعبخشی به جاذبهها و بهطور کلی متنوع ساختن بازار گردشگری، اخذ کمکهای دولتی در فصول کمدرآمد، ایجاد تغییراتی در زمانبندی تعطیلات سالانه مدارس و دانشگاهها و هرآنچه بتواند بر مدت زمان فصول پربازدید بیفزاید، برخی از راههایی هستند که مقصدها در مواجهه با این صنعت فصلی بهکار میبندند.

کسبوکارها نیز استراتژیهای خود را دارند؛ برای مثال استخدام نیروی کار موقت جهت کاهش هزینهها در فصلهایی که تعداد گردشگر کم است، یکی از آنها است. اگرچه همگی این استراتژیها کاربردی هستند و پیشتر امتحان خود را در مقصدهای بسیاری پس دادهاند، اما برای انتخاب بهترین و مناسبترین استراتژی برای یک مقصد یا یک کسبوکار باید به عوامل بسیاری توجه شود، عواملی همچون مولفههای اجتماعی و محیط زیستی افزون بر ضرورتهای اقتصادی و همچنین بررسی تاثیر هر یک از این استراتژیها بر ذینفعان گوناگون این صنعت. 

از سوی دیگر اتخاذ راهحل صحیح تا حدود بسیاری مشروط بر ارزیابی درست و اشراف به اصل مشکل و دلایل بهوجود آمدن است. عواملی که سبب فصلی بودن صنعت گردشگری میشوند را میتوان به دو گروه عوامل محیطی و عوامل اجتماعی و فرهنگی که به آنها عوامل نهادی نیز گفته میشود، تقسیم کرد. عوامل محیطی بیشتر از هرچیز به جغرافیا و اقلیم یک مقصد بازمیگردند.

بدیهی است که برای یک مقصد گردشگری ورزشهای زمستانی، طول مدت فصل سرما و میزان بارش برف بسیار اهمیت دارد؛ درحالیکه برای فعالیتهای تفریحی وابسته به آب، اغلب فصول گرم و مقصدهای ساحلی مناسب هستند. همچنین عوامل نهادی به رفتار مصرفکننده وابستهاند. پیشینه فرهنگی آنان، ترجیحاتشان در سفر، ویژگیهای جمعیتشناختی آنها و مواردی از این قبیل هر یک به نوبه خود فرآیند خرید گردشگران را تحت تاثیر قرار خواهد داد. 

با این تفاسیر باید گفت که کارآیی و اثربخشی استراتژیهای مدیریت عرضه و تقاضای گردشگری در فصول گوناگون، به عوامل متعددی بستگی دارد که موفقیت هر یک در گرو مطالعه دقیق مقصد و بازار هدف گردشگران است. درست است که این استراتژیها اغلب مفید به نظر میرسند، اما در دنیایی پر از محدودیت، موفقیت از آن کسانی است که بهترین و مناسبترین را برمیگزینند. در کنار همه اینها، ساماندهی تعطیلات و افزایش تعطیلات آخر هفته از یک روز به دو روز میتواند به توزیع زمانی سفر بیانجامد و قدری از فصلی بودن آن بکاهد.

مشاهده نظرات