حاشیه نگاری از سخنرانی ظریف در استرالیا/ از شعار ساندیس خور، تا تشویق های بی امان

از ماشین پیاده تا وارد دانشکده شویم، فریاد نامفهومی بر سر ما می‌کشند، اول شک می کنم که به چه زبانی شعار می‌دهند، تا متوجه می‌شوم یکصدا می‌گویند: «ساندیس خور، ساندیس خور»

از تعداد انگشتان دو دست بیشتر نیستند، ولی سر و صدایشان توجه هر عابری را به خود جلب میکنند. از دیدن دوباره شان خیلی تعجب نمیکنم، هر جا ایران در مذاکرهای بین المللی حضور دارد یا مقاماتی از کشورمان به اروپا یا آمریکا میروند، داد و فریادهایشان گوش را آزار میدهد. از ماشین پیاده تا وارد دانشکده شویم، فریاد نامفهومی بر سر ما میکشند، اول شک میکنم که به چه زبانی شعار میدهند، تا متوجه می شوم یکصدا می گویند: «ساندیس خور، ساندیس خور»

ناخودآگاه میزنم زیر خنده و بقیه تیم خبری هم، خنده شان می گیرد، خشمشان بیشتر میشود و ساندیس خور را بلندتر فریاد می زنند.

وارد دانشکده موسیقی دانشگاه ملی استرالیا میشویم، سالن در حال پر شدن است، قبل از ورود پرسیده بودم که ظرفیت این سالن چند نفر است، نیم ساعتی به شروع مراسم باقی مانده و بعید است در این مدت کل ۱۲۰۰ نفر پر شود، ولی از درهای دو طرف جمعیت در حال اضافه شدن هستند. خیلی ها هم فارسی صحبت میکنند، بعضیها ذوق و شوق دارند که وزیر خارجه محبوبشان را ببینند و برخی دیگر هم آمدهاند تا مخالفت خود را نشان دهند.

تقریبا دست همه دانشجویان کاغذی A4 است. از یکی از دانشجویان کاغذش را قرض میگیرم، یک رو به فارسی و روی دیگر به انگلیسی به ایران فحش دادهاند. حتی نکردهاند دقیق تر بنویسند، هم اشتباهات تاریخی، هم ایراد نگارشی و هم غلط املایی. پایینش هم بزرگ نوشتهاند: «سازمان مجاهدین خلق ایران»

گپ و گفت با دانشجویان

پیش از شروع مراسم به میان جمع میروم و با چندتایی از دانشجویان مشغول صحبت میشوم. با دختر جوانی که میگوید محیط زیست میخواند هم صحبت می شوم، از او دلیل آمدنش به این مراسم را میپرسم: «برای من خیلی جالب است که یک وزیر خارجه از کشوری چون ایران بتواند تا این اندازه توجهات جهانی و بین المللی را جلب کند. تا پیش از این من شناخت چندانی از ایران نداشتم و فقط فکر میکردم یکی از تهدیدات جهانی است، ولی با حضور ظریف نگاهم نسبت به ایران تغییر کرده و وقتی شنیدم او قرار است در دانشگاه ما سخنرانی کند، علاقه مند شدم از نزدیک او را ببینم.»

پسر جوان دیگری که کمی آن طرف تر نشسته با دوستش مشغول صحبت است، کمی به آنها نزدیک می شوم تا سر از حرفهایشان در بیاورم. بحثهایشان قدری تخصصیتر است، احتمالا علوم سیاسی میخوانند به میان بحثشان وارد میشوم و از حضور ظریف در این نشست میپرسم. اولی که نامش کریس است می گوید: «دانشگاه ما نشستهای اینچنینی زیادی برگزار میکند و شخصیتهای سیاسی، هنری و حتی اجتماعی مختلفی برای سخنرانی به اینجا میآیند، اما خیلی خیلی کم پیش میآید که سالن تا این اندازه پر شود، معمولا حتی ردیفهای ابتدایی هم به زحمت پر میشود.»

ادوارد وسط بحث دوستش وارد میشود و می گوید: «من فکر میکنم ظریف توانسته نگاه تازهای به روابط بین الملل اضافه کند، تئوری برد - برد پیش از این بیشتر در قالب یک نگاه ایده آلیسیتی و دور از واقعیت در روابط بین الملل مطرح میشد، اما ظریف با مذاکرات هسته ای توانست این الگو را عملیاتی کند. من امروز به اینجا آمدم تا بیشتر در مورد این نگاه بدانم.»

از ادوارد و کریس تشکر میکنم و دوباره به صندلی خودم بر میگردم. حالا دیگر نه تنها طبقه اول سالن کاملا پر شده که حتی طبقه دوم هم در حال تکمیل است. همه منتظرند جواد ظریف وارد سالن شود.  مشغول سر و کله زدن با گوشی ام هستم تا شاید بتوانم به اینترنت وصل شوم، ناگهان با صدای تشویق جمعیت سرم را بالا میآورم، ظریف با ۳ نفر دیگر وارد سالن میشوند. تشویقها حدود بیست ثانیهای ادامه مییابد.

دیپلمات آکادمیک وارد میشود

برایان اشمیت، معاون دانشگاه که اطو کشیدهتر از بقیه است، ابتدا پشت تریبون میرود و مقدمهای کوتاه از مهمان امروز دانشگاه میگوید. در تعریف و تمجید هم کم نمیگذارد و روایتی از توافق هستهای و نقش جواد ظریف در آن گفتگوها میگوید و در ادامه از امین سیکل میخواهد تا اجرای مراسم را بر عهده گیرد.

مدیر مرکز مطالعات عربی و اسلامی دانشگاه هم در معرفی و تحسین از ظریف سنگ تمام می گذارد. تعریف ها و تمجیدهایش چند باری لبخندهای ظریف را به همراه دارد. او به سابقه دانشگاهی ظریف در آمریکا اشاره می کند و او را دیپلماتی آکادمیک می خواند.

سوالات تمام نشدنی

با تشریق ممتد حاضران ظریف به روی سن می آید و صحبت هایش را آغاز می کند. در طول سخنرانی سکوت کامل سالن را فرا گرفته و صدایی جز ظریف شنیده نمی شود.او بحثش را آکادمیک آغاز می کند. از جهانی شدن و اثرات و تبعاتش می گوید. از بی نتیجه بودن نگاه بازی با حاصل جمع صفر و البته از سیاست خارجی ایران.

پس از حدود نیم ساعت نوبت به بخش پرسش و پاسخ می رسد، کم کم بر تعداد کسانی که می خواهند از وزیر خارجه ایران سوال کنند افزوده می شود تا جایی که دو جایگاه در دو طرف سالن تعبیه می کنند تا متقاضیان در صف بایستند و منتظر بمانند تا نوبت به آنها برسد. یکی از رابطه ایران و سوریه و چرایی حمایت تهران از اسد می پرسد، دیگری از سیاست های تهران در منطقه خاورمیانه می گوید، آن یکی آزمایش های موشکی ایران را طرح می کند. ظریف به تمام سوالات اما با آرامش و تسلط پاسخ می دهد، سعی می کند به تمام بخش های تمام سوالات تمام پرسش کنندگان پاسخ دهد، یکی دوباری هم جواب هایش با تشویق دانشجویان همراه است.

تشویق هایی که تمام نمیشوند

قرار بود ساعت هشت و نیم به وقت محلی از فرودگاه کانبرا به سمت سیدنی پرواز کنیم ولی هنوز صف دانشجویان منتظر برای پرسش شلوغ است و ساعت نزدیک به هشت. مجری مراسم (سیکل) بالاخره اشاره می کند که وقت رو به اتمام است و برای دیگر سوالات زمان نداریم و از گرت ایوانز رئیس دانشگاه ملی استرالیا می خواهد سخنران اختتامیه باشد.

او هم خیلی مختصر هم از ظریف تشکر می کند که به این جلسه آمده و هم از دانشجویانی که از این مراسم استقبال کردند. همچنین ادامه می دهد باعث افتخار او و دانشگاهش است که ظریف به اینجا آمده و برایشان سخنرانی کرده است.  در پایان هم کتابی به عنوان یادگاری به وزیر خارجه ایران هدیه می دهد. تشویق ها پس از اعطای هدیه تمام نمی شود، هدیه را میگیرد و به صندلی خود بر می گردد، حضار اما همچنان او را تشویق میکنند، دست زدن ها ظریف را مجبور میکند، دوباره بلند شود و برای دانشجویان دستی تکان دهد.

خیلی سریع باید سالن را ترک و سوار ون شویم، از دانشکده که بیرون می آیم، دوباره چند نفری شعار می دهند و فحش؛ تعدادشان بازهم کمتر شده و بیشتر از سه چهار نفر نیستند. مارا مزدور می نامند و جیره خوار. بی تفاوت از کنارشان رد و سوار ماشین می شوم.

به این فکر میکنم که وقتی برگشتم ایران تعریف مزدور و جیره خوار را از فرهنگ معین نگاه کنم.

مشاهده نظرات