اخلاق حرفه‌ای مدیران بزرگ

انتخاب بین منفعت و اصول اخلاقی

در دنیای کسب و کار امروز، تهمت زدن و بدگویی نسبت به دیگران، امری متداول است و من بارها شاهد انتشار افترا و بدگویی‌های وقیحانه در میان رسانه‌ها بوده‌ام و دیده‌ام که این ایده نادرست که براساس آن، تنها ارزش موجود در جهان، ارزش‌های مادی و پول است و تنها سخن قابل گفتن و بحث کردن همان مادیات و منفعت طلبی است، بسیار رواج یافته است.

یکی از تجربیات شخصی من در این باره، مربوط میشود به زمانی که ما یک کارخانه صابون سازی را در منطقهای بهنام ایسترهاوس در گلاسکوی اسکاتلند راهاندازی کردیم که یکی از فقیرترین و بدترین مناطق مسکونی در اروپای غربی محسوب میشود. ما قصد داشتیم تا آن کارخانه صابون سازی را به یک کارخانه نمونه و پیشرو در منطقه تبدیل کنیم، کارخانهای که بالاترین دستمزدها را به کارگران میدهد، بهترین شرایط کاری را برای آنها فراهم میآورد، بهترین امکانات بهداشتی، ایمنی و آموزشی را در اختیار آنها قرار میدهد. علاوهبر این، ما قصد داشتیم 25 درصد سود سالانه خود را برای توسعه و عمران منطقه اختصاص دهیم و به عبارت بهتر آن را به مردم منطقه اهدا کنیم.

ما تمام ایده هایمان را عملی کردیم و در آن زمان بود که فکر میکردیم خوب هماکنون ما بر بال فرشتگان سواریم و همه چیز بر وفق مراد است، اما هنگامی که پس از مدتی، روزنامههای محلی را مشاهده کردیم، برق از سرمان پرید، چرا که با کمال تعجب دیدیم که آنها در نهایت بی انصافی ما را متهم به دزدیدن و بر باد دادن پول سهامداران کردهاند، چرا که ما تصمیم گرفته بودیم 25 درصد سود خود را با دیگران تقسیم کنیم. هیچ قانونی وجود ندارد که شما را محکوم کند به اینکه تمام سود ناشی از کارتان را برای خود بردارید و هیچ قاعده حتمی و گریزناپذیری نیست که حکم کند ملاک عملکرد درخشان و فوقالعاده یک شرکت، تمامیت خواهی و منفعت طلبی محض آن باشد. پاسخ ما به این گستاخیهای رسانه ها، قاطع و دندان شکن بود و ما به آنها فهماندیم که این، رویه و ابتکار شرکت مااست و ما بر همین منوال به پیش خواهیم رفت.

ما بر این اعتقاد بودیم که ساختن یک زمین بازی یا پارک یا احداث مرکزی برای نگهداری سالمندان، به نوعی، خدمت کردن به جامعه است و منافاتی با اصول کار و کسب ندارد. پایداری ما بر این عقیده باعث شد تا ما جنگی تمام عیار با رسانهها و افکار عمومی داشته باشیم. مخالفان و رقبای ما فکر میکردند که در دنیای کسبوکار و تجارت، باید بین منفعت و اصول اخلاقی، یکی را برگزید که آن یک گزینه، همانا منفعت باید باشد درحالیکه ما معتقد بودیم که هر دوی اینها را میتوان با هم داشت و ایده کسبوکار اخلاقگرایانه را عملی کرد، کسبوکاری که از نظر عملکرد، درخشان، از نظر مالی، فوقالعاده موفق و در خودداری از تقلب و کلاهبرداری و تلاش برای ساختن جامعهای سالمتر و بهتر و حمایت از نیروی کار پیشرو است.

مشاهده نظرات