برای صد ساله شدن باید نخست متولد شد

با شناخت پتانسیل‌های کارمندان ناممکن‌ها را ممکن سازید

چه شما برای اولین بار بر صندلی مدیریت تکیه زده باشید و چه چند سالی از دوران مدیریت‌تان گذشته باشد، به شدت به توصیه‌های راهبردی که در ادامه خواهد آمد نیاز خواهید داشت.

با این حال پیش از مطالعه این توصیهها باید به این واقعیت غیرقابل انکار توجه داشته باشید که تفکر در مورد چگونگی مدیریت افراد و کیفیت برقراری ارتباط با آنها جزو اولویتهای اصلی هر مدیری است که به تازگی وارد یک مجموعه میشود. تجربه نشان داده مدیران نیز میتوانند چیزهای بسیاری از کارمندانشان بیاموزند که لازمه آن برقراری ارتباط درست و مستحکم بین مدیران و کارکنان است. در ادامه نکاتی کاربردی در مورد چگونگی برقراری رابطهای سازنده و مفید بین یک مدیر و افرادش در اولین سال فعالیت مدیریتی او آمده است. مدیران جوان و کم تجربه میتوانند با به کاربستن عملی و دقیق این توصیهها که عمدتا بر مبنای ارتباط هدفمند با کارکنان شکل گرفتهاند، اولین تجربه مدیریتیشان را به بهترین و شیرینترین خاطرات دوران مدیریتیشان تبدیل کنند.

1) رابطه نزدیک با کارکنان را بهصورت عملی تحقق ببخشید

بسیاری از مدیران بیشتر از آنکه در راستای برقراری رابطهای واقعی و حسنه با کارمندانشان باشند، فقط در این مورد شعار میدهند و حرف میزنند، اما واقعیت آن است که برای موفقیت یک مدیر در اوایل فعالیت مدیریتی ایجاد و بهبود چنین رابطهای از اهمیتی حیاتی برخوردار است. در فرآیند شکلگیری چنین رابطهای نه فقط به نحوه گفتار و کردار طرفین، بلکه به مواردی چون زبان بدن، گوش کردن فعال و تطبیق دادن خود با ویژگیهای شخصیتی مخاطبان باید توجه شود. ایجاد چنین رابطهای صرفا یک امر جانبی و حاشیهای نیست، بلکه موفقیت یا عدم موفقیت مدیران تازهکار و جوان در ابتدای حضورشان در یک مجموعه تا حد زیادی به آن بستگی دارد.

2) اولویتهای راهبردی گوناگون سازمانتان را به هم پیوند بزنید

هر مدیر تازهکاری باید خیلی زود به این اطمینان برسد که درک درست و جامعی از برنامه استراتژیک کلان شرکت تحت رهبری خود دارد و بتواند ارتباطات لازم را جهت انتقال این برنامه به تمام کارکنان ایجاد کند. در این ساختار، وظیفه و کارکرد هر کدام از بخشها و افراد مشخص است و در این حالت مدیر میتواند تمام توان خود را معطوف به انجام وظایف مدیریتی و نظارتی و برنامهریزی خود کند. بسیاری از مدیران مجرب به این مساله اذعان دارند که هیچ چیزی بدتر از سردرگمی کارکنانی نیست که نمیدانند چگونه باید به تمام اهدافی برسند که با همدیگر همخوانی و هارمونی ندارند و گاه در تضاد با هم قرار دارند و این یکی از وظایف اصلی و ذاتی مدیران است که نسبت به آگاه ساختن تمامی کارکنان در مورد استراتژیهای کلان سازمان اطلاعرسانی کنند.

3) انتظارات عملکردی از کارکنانتان را با آنها در میان بگذارید

برقراری رابطهای باز و شفاف بین مدیر و کارمندان باعث میشود کارکنان سازمان درک روشنی از انتظاراتی که مدیران از آنها دارند به دست آورند و فعالیتهای خود را بر اساس آنها شکل دهند. متاسفانه در بسیاری از موارد، کارمندان زمانی میفهمند که مدیران از عملکردشان ناراضی هستند که برگه ارزیابی سالانه کاریشان به دستشان داده میشود یا در جلسات فصلی یا سالانه ارزیابی عملکرد، شرکت میکنند که البته این آگاهی یافتن بسیار دیرهنگام بوده و پیامدهایی چون اخراج کارکنان یا ایجاد کدورت بین مدیران و کارکنان را به دنبال دارد. پس یکی از اولویتهای شما در نخستین هفتههای شروع به کارتان در شرکتی جدید باید این باشد که به کارکنانتان راجع به توقعاتی که از آنها دارید و در قبال آن به آنها پاداش خواهید داد اطلاعرسانی کنید تا از هر گونه سوءتفاهم و کدورت احتمالی در آینده جلوگیری کنید.

4) سبک مدیریتی خود را به کارکنان بشناسانید

کارمندانی که با مدیر جدیدی مواجه میشوند که شناختی نسبت به سبک مدیریتیاش ندارند، کنجکاو هستند که بدانند او چه روحیاتی دارد و با چه روشی میخواهد شرکت یا سازمان را رهبری کند. آیا کارمندانی را میپسندد که بهطور مرتب به او گزارش دهند و برای اتخاذ تصمیمات به او مراجعه کنند و از او کسب تکلیف کنند؟ یا اینکه کارمندان مستقل و مقتدری را ترجیح میدهد که زیاد به او مراجعه نکنند و به صلاحدید خود عمل کنند و فقط در پایان کار به او گزارش دهند؟ پس از آگاهی از این موارد است که هر دو طرف از همدیگر شناخت پیدا میکنند و همکاری مطلوبی را با هم آغاز میکنند. در غیر این صورت هم کارکنان گیج و سردرگم هستند که چه کاری را باید انجام دهند یا انجام ندهند و هم مدیران تعجب میکنند که چرا کارمندانشان آنطور که آنها میخواهند عمل نمیکنند و تا حدی عجیب و غریب رفتار میکنند.

5) تمام اعضای تیمهای تحت رهبریتان را به خوبی بشناسید

یک مدیر اگر شناخت درست و کاملی از افرادی که تحت رهبری او هستند پیدا نکند، هیچ گاه نخواهد توانست از پتانسیلهای آنها استفاده کند، حتی اگر آن افراد بهترین و نخبهترین کارمندان دنیا باشند. در نقطه مقابل، یک مدیر مدبر و کاربلد قادر است پس از پیدا کردن شناخت درست و هدفمند از تواناییها و پتانسیلهای نهفته و آشکار افراد معمولی و با تواناییهای متوسط از مجموعه آنها یک تیم قدرتمند و باشکوه بسازد که بسیاری از ناممکنها را ممکن سازند. برای تحقق این هدف ارزشمند به برقراری ارتباطی دوستانه و نزدیک بین مدیر و اعضای تیم نیاز است که عامل اصلی برقراری آن کسی نیست، مگر شخص مدیر و رهبر تیم. برگزاری جلسات دوستانه با کارکنان چه بهصورت عمومی و گروهی و چه بهصورت خصوصی و انفرادی میتواند در این مسیر مفید و موثر باشد.

مشاهده نظرات