تغییر ساختار در اقتصادهای نوظهور؟
از نگاه کارشناسان دو پاسخ عمده برای رفتار سالهای گذشته نفت و اقتصادهای نوظهور و در مقابل هم قرار گرفتن آنها وجود دارد. در شرایطی که کشورهای در حال توسعه (مانند چین) بسیاری از طرحهای عظیم زیرساختیشان را به پایان بردهاند، رشد تقاضای آنها برای نفت خام و مواد اولیه بهطور کلی روندی کاهشی به خود گرفته است و دیگر مانند گذشته نیست. از دیگر سو اقتصاد این کشورها که در دوران آغاز توسعه به شدت متکی به تولید و مصرف مواد خام اولیه بوده، دچار تغییر جهت شده و به سمت اقتصادی متکی به فناوری و تولید خدمات در حال حرکت است. شاهد این مدعا، کاهش مداوم شاخص معیار شرکتهای نفتی در این کشورها و رشد شرکتهای فناوری و تبدیل شدن آنها به گروههای صنعتی غالب است. به این ترتیب نمیتوان انتظار داشت نوسانات قیمت نفت، اثری مشابه گذشته بر بازار سهام اقتصادهای نوظهور داشته باشد. این تغییر رفتار، میتواند حامل این پیام باشد که «با رشد توسعه و تکنولوژی، وابستگی سنتی نفت و بازارهای نوظهور از بین رفته است.»
خطای تشخیص در بازار
دومین عاملی که کارشناسان از آن بهعنوان دلیلی برای جدایی راه نفت و دیگر بازارهای نوظهور یاد میکنند، خطای تشخیص بازار است. رشد بازار سهام به خصوص در نیمه نخست سال 2017، در شرایطی رقم خورد که بازار نفت بدترین عملکرد شش ماهه را در 19سال گذشته از خود بهجا گذاشته بود. در چنین شرایطی کارشناسان عقیده دارند «خطای تشخیص بازار» اتفاقی است که میتواند منجر به رشد بازار سهام در پی ریزش قیمت نفت خام شده باشد. از ابتدای ژانویه سالجاری میلادی، اوپک با همراهی دیگر تولیدکنندگان غیرعضو اوپک، اجرای طرح کاهش تولید را طبق توافقات قبلی عملیاتی کردند. بر اساس این طرح، کشورهای عضو و غیرعضو اوپک برای کاهش روزانه 1/8 میلیون بشکه از تولیدات خود، با یکدیگر همپیمان شدند. اجرای این طرح شش ماهه اگرچه در حدود سه ماه ابتدایی، باعث شوکی مثبت به قیمت نفت و افزایش خوشبینیها شد، با این حال در ادامه آنطور که انتظار میرفت بر رشد قیمت نفت اثرگذار نبود، بهخصوص بعد از تمدید طرح کاهش تولید در اواخر ماه مه، بدبینیها نسبت به اثرگذاری اجرای این طرح بر کاهش ذخایر جهانی نفت خام و رشد قیمتها بیشتر نیز شد چراکه این انتظار در بازار ایجاد شده بود که احتمالا اوپک در کنار تمدید طرح کاهش تولید، به کاهش بیشتر نیز رای خواهد داد.اما این اتفاق از سوی اوپک رخ نداد و در چنین شرایطی به نظر میرسد بازارهای کالایی بر اساس چشمانداز مثبتی که برای قیمت نفت در نظر داشتهاند و پیش رفته و دچار «خطای تشخیص» شدهاند، این در حالی است که قیمت نفت به رشدی که انتظار میرفت، دست نیافت.
آثار بیتفاوتی به نفت
با تمام این تفاسیر، بازار داراییها نیز در حال جدا کردن مسیر خود از نفت است. در واقع ارزهای بازارهای در حال رشد و اوراق قرضه محلی که طی حدود سه سال گذشته همبستگی مثبت خود را با نفت و بازارهای کالایی حفظ کرده بودند، اکنون در حال تغییر جهت هستند. شاخص اوراق بدهی ارزی بازارهای نوظهور و نفت برنت در حالحاضر به منفی 0/37 رسیده است که طبق بررسیها منفیترین حالت از اکتبر سال 2013 به اینسو است. رابطه بین شاخص ارزهای بازارهای نوظهور و شاخص کالای بلومبرگ نیز به پایینترین سطح از ژانویه 2014 رسیده و به منفی 0/18 کاهش یافته است. با این حال همانطور که در ابتدا اشاره شد، ممکن است داراییهایی که در نیمه اول سالجاری میلادی با وجود کاهش قیمت نفت با رشد همراه شده بودند، در نیمه دوم امسال با کاهش ارزش همراه شوند چراکه در نیمه نخست دچار خطای تشخیص شده و رشد خود را پیشخور کردهاند. در عین حال، موسسه سیتیگروپ انتظار دارد نفت خام آمریکا به محدوده قیمتی 50 تا 60 دلار بر بشکه بازگردد و حجم ذخایر جهانی نفت خام نیز به یک میلیون بشکه در روز کاهش پیدا کند. در رابطه با نشانههای تحقق این انتظار، بلومبرگ به رشد پیوسته نفت خام از 21 ژوئن به اینسو اشاره میکند. قیمت نفت خام برنت در تاریخ یادشده طی دورهای هشت روزه 11 درصد رشد قیمت داشته است که طولانیترین رشد در بیش از پنج سال گذشته بوده است. اما با وجود چشماندازی که موسسه سیتیگروپ از رشد قیمت نفت ترسیم کرده است، نشانههایی مبنی بر افول دوران نفت در کشورهای در حال توسعه قابل مشاهده است.
برای نمونه برخی صندوقهای سرمایهگذاری در حال خروج بخشی از سرمایه خود از بازارهای نوظهور هستند. تنها یکی از این شرکتها، در روز 20 ژوئن، 343 میلیون دلار از یکی از بازارهای نوظهور خارج کردهاند. با تمام این تفاسیر یکی دیگر از علتهای بیتفاوتی بازار جهانی به نفت خام میتواند تغییر ساختاری صنعت نفت نسبت به دیگر بازارهای کالایی نیز باشد. در واقع با ورود صنعت شیل به تولید نفت، طلای سیاه با تحولاتی مانند افزایش تولید از منابع غیرمتعارف همراه شد. این اتفاق در شرایطی منجر به افزایش ذخایر جهانی نفت خام و کاهش قیمتها شد که چنین تحولاتی در دیگر کالاها مشاهده نمیشود. از دیگر سو بهنظر میرسد بعد از تجربه این تغییرات ساختاری تا زمانیکه نفت نتواند به تعادل قیمتی برسد، مانند گذشته بر بازارهای کالایی اثرگذار نخواهد بود. تمام این موارد نشان میدهد که شاید از ابتدا معیار قراردادن نفت برای بازارهای کالایی دیگر اشتباه بوده و حالا با زیاد شدن فاصله طلای سیاه با این بازارها، راهی باقی نمیماند جز پذیرش از بین رفتن نمایندگی نفت برای بازارهای کالایی. امری که شاید دلیلی باشد بر عدم هماهنگی بازارهای نوظهور و قیمت نفت. درواقع بازارهای نوظهور به جای نفت به سایر کالاها واکنش نشان دادهاند که عمدتا عملکرد بهتری در نیمه نخست 2017 داشتهاند.