نقش تکنولوژی در مدیریت بودجه
از دیرباز مدیریت بودجه خانوار همواره بهعنوان یکی از مهمترین ابعاد اقتصاد، از سوی اقتصاددانان مورد توجه جدی قرار گرفته است؛ بهطوریکه اهمیت آن نه تنها در سطح خانوار بلکه در سطح اقتصاد کلان نیز دارای اهمیت قابلتوجه است.
هنر اقتصاد خانواده به معنی برقراری تعادل میان منابع محدود درآمدی و مخارج است. بهعبارت دیگر، از یک طرف افزایش منابع و مخارج، مطلوبیت و رضایت خانوار را از زندگی افزایش میدهد. از طرف دیگر، به خاطر ماهیت محدود بودن و کمیاب بودن منابع، همواره انتخاب خانوارها از میزان منابع و مخارج با محدودیت مواجه بوده است. زمانی که یک خانوار امروزی را با یک خانواده در مقاطع مختلف زمانی در زمانهای گذشته مقایسه میکنیم، به این نتیجه میرسیم که رسوخ تکنولوژی در تولید، هر دو سمت منابع و مصارف بودجه خانوار را دچار دگردیسی قابلتوجه کرده است. از یک طرف جنبههای درآمدی جدیدی در دسترس خانوار قرار داده، از طرف دیگر هم از لحاظ ترکیب و هم از لحاظ وزن، مخارج کالاها و خدمات خانوارها را وارد فازهای جدیدی کرده است. همین دگردیسیها، خود پیچیدگی در تحصیل بودجه خانوار را هم برای خانوار و هم برای سیاستگذاران اقتصادی افزایش داده است.
سمت مصارف
مصارف خانوار را میتوان ترکیبی از کالاهای ضروری و غیرضروری آن دانست. کالاهای ضروری را میتوان به محل سکونت، خوراک، پوشاک و هزینههایی مانند حملونقل و آموزش که امروزه جزو هزینههای ضروری خانوار به حساب میآیند دستهبندی کرد. کالاهای غیرضروری را میتوان به کالاهای تجملی مانند خودروهای لوکس، لوازم شخصی و الکترونیکی لوکس و غیرضروری و مسافرتهای تفریحی پرهزینه دستهبندی کرد. هر دو سبد ضروری و غیرضروری یاد شده را که در طول تاریخ بررسی میکنیم، متوجه میشویم که دچار یک تغییر و تحول اساسی شدهاند که این خود رفاه خانوار را تحتالشعاع قرار میدهد. تغییری که به مراتب در سبد غیرضروری بیشتر قابل مشاهده است.
بهعبارت دیگر، اگر چه بقای یک خانوار قبل از عصر تکنولوژی، در گرو تامین به موقع کالاهای ضروری آنها بود و این اصل برای یک خانوار بعد از پیدایش تکنولوژی نیز صادق است. اما جنس و حجم سبد کالایی ضروری در پی ظهور تکنولوژی تغیر کرده است. بهعبارت دیگر، اگر چه همانند یک خانوار قبل از پیدایش تکنولوژی، خوراک و پوشاک نیاز ضروری خانوار امروزی نیز است، اما از یک طرف ترکیب خوراک و پوشاک خانوارها در دنیای امروزی تغییر کرده است. از طرف دیگر و همزمان با تغییر ترکیب، نیازهای بیشتری به همراه تکنولوژی در سبد خانوار ایجاد شدهاند. بهعنوان مثال، اگر چه نیاز به آموزش یکی از ضروریترین نیازهای خانوارهای امروزی است و سهم زیادی در سبد مصرفی خانوار دارد، اما هرچه از دنیای تکنولوژی فاصله بگیریم، وزن اقلامی مانند آموزش در سبد خانوار به مراتب کاهش مییابد.
از حیث کالاهای غیرضروری نیز تکنولوژی یک دگردیسی قابلملاحظه در حوزه مصارف خانوار ایجاد کرده است. این دگردیسی زمانی به درستی مشاهده میشود که وزن کالاهای غیرضروری را در سبد خانوارها در مقاطع مختلف زمانی مقایسه کنیم. در حالی که سبد کالاها و خدمات غیرضروری در یک خانوار امروزی به میزان قابلتوجهی افزایش پیدا کرده است، اما هر چه به عقب برگردیم که تولیدات سنتی جای تولیدات تکنولوژی محور را میگرفته، در نهایت به حد قابلقبولی سهم کالاهای ضروری در بودجه خانوار به سمت صفر میل میکند.
به تعبیری دیگر، اگر چه کالایی مانند وسیله نقلیه مطمئن یک نیاز حتمی برای یک خانوار امروزی بهنظر میرسد و بدون آن گذران زندگی به سختی صورت میگیرد، اما هرچه به عقب برگردیم و نسلهای قبلی خانوارها را بررسی کنیم، وزن چنین کالاهایی در سبد مصرفی خانوار به مراتب کاهش مییابد؛ بهطوریکه در بودجه خانوارهای قبل از پیدایش تکنولوژی، عملا چنین کالایی در بودجه خانوار تعریف نمیشد؛ بنابراین اگر نقش تکنولوژی را در بودجه خانوار حذف کنیم به این نتیجه میرسیم که وزن کالاهای غیرضروری در بودجه خانوار طی زمان تغییر آنچنانی نمیکرد. بنابراین، تکنولوژی در سمت کالاهای ضروری یک جهش ترکیبی و در سمت کالاهای غیرضروری یک دگردیسی بر مبنای پیدایش کالاهای جدید، ایجاد کرده است. برآیند این تغییرات از یک طرف نقش تصمیمات بودجهای خانوار را در بطن اقتصاد افزایش داده است. از طرف دیگر، پیچیدگی تحلیلهای خود خانوار را برای اخذ تصمیمات بهینه به حد زیادی افزایش داده است؛ بنابراین در دنیای تکنولوژی تصمیمات بهینه و هوشیارانه خانوارها از سمت ترکیب و وزن مخارج دارای اهمیت، قابلتوجه است.
سمت منابع
ترکیب منابع خانوارها در دنیای امروزی را میتوان به مواردی مانند درآمد ناشی از دستمزد، اجاره و سود تقسیم کرد. بهعبارت دیگر یک خانوار امروزی عمدتا درآمدهای خود را از سه منبع ذکر شده دریافت میکند یا نیروی کار خود را به بازار ارائه میکند و در ازای آن قیمت کار را که همان دستمزد است، دریافت میکند یا سرمایه خود را به بازار عرضه میکند و در ازای آن قیمت سرمایه را که همان نرخ سود است دریافت میکند. یا هم زمین و ساختمان خود را در بازار اجاره عرضه و در ازای آن قیمت زمین و ساختمان که اجاره است را دریافت میکند. برای درک نقش تکنولوژی در سمت منابع خانوارها کافی است منابع مختلف را به همراه اهمیت آنها در بودجه خانوارها برای یک خانوار بعد از پیدایش تکنولوژی با یک خانوار اولیه مقایسه کنیم. تکنولوژی که همزمان با تقسیم کار در بطن اقتصاد رسوخ کرده از یک طرف، در پی ایجاد کارخانههای مختلف استخدام نیروی کار و اجاره زمین و ساختمان را افزایش داده است. از طرف دیگر، با ایجاد جنبههای جدیدی از تولید مشارکتی، منجر به پیدایش سرمایهگذاری و سود در سمت منابع خانوار شده است. بنابراین ملاحظه میشود که هم در سمت منابع و هم در سمت مخارج بودجه خانوار دستخوش تغییرات قابلتوجه شده است که مدیریت آن را از یک طرف سختتر کرده و از طرف دیگر مدیریت هوشمندانه آن هم برای اقتصاد هم برای خود خانوار را ضروری ساخته است.
-
آخرین اخبار
- اخبار بیشتر
-
آخرین مقالات
- مقالات بیشتر