مدیریت میمونی راهنمایی برای کارآفرینی

سال ۱۹۷۴ بود که ویلیام آنکن و دونالد واس مقاله «مدیریت زمان: چه کسی میمون دارد؟» را برای Harvard Business Review نوشتند. این مقاله اشتباهات معمول در مدیریت که اغلب منجر به قبول مسوولیت بیشتر توسط پرسنل ارشد شرکت می‌شود را توضیح می‌دهد؛ مسوولیتی که از آن به میمونی بر دوش افراد تعبیر می‌شود. باری که می‌تواند تنها منجر به افزایش استرس، بازدهی پایین و ناکارآیی در سراسر سازمان شود. این یک راهنمایی قاطع برای هر فردی در موقعیت رهبری سازمان است و به دومین مقاله مشهور در تاریخ HBR تبدیل شده است. ۴۳ سال بعد، این مساله همچنان وجود دارد. مقاله «چه کسی میمون دارد؟» به‌طور خاص برای یک محیط شرکتی نوشته شده بود.

محیطی که در آن زنجیرهای از دستورات، اساس یک محیط کار موفق است. به این معنی که دقیقا میزان مسوولیت هر لایه را تعریف میکند. اما گاه این مسوولیتها تماما بر دوش مدیر شرکت میافتد. برای توقف این امر چه میتوانیم بکنیم؟ آیا مقاله آنکن و واس بهکارآفرینان کمک میکند تا از جزئیات کماهمیت فاصله بگیرند یا اینکه باید قدمهای جدیتری بردارند؟ با هم نگاهی به قوانین مطرح شده در این مقاله میاندازیم.


قوانین برای مراقبت و تغذیه میمونها

قانون یک: میمونها یا باید تغذیه شوند یا از بین بروند. در غیر این صورت، آنها از قحطی خواهند مرد و مدیر مذکور زمان ارزشمند خود را هدر خواهد داد. مانند اکثر این قوانین، این قانون منوط به ارتباطات محکم اما آزادانه است. پیشتر در مورد اهمیت شفافسازی در محیط کار بحث کردهایم و در اینجا چرایی آن را مورد توجه قرار میدهیم. بدون شفافسازی میمونها احتمالا پیش از اینکه شما از حضور آنها آگاهی یابید، برای مدتی کمین میکنند. باید با آنها مواجه شد. همانطور که نویسندگان این مقاله میگویند، تنها دو گزینه وجود دارد. اولین گزینه شناسایی مساله و یافتن یک راهحل است. این امر باید فورا اتفاق بیفتد، تا بتواند انگیزه کارمندان را حفظ کند. هرگونه تاخیر موجب دردسر شما خواهد شد. اگر دستیابی به یک راهحل ارزش تلاش کردن را نداشته باشد، گزینه دوم کشتن میمون است. بهعنوان یک رهبر سازمانی، باید شهامت گرفتن چنین تصمیماتی را داشته باشید؛ اگر کارمند موردنظر تمام تلاشش را میکند تا توجه شما را به مشکل مذکور جلب کند، آنها کسانی نخواهند بود که جلوی آن را بگیرند. توانایی منعطف بودن برای کارآفرینان بسیار مهم و ضروری است. هیچ زمانی برای غصه خوردن وجود ندارد. اگر میخواهید میمون را بکشید، باید فورا دست بهکار شوید.

قانون دو: تعداد میمونها همیشه باید از ماکزیمم میمونی که مدیر میتواند تحمل کند کمتر باشد. نباید بیش از ۱۵ دقیقه برای غذا دادن به یک میمون صرف کرد. وجود مداوم میمونها نشانهای از یک مدیریت بد است. آنها نشان میدهند که کارمندان بیش از حد کار میکنند و بنابراین تمرکز کمتری دارند. بدون شانسی برای اختصاص زمان درست برای هر وظیفه خاص، آنها دچار لغزش شده و مشکلات بیشتر میشوند. گرچه زمانهایی وجود خواهد داشت که شیوع این میمونها قابل انتظار است: یک رخداد مهم در نقاط کلیدی در پروژهها. در این زمان است که مدیران موثر باید به دست بهکار شوند و کارمندان را در مسیر درست هدایت کنند؛ بدون اینکه همه وظایف را خودشان بر عهده بگیرند. کارآفرینان عادت دارند تا در چنین زمانهای دشواری خودشان را قربانی کنند تا تبدیل به قهرمان شوند اما این دلیلی نیست که مردم برای ما کار میکنند.

قانون سه: تنها با قرار ملاقات قبلی باید به میمونها رسیدگی کرد. مدیر نباید میمونهای گرسنه را دنبال کرده و بگیرد و به آنها به هر نحو ممکن غذا دهد. بهنظر من این قانون باید قانون اول باشد؛ بهخصوص در کسبوکارهای کوچک. جلسات ابزاری قدرتمند هستند و زمانی که به درستی زمانبندی شوند، این اطمینان را بهکارمندان میدهند که بهزودی مشکلات آنها شناسایی خواهد شد. هر نوع جلساتی که شما داشته باشید و هر تعداد باری که آنها را برگزار کنید، بستگی به چگونگی عملکرد تیمتان دارد. داشتن جلسات پرسنلی هفتگی، جلسات دپارتمانی دو هفتهای و جلسات رودرروی دونفره میتواند روشی فوقالعاده برای اطمینان یافتن از این موضوع باشند که همه پایهها پوشش داده میشوند.

قانون چهار: باید به میمونها بهصورت رودررو یا با تلفن غذا بدهید و هرگز این کار را با ایمیل انجام ندهید. به یاد داشته باشید که وقتی ایمیلی فرستاده میشود، حرکت بعدی به عهده مدیر شرکت است. اگر مشکل مذکور بسیار جدی است، کارمندان باید آموخته باشند که بهجای اینکه به سادگی این مشکل را در ایمیل مطرح کنند، درخواست یک جلسه کنند. اگر مساله موردنظر جدی نیست، کارمندان را تشویق کنید که تا جلسه بعد منتظر بمانند.

قانون پنج: هر میمون باید یک زمان بعدی غذا دادن داشته باشد. این امر ممکن است در هر زمانی با رضایت دوطرفه بازبینی شود اما هرگز اجازه ندارد مبهم یا غیرقطعی باشد. در غیر این صورت، این میمون یا از گرسنگی خواهد مرد یا روی روش مدیر خواهد پرید. بهطور خلاصه: ثبات ایجاد کنید. مشکلات تنها زمانی مشکل محسوب میشوند که ابزار راهحل آن معلوم نباشد.  اینها قوانین آنکن و والس هستند؛ اما نویسنده یک مورد دیگر نیز اضافه میکند.

قانون شش: کارمندان باید اصول مدیریت میمونی را فرا بگیرند. بهطور خلاصه، درکسبوکارهای پرشتاب و کوچک که هر کارمند برای خودش یک دپارتمان را تشکیل میدهد، امکانپذیر نیست که هر باری که مسالهای اتفاق افتاد بر مدیران ارشد اجرایی یا دیگر مدیران تکیه کنید. مقاله اشاره شده در مورد مدیریت میانی (middle management) صحبت میکند نه آنهایی که مسوول مدیریت همه در سراسر شرکت از جمله خودشان هستند.

برچسب ها: مدیریت
مشاهده نظرات