سه رسانه معتبر بینالمللی از وقوع دگرگونی بزرگ در خاورمیانه خبر میدهند
طول موج زلزله عربستان
سیانان، رویترز و نیویورکتایمز سه رسانه معتبر غربی با بررسی سه نشانه از تحولی بزرگ در خاورمیانه خبر میدهند.
سیانان این سه نشانه را که از غروب جمعه تا شنبهشب در منطقه بهوقوع پیوسته است، بهعنوان ۲۴ ساعت شگفتانگیز نام میبرد. این تحولات عبارتند از: استعفای سعدحریری نخستوزیر لبنان، پرتاب موشک به قلب ریاض و بازداشتهای فلهای در عربستان. به اعتقاد فواز جرجیس، استاد مدرسه اقتصادی لندن این ۲۴ ساعت شگفتانگیز ممکن است آینده خاورمیانه را رقم بزند و حتی نظم جدیدی از دل آن بیرون آید. خاورمیانه در دوران پساداعش وارد فاز تازهای از بحران خواهد شد. تشدید جنگهای نیابتی یا احتمال درگیری مستقیم نظامی میان برخی طرفها از سناریوهای پیشرو است. در عین حال مثلث اهریمنی اسرائیل، عربستان و آمریکا نیز در تدارک انتقال بحران از سوریه به لبنان هستند. در همین حال «دانیل. بی شاپیرو»، سفیر سابق آمریکا در اسرائیل میگوید: قابل تصور است که سعودیها تلاش میکنند زمینه را برای جنگ اسرائیل- حزبالله بهعنوان ابزاری برای رقابت با ایران در لبنان فراهم سازند. همزمان با این دسته از تحولات خارجی نیز عربستان شاهد بازگشت از سنتهای ۶ دههای سیاستورزی خود است.
وقتی حدود دو سال پیش محمد بنسلمان ۳۲ ساله وارد ساختار قدرت شد و به یمن وجود پدری کهنسال و به نمایندگی از او عنان قدرت را در دست گرفت و «کشتیبان را سیاستی دگر آمد» بسیاری پیشبینی میکردند که با وجود محمد، تغییر نیز به عربستان روی خواهد آورد.
اما حوادث شنبه ۴ نوامبر (۱۳ آبان) نشان داد که این تغییر نهتنها سریع است بلکه محدود به داخل عربستان نبوده و مرزهای این پادشاهی را در خواهد نوردید و «جاهای» دیگر هم شامل این تغییر میشود. «تماره قبلاوی»، گزارشگر سیانان، در گزارش ۵ نوامبر خود از «۲۴ ساعت شگفتانگیزی» یاد میکند که خاورمیانه را تکان داد. این «۲۴ ساعت شگفتانگیز» از اواخر جمعه غروب (۱۲ آبان) شروع و تا شنبه شب (۱۳ آبان) ادامه یافت. در این مدت «سعد حریری» نخستوزیر لبنان به ریاض (پایتخت عربستان) فراخوانده شد و در آنجا استعفای خود را اعلام کرد. این موجب شد لبنان با بحرانی جدید دست به گریبان شود. چند ساعت بعد، دو اتفاق دیگر افتاد.
زمانی که شبکههای تلویزیونی عربستان مشغول پوشش خبری استعفای سعد حریری بودند که در متن استعفای خود انگشت اتهام را به سوی ایران و حزبالله نشانه رفته بود، ملک سلمان، پادشاه عربستان و فرزندش محمد، در اقدامی ۱۱ شاهزاده سعودی، ۴ وزیر و دهها وزیر سابق در این کشور را در راستای کمپین مبارزه با فساد که از سوی ملکسلمان راه افتاده دستگیر کردند (دنیای اقتصاد در گزارشی با عنوان «زلزله سیاسی در کاخ شاهزادهها» به این مساله پرداخت). در خلال همین اخبار بود که اعلام شد موشکی از یمن به فرودگاه ملک خالد در ریاض اصابت کرده است. اگرچه رسانههای یمنی این خبر را تایید کردند اما ترامپ (که در سفر آسیایی قرار دارد) اعلام کرد که سپر دفاع موشکی آمریکا که در عربستان مستقر است موشک یمنی را رهگیری و منفجر کرد. بهدنبال این اقدام بود که ائتلاف تحت رهبری عربستان سعودی با متهم کردن ایران به نقش داشتن در حمله موشکی به فرودگاه بینالمللی ریاض، گفته این حمله میتواند «اقدام جنگی» تلقی شود. سخنگوی این ائتلاف افزود که «عربستان در زمان و شرایط مناسب حق پاسخ به ایران را برای خود محفوظ خواهد داشت.»
برخی کارشناسان بر این باورند که این تحولات میتواند مرحله جدیدی در تاریخ بحران زده خاورمیانه باشد. در پی استعفای حریری و حمله موشکی انصارالله به ریاض، سه اتفاق دیگر روی داد که نشان میدهد دیگ بحران در خاورمیانه به نقطه جوش رسیده است: از یکسو، «ثامر السبهان» وزیر مشاور عربستان در امور کشورهای شورای همکاری خلیجفارس، تاکید کرد که لبنان بعد از استعفای سعد حریری دیگر هرگز مثل قبل نخواهد شد و عربستان هرگز اجازه نمیدهد لبنان به مرکزی برای اشاعه تروریسم به کشور ما تبدیل شود. از سوی دیگر، یسرائیل کاتس، وزیر اطلاعات اسرائیل، در صفحه توییتر خود نوشت: «اکنون زمان مناسبی برای تحت فشار گذاشتن حزبالله است.» بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل نیز درباره استعفای سعد حریری، نخستوزیر لبنان گفته بود: «استعفای حریری دعوت به بیداری جامعه بینالملل است تا اقداماتی را علیه ایران اتخاذ کنند.» و گام سوم هم زمانی برداشته شد که دولت عربستان لیستی شامل ۴۰ رهبر و عضو انصارالله یمن را تهیه کرده که مدعی است از ایران حمایت دریافت کرده و با حزبالله لبنان همکاری دارند. این لیست شامل ۴۰ شخصیت سیاسی و نظامی یمنی است و پاداشی که عربستان برای بازداشت یا دادن اطلاعات درباره مکان اقامتشان تعیین کرده بین پنج تا ۳۰ میلیون دلار است و در مجموع این لیست ۴۴۰ میلیون دلار جایزه را دربردارد.
قبلاوی مینویسد که روز جمعه ۱۲ آبان ماه آخرین پایگاه داعش در عراق فروپاشید و این گروه در سوریه هم به روزهای پایانی نزدیک میشود. برخی کارشناسان معتقدند پایان داعش در عراق و سوریه به معنای پایان بحران نیست بلکه فاز جدیدی از بحرانها شروع خواهد شد. فواز جرجیس، استاد مدرسه اقتصادی لندن معتقد است: «پایان داعش به معنای پایان درگیریهای ژئو استراتژیک نیست بلکه به معنای تشدید رقابتهای ژئواستراتژیک در منطقه خواهد بود.» او معتقد است که ایران و عربستان بهعنوان دو ستون نظم منطقهای بهدنبال این هستند که نظم مدنظر خود را در حوزههای نفوذ مستقر سازند. بنابراین، احتمال دارد خاورمیانه وارد «جنگهای نیابتی شدیدتری» شود یا در بدترین حالت حتی ممکن است «نبردهای مستقیم نظامی» میان برخی کشورهای منطقه درگیرد. بنابراین، آن ۲۴ ساعت شگفتانگیز ممکن است آینده خاورمیانه را رقم بزند و نظم جدیدی از دل آن بیرون آید که در زیر به آن اشاره خواهد شد.
1- لبنان: جرقه بحران
سفر روز جمعه حریری به عربستان دومین سفر او در یک هفته بود. در اولین دیداری که هفته گذشته از عربستان داشت با ولیعهد عربستان و ثامر السبهان دیدار کرد و نگرانی خود را از حزبالله پنهان نکرد. پس از این دیدار بود که السبهان در توییتی نوشت: «دیدار خوب و مفصلی با برادرم سعد حریری داشتم. درمورد مسائل بسیاری توافق حاصل کردیم که این توافقات به نفع مردم خوب لبنان بود.» پس از این دیدار، توییتهای دیگری هم از سوی السبهان منتشر شد که دولت لبنان را به دلیل مشارکت دادن حزبالله به باد انتقاد گرفته بود. «یاسین جابر» نماینده حامی حزبالله در پارلمان لبنان، به «تماره قبلاوی» گزارشگر سیانان میگوید: حریری وقتی از اولین سفر خود بازگشت «خیلی شوخطبع شده بود.» پس از سفر دومش در روز جمعه به عربستان بود که ورق ناگهان برگشت و حریری از ریاض استعفای خود را بیان کرد. این اولین بار بود که نخستوزیر لبنان از خارج از کشور استعفای خود را اعلام میکند. در پی این استعفا بود که حریری به شدت به حزبالله تاخت.
«ریاض کهواجی» رئیس موسسه تحقیقات نظامی خاورمیانه و خلیجفارس که مقر آن در دبی است، میگوید در دوران اوباما و پس از توافق هستهای با ایران، میان تهران و ریاض نوعی موازنه قدرت برقرار شد. او معتقد است که براساس نظریه سنتی توازن قوا بود که عبور لبنان از بحران محقق شد و این محصول نگاه اوباما به خاورمیانه بود. این نگاه موجب ثبات نسبی در بخشهای حساس خاورمیانه شده بود اما با روی کار آمدن ترامپ عملا «موازنهسازی» اوباما جای خود را به «ژاندارمسازی» دوباره داد. بر این اساس، او قرارداد ۴۷۰ میلیارد دلاری نظامی با عربستان منعقد و به این ترتیب یک میلیون و ۳۸۰ هزار شغل در آمریکا ایجاد کرد. نگاه «ژاندارمساز» یا «هژمونساز» ترامپ باعث شد تا بار دیگر به گفته کهواجی، لبنان به آغوش بحران بازگردد. بحران جدید لبنان میتواند خاورمیانه را وارد دوره جدیدی از بحران کند.
2- یمن: وخامت بحران
استعفای حریری با دومین زنجیره بحران که از قضا آن هم سری در عربستان داشت گره خورد. پرتاب موشک از یمن به ریاض، پایتخت عربستان باعث شد تا ناقوس جنگ به صدا در آید. پس از آنکه نتانیاهو خواستار «بیداری جامعه بینالملل» برای برخورد با ایران شد، السبهان هم بار دیگر در توییتی اعلام کرد که «دستان خیانتبار و تجاوزطلب را در لبنان قطع خواهیم کرد.» ائتلاف عربی در بیانیهای اعلام کرد که این اقدام انصارالله «امنیت این پادشاهی و امنیت منطقهای و بینالمللی» را تهدید میکند. تحلیلگران نظامی این اقدام را «بدتر شدن بحران یمن» نامیدهاند به گونهای که جرجیس معتقد است «این اقدام دست عربستان را برای نابودی یمن و کنترل دولت در صنعا باز میکند.»
3- عربستان: اصلاحات تهاجمی در داخل، جنگ در خارج
عربستان اکنون در جبهه سوریه، یمن و لبنان درگیر است اما در داخل نیز به جنگ قدرت روی آورده تا مسیر برای پادشاهی «محمد» هموارتر شود. صدور دستور بازداشت برای شاهزادهها و سرمایهداران و تاجران عربستانی چنان شوکی در این کشور به وجود آورد که از آن با عنوان «زلزله»، «شوک»، «کودتا» و ... نام برده شده است. ریاض کهواجی میگوید: «برخی از ثروتمندترین چهرههای جهان عرب در بازداشت هستند.» «رابرت لیسی»، تاریخنگار هم میگوید: «به لحاظ تاریخی، آنچه در این کشور رخ میدهد دست کمی از انقلاب ندارد. من ۴۰ سال است که انتظار وقوع این تحولات را میکشم اما ظرف ۴ ماه آن تحولات رخ داد.»
«بکی آندرسون» در گزارش ۵ نوامبر خود در سیانان مینویسد: «لااقل ۳۸ مقام قبلی، فعلی و معاونان وزارتخانهها به اتهام فساد دستگیر شدند.» ظاهرا یکی از اهداف محمد بنسلمان این است که – همان طور که خودش در یک گردهمایی در ریاض اعلام کرد- عربستان را سریعتر در ریل اصلاحات قرار دهد تا به این ترتیب «ایدئولوژیهای افراطی» را سرکوب و «به نسخهای میانهروانهتر از اسلام» بازگردد. کارشناسان این اقدام را «اصلاحات از بالا به پایین» نامیدهاند. «جان دفتریوس»، سردبیر بخش بازارهای نوظهور سیانان معتقد است:«برنامه ۲۰۳۰ اولین گام اصلاح بود؛ دومین گام اصلاحات اجتماعی، دادن اجازه به زنان برای رانندگی و حضور در استادیومها و گام سوم رویکرد تهاجمی او برای مبارزه با فساد بود.»
او میافزاید قیمتهای نفت بازی را عوض کرد و سعودیها فهمیدند که نمیتوانند مانند دهههای گذشته به تجارت نفت بپردازند. به همین دلیل، عربستان میخواهد شهرک تکنولوژی خود را با کمک شرکتهای اسرائیلی بسازد و به قول برخی کارشناسان «عربستان میخواهد مشروعیت سیاسی خود را با درآمد اقتصادی گره بزند، درآمد خود را متنوع کرده و کمتر به نفت و گاز وابسته باشد و از طریق آیتی درآمد کسب کند.» دفتریوس میگوید یکی از پیششرطهای متنوعسازی درآمدی، مبارزه جسورانه با فساد است. رویترز نیز در گزارش ۵ نوامبر خود به قلم «استفن کالین» از «رهبر آینده سعودی» سخن به میان میآورد که با «تقویت قدرت خود» با کمپین مبارزه با فساد بهدنبال «تصفیه» رقبای بالقوه و هموار کردن مسیر تاج و تخت برای خود است.
نیویورکتایمز در گزارشی مورخ ۵ نوامبر به قلم «بن هوبارد» از زاویهای دیگر اصلاحات در عربستان را نگریسته و مینویسد نهاد مذهبی عربستان قدرت فراوانی دارد و ضابطانش سربازان ریشویی هستند که بر رفتار عمومی اشراف دارند. شیوخ حاکم بر این تشکیلات کسانی هستند که خوب و بد جامعه را تعریف میکنند و با استفاده از پول نفت تفسیر خود از اسلام را به کرسی مینشانند. بنهوبارد مینویسد تغییراتی که محمد شروع کرده دامان تشکیلات مذهبی را هم گرفته است. این شاهزاده جوان با دستگیری روحانیون، محدود کردن گشت مذهبی و اقداماتی از این دست میکوشد تا فضا را برای تساهل مذهبی در عربستان آماده سازد. او معتقد است بخشی از این فشارهای داخلی در راستای محدود کردن قدرت تشکیلات دینی است. محمد میخواهد تشکیلات دینی را زیر نفوذ خود درآورده و ذیل تشکیلات سیاسی قرارش دهد. «دیوید کرکپاتریک» نیز در ۵ نوامبر در نیویورکتایمز نوشت که اساسا سیاستهای سلمان و پسرش نوعی گسست از پادشاهان پیشین عربستان است.
عصر جدید خاورمیانه؟
در مورد تحولات این منطقه بحرانخیز نظرات بسیار متنوعی وجود دارد. اگرچه افرادی مانند فواز جرجیس معتقدند شاهد «تولد نظم جدیدی در عربستان سعودی» هستیم اما برخی دیگر میگویند خاورمیانه در دوران پساداعش وارد فاز تازهای از بحران خواهد شد. تشدید جنگهای نیابتی یا احتمال درگیری مستقیم نظامی میان برخی طرفها از احتمالاتی است که مطرح شده است. موسسه بروکینگز در گزارش مفصلی که در مارس ۲۰۱۷ منتشر کرد، مینویسد خاورمیانه فعلی اکنون دوقطبی شده است. یک قطب آن ایران، روسیه، حزبالله و متحدانش هستند. قطب دوم، آمریکا، اسرائیل و کشورهای حاشیه خلیجفارس هستند. در این میان، ترکیه کشوری است که بهصورت تاکتیکی با تمام قطبها همکاری دارد.
برخی دیگر خاورمیانه فعلی را با اروپای پیش از وستفالی مقایسه کرده و میگویند همانطور که درگیریهای چند ده ساله در اروپا موجب شکلگیری قرارداد وستفالی شد و شرایط را برای همزیستی اروپا فراهم کرد، در خاورمیانه هابزی هم شرایط به گونهای است که جنگ همه علیه همه جریان دارد. به این ترتیب، بحرانهای منطقه میرود که وارد فاز جدیتر شود و ممکن است پس از آن قراردادی «وستفالیگونه» در منطقه رقم بخورد که حوزههای نفوذ هر کشور را مشخص و در نهایت منطقه وارد دورهای از آرامش شود.
در هر حال، اگر جنگی در منطقه دربگیرد مقصر آن عربستان و اسرائیل هستند. عبدالباری عطوان در تحلیلی انگشت اتهام را به جبهه سعودی- اسرائیلی نشانه رفته و مینویسد استعفای الحریری در چارچوب نقشه سعودی-آمریکایی برای هدف قرار دادن حزبالله صورت میگیرد؛ حزباللهی که تهدیدی اساسی برای اسرائیل است و خطری بزرگ برای عربستان و ثبات آن بهدلیل حمایت از انصارالله یمن بهشمار میرود. او معتقد است عربستان با هماهنگی دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا بهدنبال تشکیل ائتلافی عربی مانند ائتلاف تشکیل شده علیه یمن است؛ ائتلافی که قرار است نوک پیکان حمله احتمالی علیه حزبالله باشد و بعید نیست اسرائیل ستون فقرات این ائتلاف باشد. او مینویسد بعید نیست که هر حملهای علیه حزبالله، با حملهای نظامی علیه قطر البته با چراغ سبز آمریکا همراه باشد. درحال حاضر ۷ هزار نیروی مصری در پایگاهی در شمال ابوظبی درحال آموزش هستند که ۴۰ کیلومتر از مرزهای قطر فاصله دارند و آماده ورود به قطر هستند ولی چراغ سبز آمریکا ضروری اما حتمی است زیرا تعداد نیروهای ترکیهای در قطر طی هفتههای اخیر حدود ۳۰ هزار نفر است. او مینویسد حزبالله تجهیزات نظامیای در اختیار دارد که فقط ۴ کشور در منطقه آن را دارند: مصر، امارات، سوریه و عربستان.
جالب است که روزنامه هاآرتص اسرائیل در تحلیلی به قلم «دانیل. بیشاپیرو»، سفیر سابق آمریکا در اسرائیل و عضو موسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل (INSS)، در ۵ نوامبر ۲۰۱۷ مینویسد: قابل تصور است که سعودیها تلاش میکنند زمینه را برای جنگ اسرائیل - حزبالله بهعنوان ابزاری برای رقابت با ایران در لبنان فراهم سازند.
درحالیکه بشار اسد آشکارا از چالش ایجاد شده توسط شورشیان تحت حمایت ریاض جان به در برده، رهبران سعودی ممکن است امیدوار به کشاندن نبرد از سوریه به لبنان باشند. با استعفای الحریری، آنان امیدوارند که حزبالله مقصر مشکلات و چالشهای لبنان شناخته شود. سعودیها امیدوارند که این وضعیت حزبالله را به سمت رویارویی با اسرائیل بهعنوان راهی برای جلب حمایت در لبنان رهنمون کند. او مینویسد اسرائیل باید در موعد مقتضی و زمان درست برای این نبرد تصمیم بگیرد اما رهبران اسرائیل مراقب باشند که با مانورهای متحدانشان در ریاض به یک رویارویی زودهنگام کشانده نشوند.
مطالب مرتبط
-
آخرین اخبار
- اخبار بیشتر
-
آخرین مقالات
- مقالات بیشتر