نقش زنان در بهره‌وری اقتصاد خانواده

توسعه پایدار فرآیندی است که طی آن مردم یک کشور به نیازهای خود پاسخ می‌گویند و سطح زندگی خود را اعتلا می‌بخشند؛ بدون اینکه از ظرفیت‌ها و منابع مربوط به نسل‌های آینده سوءاستفاده کنند و سرمایه‌های آتی را برای تامین خواست‌های خود هدر دهند.

برای تحقق توسعه پایدار لازم است تغییراتی در شیوه زندگی افراد جامعه به وجود آید. این تغییرات بدون مشارکت فعال، آگاهانه و متعهدانه زنان امکانپذیر نیست. اگر در یک جامعه در بلندمدت روند مصرفگرایی حاکم شود، در قافله حرکت به سوی قلههای توسعه، جامعه از سایرین عقب خواهد ماند. در این راستا، یکی از مهمترین ملاحظاتی که باید مورد توجه قرار گیرد نقش خانواده بالاخص زنان در چرخش اقتصاد جامعه است؛ بهطوریکه مهارت در تنظیم خانواده که مهمترین رکن بهرهوری اقتصادی است به حد قابل قبولی به زنان خانواده وابسته است. مشارکت زنان در هزینهکرد درآمد خانواده، تغییر و اصلاح رفتارهای مصرفی، نظارت زنان بر نحوه مصرف خانواده، اعمال محبتهای مادرانه برای ایجاد انضباط اقتصادی و آموزش رفتار درست اقتصادی به فرزندان از جنس تقسیم کار و مسوولیتپذیری از جمله عواملی است که بهعنوان جلوههای بهرهوری اقتصاد خانواده در پژوهشی در سال گذشته مورد واکاوی قرار گرفتهاند. بهعبارت دیگر، زنان خانواده به کمک متغیرهای یادشده میتوانند در مرحله اول بهرهوری اقتصاد خانواده را بهبود بخشند و در مرحله دوم فرآیند توسعه اقتصادی را تسریع کنند. نتیجهها حاکی از آن است که زنان از طریق دو کانال بهبود الگوی مصرف خانواده و تربیت هوشمندانه، بهرهوری اقتصاد خانواده را افزایش میدهند که این خود عامل محرکی در رشد اقتصادی جامعه است.

نقش زنان در بهرهوری اقتصاد خانواده

جهتدهی به روند مصرف

در اقتصاد، بهرهوری به این معنا است که با یک منابع یکسان بتوان تولید بیشتری رقم زد. بهعبارت دیگر، اگر یک فرد امروز بتواند یک عدد کالا تولید کند و تحت شرایط ثابت، همین فرد فردا دو کالا تولید کند، اصولا بهرهوری افزایش یافته است. بهرهوری در حوزه خانواده نیز موجودیت دارد. در حیطه اقتصاد خانواده، بهرهوری به این معنی است که چگونه از امکانات موجود بیشترین انتفاع نصیب خانواده شود. یکی از مکانیزمهای اساسی برای افزایش بهرهوری، مدیریت مصرف خانواده است. به این معنی که تغییر الگوی مصرف خانواده از یک وضعیت به وضعیت دیگر، تحت شرایط ثابت، میتواند رفاه کلی خانواده را بهبود بخشد. به این منظور لازم است دو الگوی مصرف متفاوت تحت درآمد یکسان مورد بررسی قرار گیرند. بهعنوان مثال میتوان دو خانواده یکسان را متصور شد که هر دو درآمد ماهانه یکسان دارند؛ اما رفتار مصرف-پسانداز آنها یکسان نیست. در علم اقتصاد هدف نهایی از مصرف، مطلوبیتی است که در پی آن نصیب خانواده میشود.

با این حال، خانواده همواره با قید بودجه مواجه است. بهعبارت دیگر، اگر درآمد خانواده بینهایت بود، به احتمال زیاد خانواده تا حد اشباع مصرف میکرد. اما محدودیت درآمدی باعث میشود تا بین بیشمار کالای موجود تنها عدهای به میزان محدود برای مصرف انتخاب شود. نکته حائز اهمیت این است که اگر یک خانواده بتواند با صرف درآمد کمتری، همان مطلوبیتی را کسب کند که با درآمد بیشتر کسب میکرد، بهرهوری خود را افزایش داده است. به این معنی که فرد از امکانات موجود، به روش بهتری استفاده کرده و انتفاع بیشتری نصیب خود کرده است؛ این موضوع در اقتصاد مصداق بهرهوری است. ازآنجاکه زنان خانواده در هر دو مساله انتخاب ترکیب مصرف-پسانداز و مقدار کالای مصرفی مهمترین نقش را ایفا میکنند، نقش زنان در بهبود بهرهوری اقتصاد خانواده دو چندان میشود.

افزایش بهرهوری نیز در مرحله اول اقتصاد خانواده را مستحکم میسازد. عینیترین مثالی که در این خصوص میتوان ذکر کرد، مساله انتخاب ترکیب کالاهای مصرفی غیرضروری است. به این معنی که اگر خانواده از مصرف کالای غیر ضروری دست بکشد، یک مطلوبیت ناچیز از دست داده است و مقدار معادل آن پول را پسانداز کرده است. به احتمال زیاد این مقدار پسانداز شده در مجموع در زمان حال و آینده مطلوبیت بیشتری برای خانواده به حصول میآورد. بنابراین در مجموع خانواده، به واسطه تصمیم هوشمندانه زنان، میتواند با نادیده گرفتن نیازهای غیرضروری، با یک منابع یکسان، عایدی بیشتری کسب کند. به همین دلیل نقش زن از زاویه مدیریت الگوی مصرف خانواده، به حد قابل توجهی در افزایش بهرهوری و بهبود اقتصاد خانواده حائز اهمیت قابل توجهی است.

تربیت هوشمندانه

علاوهبر مدیریت الگوی مصرف خانواده، زنان میتوانند با تربیت هوشمند فرزندان، بهرهوری اقتصاد خود را بهبود بخشند. البته همانند تعیین ترکیب مصرف-پسانداز، تربیت هوشمند زنان نهتنها در زمان حال بلکه در آینده نیز اقتصاد خانواده را بهبود میبخشند. به تعبیری دیگر، در گام اول، تربیت هوشمندانه زنان میتواند خواستهها و نیازهای فرزندان را در یک مسیر درست و هدفمند قرار دهد. از طرف دیگر، این تربیت هوشمندانه که در نهایت سرمایه انسانی فرزند در آینده را منتج میشود، میتواند وضعیت آینده اقتصاد خانواده را بهبود بخشد. نکته حائز اهمیت این است که در هر دو گام یادشده، تربیت هوشمندانه میتواند مصداقی از افزایش بهرهوری یا همان استفاده از امکانات یکسان اما خروجی متفاوت باشد. در گام اول، تربیت هوشمند میتواند با تحریک مساله احساس نیاز هدفمند، نیازهای فرزندان را به سمتی سوق دهد که با صرف همان درآمد قبلی، مطلوبیت بیشتری در حالت جدید نصیب آنها کند.

در گام دوم، نیز این افزایش بهرهوری قابل مشاهده است. بهعبارت دیگر، ازآنجاکه خانواده و بالاخص زنان مهمترین انتقال دهندههای الگوهای رفتاری به فرزندان هستند، و از این حیث که همین الگوهای رفتاری به حد قابل توجهی کیفبت کار آینده فرزندان را جلوهگر میکنند، تربیت هوشمندانه مصداق واقعی افزایش بهرهوری هم در دوره فعلی و هم در دوره آینده است. بنابراین در مجموع، زنان از هر دو کانال مدیریت الگوی مصرف و تربیت هوشمندانه میتوانند بهرهوری اقتصاد خانواده را بهبود بخشند.

برچسب ها:
مشاهده نظرات