سه تصمیم کلیدی در سطح خانواده

اقتصاددانان همواره نقش مدیریت صحیح اقتصاد خانواده را در مسیر توسعه اقتصاد حائز اهمیت دانسته‌اند. به عبارت دیگر، به عقیده اقتصاددانان خانواده به‌عنوان کوچکترین واحد نقش آفرین در اقتصاد، مهمترین نقش را در اقتصاد بازی می‌کند.

در واقع سه تصمیم اساسی که در دل خانواده اخذ میشوند، تمام ابعاد اقتصاد خصوصا بعد تولید را تحتالشعاع قرار میدهند. اولین تصمیم، انتخاب بهینه ترکیب مصرف و پسانداز است، که خروجی آن حجم سرمایه موجود در جامعه است. دومین تصمیم، میزان عرضه نیروی کار در بازار است، که این خود دومین عامل تولید است. سومین تصمیم خانواده، نقش مخارج مربوط به آموزش فرزندان است که کیفیت نیروی کار یا همان سرمایه انسانی را به تصویر میکشد. از طرفی، مدلهای رشد اقتصادی، عوامل تولید را نیروی کار، سرمایه و بهرهوری مینامند که کمیت و کیفیت هر سه عامل به حد قابل توجهی به تصمیم خانوادهها بستگی دارد.

سه تصمیم کلیدی در سطح خانواده

نیروی کار

اولین عامل تولید در یک اقتصاد میزان نیروی کاری است که در یک دوره خاص درگیر تولید است که از تصمیم افراد متاثر میشود. بهطوری که هر چه میزان نیروی کار درگیر در تولید بیشتر شده، خروجی آن یعنی تولید نیز بیشتر خواهد شد. هر فرد بسته به شرایط خود و بازار کار هم در دوره فعلی و هم در دورههای آتی، زمان خود را به دو بخش کار و استراحت تقسیم میکند. تصمیم افراد درخصوص انتخاب بین ترکیبهای مختلف از این دو متغیر عموما از متغیرهای کلیدی اقتصاد در زمان فعلی و انتظار افراد از تغییر آنها در آینده تاثیر میپذیرد. بهطوری که هر چه در دوره فعلی نرخ دستمزد در بازار کار بالاتر باشد، افراد سعی میکنند بین ترکیب کار-استراحت، وزن بیشتری به کار بدهند تا درآمد بیشتری کسب کرده و برای دورههای آینده پسانداز بیشتری داشته باشند.

از طرف دیگر، هر چه فرد انتظار داشته باشد که در دورههای آینده نرخ حقیقی دستمزد افزایش خواهد یافت، در دوره فعلی سعی خواهند کرد تا کمتر کار و بیشتر استراحت کنند. به تعبیری دیگر، در چنین وضعیتی افراد در بازارهای مالی قرض میگیرند و آن را در دورههای آینده که وضعیت درآمدی بیشتر شد، باز پرداخت خواهند کرد. اگر چه در نگاه اول این شرایط حاکم بر اقتصاد کلان کشورها است که میزان عرضه کار را تعیین میکند، اما تجربه نشان داده که در شرایط یکسان، افراد کشورهای مختلف رفتار متفاوتی در میزان عرضه کار دارند. بهعنوان مثال، در کشورهای جنوب شرقی آسیا مانند ژاپن، بهطور میانگین و با شرایط یکسان، میزان عرضه سرانه نیروی کار بالا است. بنابراین، نیروی کار بهعنوان مهمترین عامل تولید، از دل تصمیم افراد در خانواده اخذ میشود که این خود میتواند حجم تولید در یک اقتصاد را که نمودی از رشد اقتصادی و افزایش ثروت است، تحت تاثیر قرار دهد.

انباشت سرمایه

دومین عامل تولید ثروت در یک اقتصاد حجم سرمایه است که به انتخاب خانوادهها از ترکیب مصرف-پسانداز بستگی دارد. سالانه تولید خالص تحت عنوان درآمدهایی مانند سود و دستمزد بین خانوارها تقسیم میشود. از طرفی، خانوار بخشی از این درآمد کسب شده را مصرف و باقی را پسانداز میکند. این مقدار پسانداز به میزان سرمایهای که تا دوره فعلی انباشت شده بود، اضافه شده و در تولید سال بعد نقش میآفرینند. بنابراین، دومین عامل تولید که همان حجم سرمایه است نیز در واقع توسط خانوادهها تعیین میشود. هر چه در یک کشور، خانوادهها در ترکیب مصرف-پسانداز وزن بیشتری برای پسانداز قایل شوند، زمینه برای تولید بیشتر فراهم و رشد اقتصادی به سهولت بیشتری اتفاق میافتد.

از طرف دیگر، هر چه تصمیم خانوادهها بیشتر به سمت مصرف گرایش داشته باشد، سمت تقاضای اقتصاد بر سمت عرضه فزونی پیدا خواهد کرد و این به نوبه خود اثرات تورمی خواهد داشت. به عبارت دیگر، تصمیم خانوادهها درخصوص انتخاب ترکیب یاد شده میتواند منجر به تولید یا تورم شود. البته انتخاب این ترکیب نیز تا حدی به شرایط حاکم بر اقتصاد کلان از جمله نرخ بازدهی در بازارهای مختلف، مثل نرخ پسانداز، بستگی دارد. بهعنوان مثال در اقتصادی که نرخ بهره حقیقی بالا است افراد مصرف خود را در دوره فعلی کاهش میدهند تا با پسانداز، درآمد بیشتری در آینده کسب کنند. اما همانند تصمیم کار-استراحت، میل به پسانداز نیز بین کشورهای مختلف متفاوت است. در یک کشور، افراد در شرایط یکسان با کشور دیگر، تمایل بیشتری به پسانداز دارند که این خود زمینه را برای رشد اقتصادی فراهم خواهد کرد.

کیفیت سرمایه انسانی

اگر چه تصمیم خانوادهها به کار بیشتر و پسانداز بیشتر میتواند تولید را افزایش دهد، اما یک عامل سوم به نام بهرهوری میتواند همزمان نقش این دو عامل را در تولید دو چندان کند. به عبارت دیگر، هر چه بهرهوری نیروی کار و سرمایه بیشتر باشد در شرایط یکسان پتانسیل بیشتری برای تولید وجود خواهد داشت. از این رو سومین عامل مهم تولید کیفیت نیروی انسانی یا همان سرمایه انسانی است که این خود به حد قابل قبولی در دل تصمیم خانواده تعیین میشود. بهطوری که هر چه خانواده به آموزش نیروی انسانی خود توجه بیشتری کرده و بودجه بیشتری برای این مقصود اختصاص دهد، در آینده بهرهوری بیشتر و بالطبع درآمد بیشتری خواهد داشت. به عبارت دیگر، مخارج روی ارتقای کیفیت نیروی کار نوعی سرمایهگذاری محسوب میشود که عایدی آن در آینده حاصل میشود. بنابراین هر چه کیفیت نیروی انسانی در یک اقتصاد بیشتر باشد، در شرایط برابر، پتانسیل بیشتری برای تولید وجود خواهد داشت. بنابراین خانوادهها با سه تصمیم کلیدی انتخاب ترکیب «کار-استراحت»، «مصرف - پسانداز» و «سهم آموزش در مخارج» میتوانند بهطور مستقیم در تولید ثروت در یک اقتصاد نقش آفرینند. خروجی این متغیرها در همه ابعاد اقتصادی قابل مشاهده است. به عبارت دیگر، به حد قابل قبولی رشد و توسعه یک اقتصاد به تصمیمهای کلیدی اخذ شده در دل خانوادهها وابسته است.

برچسب ها: خانواده
مشاهده نظرات