چرا دولت نمی‌تواند پول بیشتری چاپ کند؟

همان‌طور که می‌دانید این روزها سطح انتظار از دولت و تصمیم‌های اقتصادی آن در حد بسیار بالایی قرار دارد. بیشتر مردم از دولت انتظار دارند گامی موثر برای بهبود وضع معیشتی آنان، تولید و اشتغال برای جوانان بردارد.

از یک طرف تولیدکنندگان از دولت انتظار دارند به آنها وامهای ارزان قیمت پرداخت کند و از آنها مالیات کمتری دریافت کنند. از طرف دیگر خانوارها انتظار دارند درآمد آنها افزایش یابد، همچنین دولت با تقویت بخش عرضه در تولید کالاهای مختلف، از افزایش قیمتها جلوگیری کند؛ تا برای مثال ظرف مدت چند روز قیمت تخممرغ بیش از ۵۰ درصد رشد نکند. بهطور کلی دولت برای انجام این امور نیاز به پول کافی دارد، انجام هر یک از این اقدامات نیازمند افزایش منابع مالی دولت است. بهنظر شما این پول چگونه تامین میشود؟ سادهترین پاسخ این است که در اقتصاد ما این درآمد از فروش نفت بهدست میآید؛ اما آیا میتوان برخی مواقع اسکناس بیشتری چاپ کرد و به مردم داد؟ شاید این سوال از نظر کسی که با اقتصاد آشنایی دارد، خیلی ساده و عجیب به نظر آید، اما برای برخی از مردم این سوال وجود دارد که چرا دولت نمیتواند وقتی کالاها گران میشود حقوق کارمندان را چند برابر کند؟ چرا بانک مرکزی پول بیشتری چاپ نمیکند تا به تولیدکنندگان برای خرید تجهیزات و ماشینآلات خود و راهاندازی کسبوکار ارائه دهد؟

چرا دولت نمیتواند پول بیشتری چاپ کند؟

در سیستم اقتصادی دولت وظایفی دارد که برای انجام هر یک از آنها نیاز به منابع مالی دارد؛ خواه از طریق کسب درآمد باشد، خواه قرض گرفتن. از مهمترین وظایف دولت قانونگذاری، حفظ امنیت، تامین برخی هزینههای درمانی، تامین منابع لازم برای بیمه بیکاری، ایجاد زیرساختهای لازم برای توسعه کشور، نظیر احداث سد، پل، جاده و... است که در چارچوب سیاستهای اقتصادی- اجتماعی قرار میگیرد، اما در زمینه اقتصادی وظایف دولت دارای گستردگی و پیچیدگی زیادی است. دولت علاوه بر وضع قوانین و مقررات در بازارهای مختلف برای تعامل مناسب فعالان اقتصادی، باید سیاستهای برای تسهیل امور تولیدکنندگان در نظر بگیرد تا با افزایش تولید هم اقتصاد کشور رونق گیرد، هم خانوارها بتوانند کسب درآمد کنند.  کاهش قیمت کالاها و خدمات، ایجاد اشتغال و توانایی کسب درآمد همگی در گرو افزایش ظرفیت تولیدی کشور است. گذشته از فاکتورهای زیادی که در این امر تاثیرگذارند، برای اجرای هر یک از وظایفی که شرح آن رفت دولت نیاز به درآمد دارد. این درآمد بدون حضور در بازارهای جهانی و صادرات کالا و خدمات امکانپذیر نیست.

بهطور کلی درآمد دولت از دو کانال اصلی شامل درآمد حاصل از بنگاهها، ارگانها و نهادهای تحت کنترل خود و مالیات تامین میشود. درآمد یک کشور، در حقیقت سهم آنها از دلارهای موجود در بازار جهانی است. واردات کالا به مثابه خروج دلار از کشور و کاهش درآمد است و صادرات بهمعنای افزایش آن و تقویت سطح درآمدی دولت است. بنابراین سازمانها و بنگاههای تحت نظارت دولت در صورتی درآمدزایی خواهند داشت که موجب ورود ارز به کشور شوند در غیر اینصورت بهجای کسب درآمد برای دولت، ایجاد هزینه میکنند. مثلا شاید کارخانههای پتروشیمی موجب ورود جریان مالی از خارج کشور به بدنه دولت شود، اما سازمانهای دولتی با بهرهوری پایین فقط به مصرف این منابع بپردازند. همچنین درآمد دولت از مالیات نیز حاصل فعالیت شرکتها و بنگاههای اقتصادی بخشخصوصی است که آنها نیز در حقیقت مصرفکننده همین دلارهای وارداتی به چرخه اقتصادی کشور هستند. این فعالان اقتصادی نیز میتوانند بر حجم دلارهای موجود در کشور از طریق صادرات و واردات تاثیرگذار باشند. در یک چارچوب کلی و به زبان ساده باید گفت تمامی مجاری که دولت میتواند از آن کسب درآمد کند وابسته به حجم صادرات و میزان دلارهای ورودی به کشور است. با این مقدمه اکنون به سراغ سوال اصلی خود برویم. چرا دولت نمیتواند در مواقعی که کسری بودجه دارد پول بیشتری چاپ کند؟

در پاسخ باید گفت همواره تعداد دلارهای موجود در دنیا مقدار مشخصی است. هر کشور به اندازه دلارهایی که دارد میتواند از کالاها و خدمات موجود در هر جای دنیا خریداری کند؛ تحت این شرایط میتوان گفت قدرت اقتصادی کشورها در تعداد دلارهای اندوختهشده در بانک مرکزی آنها است. تحت این شرایط کشورهایی که صادرات بالایی دارند دارای اقتصادهایی قدرتمند برای توسعه هر چه بیشتر کشور خود در ابعاد گوناگون هستند و کشورهای واردکننده در معرض خطر عدم توسعهیافتگی و جا ماندن از روند حرکتی دنیا در زمینههای مختلف قرار دارند.  محدود بودن تعداد دلارها در سیستم اقتصادی دنیا همان دلیلی است که دولت نمیتواند هر اندازه پول که دوست دارد چاپ کند. برای مثال شما تصور کنید دولت در ازای فروش نفت ۱۰۰ دلار کسب کرده است. این ۱۰۰ دلار وقتی به ریال تبدیل میشود معادل ۴۳۰هزار تومان میشود. این پول وارد چرخه اقتصادی کشور میشود و مردم با آن به خرید و فروش کالاها میپردازند.

تعداد کالاهای موجود در کشور با معادل ریالی آن موازنه شده و قیمت هر یک از آنها تعیین میشود. در این مثال پول چاپشده در ازای پیمانه اولیه ما یعنی همان ۱۰۰ دلار است. حال اگر در همان مرحله اول دولت ۱۰۰ دلار را به ۵۰۰هزار تومان تبدیل کند به معنای چاپ بیشتر پول در ازای همان منابع قبلی است و ما همان کالا و خدمات قبلی را که در بازار داشتیم باید با پول بیشتری بخریم و این به معنی افزایش قیمت و تورم است. به همین دلیل است که وقتی قیمت کالاها و خدمات داخلی به هر دلیلی افزایش یابد ارزش پول ما در بازارهای جهانی نیز کاهش مییابد. برای مثال فرض کنید اقتصاد شامل تنها یک کالا و آن هم تخم مرغ است. وقتی قیمت تخممرغ در کشور ما ۴۵۰ تومان است و در آمریکا برابر یک دلار است در حقیقت شاخصی از برابری پول ما با آنها، یا نرخ ارز است. حال اگر به هر دلیلی قیمت تخم مرغ در کشور ما ۹۰۰ تومان شود به معنای نصف شدن قدرت خرید ما در مقایسه با مردم آمریکا است.

زیرا ما مقدار پول مشخصی یا بهعبارتی همان دلارهایی را که در ازای صادرات دریافت کرده بودیم به ریال تبدیل کردیم تا تخممرغ خریداری کنیم. وقتی قیمت این کالا در کشور بالا رود بالطبع به این معنی است که قدرت ریال ما برای خرید کالا کاهش یافته است.   در مفاهیم جدید اقتصادی، نرخ برابری پول کشورهای مختلف با یکدیگر براساس قدرت خرید آنها اندازهگیری میشود. اگر یک جفت کفش در کشور ما حدود ۸۵هزار تومان است و در آمریکا ۲۰ دلار است این به این معناست که نرخ ارز ما برابر ۴۳۰۰ تومان است. شاید اخیرا در برخی اخبار و رسانهها شنیده باشید که گفته میشود دولت به زور قیمت دلار را ثابت نگه داشته است، قیمت واقعی دلار خیلی بیشتر از ۴۰۰۰ تومان است یا دلار تا مرز ۶۰۰۰ تومان بالا خواهد رفت و... این همان تحلیلهایی است که در قالب نرخ برابری قدرت خرید انجام میشود. بسیاری اعتقاد دارند تلاش دولت برای کاهش تورم توانسته دلار را در سطح فعلی نگه دارد اما به محض بروز اختلال در این سیاست به یکباره قیمت دلار رشد چشمگیر خواهد داشت.

برچسب ها: تورم
مشاهده نظرات