بازی دو سر باخت ١٠٠میلیون‌دلاری

با اتمام حفاری‌‌های میادین آزادگان جنوبی و آذر، به‌زودی اوج حفاری‌ها در خشکی در بازار ایران پشت سر گذاشته می‌شود.

طبیعی است که اولین اثر اتمام فازهای حفاری، کاهش فرصتها در بازار حفاری در ایران و احتمالا ترخیص برخی از دکلها در خشکی است. براساس گزارشی که از وضعیت دکلهای خشکی در نشریه صنعت حفاری منتشر شده است، در حال حاضر ١١٥ دکل ملکی ایرانی در خشکی وجود دارد که از این تعداد چیزی حدود ٣١ دکل غیرفعال است. دکلهای قدیمیتر احتمالا در اختیار ملی حفاری است و طبیعی است بخشی از ٦٩دکلی که در این گزارش در مالکیت ملی حفاری است، در فرایند تعمیرات باشد یا به هر دلیلی عملیاتی نباشد، اما در این فهرست، نام دکلدارانی به چشم میخورد که تعداد دکلهای ملکی در اختیارشان در بیشینه به پنج میرسد، حال آنکه نیمی از آنها غیرفعال هستند. اگر کار حفاری میادین فعلی به اتمام برسد، احتمالا تعداد بیشتری دکل از این شرکتها بیکار خواهند شد. این شرکتها عبارتاند از:

تأسیسات دریایی: پنج دکل که همگی غیرفعال هستند.
نفتکاو: از سه دکل، دو دکل غیرفعال و دکل سوم در آزادگان جنوبی فعال است.
پویاسپهر کیش: یک دکل غیرفعال.
PTS: دو دکل که یکی غیرفعال است.
تأمیندکل صبا: سه دکل که دو عدد آن غیرفعال و سومی در آذر فعال است.
گلوبالپتروتک: سه دکل که دو عدد غیرفعال و دکل دیگر در آذر فعال است.
انرژیدانا: سه دکل که دو دکل غیرفعال است.

یک بررسی ساده نشان میدهد که ورود دکلهای چینی در  اکثر موارد در چالش خرید و انتقال دکل از چین بدون برنامه بلندمدت و حتی بدون وجود هیچ چشمانداز استراتژیکی صورت گرفت. بیخبری و ارائه محاسبات غلط به سطوح ارشد سیاستگذار نیز باعث اتخاذ استراتژیهای غلط بیشتری در صنعت نفت شد بهطوریکه گویا نفت صددلاری همیشگی است. برای مثال ایرنا در ٣١/٣/٩١ از قول وزیر نفت وقت نوشت: ١٠٠ دکل حفاری خشکی در ایران وجود دارد و ١٠٠ دکل جدید نیاز داریم. از ١١٥ دکل ٣١ دکل غیرفعال است و بهزودی با تمامشدن حفاری برخی از میادین به دکلهای غیرفعال افزوده میشود. تصور کنید اگر ٢٠٠ دکل در خشکی داشتیم، چه تعداد غیرفعال میشدند و چه کسی باید جوابگوی سرمایه صرفشده بابت تأمین این دکلها میشد؟
مثالهایی از این دست بسیار است که بدون توجه به بضاعت بازار حفاری ایران و بدون توجه به فراز و فرود قیمت نفت سطوح عالی سازمانهای دولتی و خصوصی در مقطعی قصد داشتند در یک فضای رقابتی اقدام به واردات دکل کنند که البته همین رقابت شانهبهشانه باعث رونق بازار دکلسازان چینی و افزایش غیرواقعی قیمت دکلهای فروختهشده به ایران شد. تسنیم در ٣٠ فروردین ١٣٩٢ و در حاشیه هجدهمین نمایشگاه نفت و گاز و پتروشیمی مصاحبهای از مدیرعامل وقت حفاری شمال و با عنوان (گله حفاری شمال از سازندگان داخلی دکل/ قرارداد ساخت ۱۴ دکل ابهام دارد) منتشر کرد که در آن مدیرعامل حفاری شمال اعلام کرد که شرکت حفاری شمال به ١٤ دکل دیگر (١٠ دکل خشکی و چهار دکل دریایی) نیاز دارد که ٨٠ درصد پول مورد نیاز آن از طریق فاینانس خارجی و ٢٠ درصد وام از صندوق توسعه ملی تأمین میشود. او اشاره کرد که حفاری شمال ١٠ دکل خشکی و چهار دکل دریایی در اختیار دارد، اما مدتی بعد یعنی در ششم بهمن ١٣٩٣ در یک نشست خبری مدیرعامل حفاری شمال از ترخیص دکل سحر یک توسط پتروپارس (که قرارداد آن به اتمام رسیده بود) بهشدت انتقاد کرد و همین پایه اتفاقاتی شد که سرانجام پس از هفت سال منجر به تعویض مدیریت این شرکت حفاری شد. حال در این میان تصور کنید اگر واردات آن
١٤ دکل با فاینانس خارجی و وام از صندوق توسعه ملی محقق میشد، آیا بازار گنجایش کار برای این تعداد دکل را داشت؟ فقط تصور کنید به مشکلات حال حاضر حفاری شمال، بازپرداخت اصل و نرخ فاینانس یکمیلیارددلاری نیز اضافه میشد. ریشه بخشی از این مشکلات از خصوصیسازی غلط و بدون مطالعه آغاز شد و هرگز توجهی به اینکه سازمانهای خریدار شرکتهای نفتی تا چه حد با نفت و فضای آن آشنا هستند، نشد. پیش از آن، صنعت نفت متشکل از شرکتها و سازمانهایی بود که فراخور نیاز فعالیت میکردند. برای مثال شرکت عملیات اکتشاف که با تمرکز بر لرزهنگاری خصوصی شد، اتفاقا شرکتی با تجربه درون و برون مرزی با نفراتی بسیار باتجربه و با دانش در لرزهنگاری دریا و خشکی بود که ابزار کارایی در اختیار داشت، اما پس از خصوصیشدن این شرکت از آنچه در آن تبحر داشت، فاصله گرفت و حتی رو به خرید و واردات دو دستگاه دکل از چین آورد که خیلی زود مجبور شد آنها را واگذار کند. فاصلهگرفتن از مأموریتهای اصلی سازمان، رخنه دلالان بهعنوان مشاور در عالیترین سطوح مدیریت، بیاطلاعی و بیخبری مالکان جدید، همه و همه از جمله مشکلاتی هستند که باعث شده است تا تمرکز و ازدحام در بعضی از کسبوکارها افزایش یابد و در عوض بعضی از خدمات ضروری توسط هیچ شرکت داخلی ارائه نشود. برای مثال قصه خرید دکل ساخالین توسط شرکت دانا یا فرایند خرید دکل فورچونا توسط تأسیسات دریایی که در نهایت ٨٧ میلیون دلار از بیتالمال بر باد رفت، اما این تنها بخشی از تراژدیای بود که در تأسیسات دریایی در آن مقطع از زمان اتفاق افتاد؛ پنج دکل خشکی که با قیمت بسیار بالا خریداری شد و تا امروز استفاده نشده است و به اصطلاح در گوشهای خاک میخورد.
بدترین قسمت ماجرا که تاکنون اطلاعاتش رسانهای نشده، مربوط به قراردادی است که تأسیسات دریایی برای خرید چهار دکل دریایی با شرکت CPTDC امضا کرده است. قیمت این دکلها بیش از ١٥٠ میلیون دلار توافق شده است. یعنی مبلغ کل قرارداد چیزی بیش از ٦٠٠ میلیون دلار است که ١٠٠ میلیون دلار بهصورت پیشپرداخت به طرف چینی پرداخت شده است که احتمالا به دلیل توقف پرداختها و گذشت زمانی بسیار، بخشی از این پول بهعنوان غرامت توسط طرف چینی مصادره شده است. از سوی دیگر اگر مسئله این قرارداد حلوفصل نشود، بهدلیل اینکه احتمال شکایت بینالمللی از سوی شرکت چینی میرود، ممکن است خسارتهای بیشتری دامنگیر صنعت نفت ایران شود. همه این مصائب به دلیل نبود نقش تنظیم بازار و نظارت بر شرکتهای فعال در نفت توسط بخش دولتی و کارفرما رخ داده است. شاید باید از آن درس گرفته شود و ضمن حلوفصل مسائل باقیمانده از دوران جولان دلالان در نفت، با سپردن قلم تصمیم به دست متخصصان و استفاده از دانش استراتژیستهای متخصص در نفت و گاز، از تکرار چنین تراژدیهایی جلوگیری کنند.

منبع: شرق
مشاهده نظرات