ایران ِضعیف، خواسته چین و روسیه

حضور رئیس‌جمهور روحانی در اجلاس اخیر شانگهای، آن هم پس از خروج ایالات متحده از برجام، سؤالاتی را درباره نوع ارتباط ایران با شرق و کشورهای منطقه ایجاد کرده است.

سؤال این است؛ عضویت ایران در شانگهای به سود ایران است؟ آیا در این شرایط میتوان به حمایتهای چین و روسیه امیدوار بود؟ آنچه در حال حاضر در شانگهای میگذرد، اختلاف عمیق بین دو قدرت اصلی SCO- پکن و مسکو - درباره پیشنهاد ایران برای عضویت است. ایران که در سال 2008 برای پیوستن کامل درخواست عضویت و بارها و بارها بر این خواسته  تأکید کرد اما از سال 2005 تاکنون تنها از وضعیت ناظر برخوردار است. در موعد مقرر امید ایران با وعدههای پذیرفتهنشدهای به آینده موکول میشود. در نشست سران در سال2010، سازمان رسما توقف مهلت مقرر درباره پذیرشهای جدید را به پس از بازنویسی اساسنامه سازمان شانگهای پنج (سال 2001) موکول کرد. اما در عین حال به طور قانونی دولتهای تحت تحریمهای سازمان ملل متحد را از پذیرش عضویت محروم کرده است. اگرچه ایران دیگر تحت تحریمهای سازمان ملل متحد نیست، اختلافات داخلی برای عضویت ایران ادامه یافته تا این فرایند را از بین ببرد. پس چرا ایران میخواهد به یک سازمان که آمادگی پذیرش عضویت آن را ندارد، بپیوندد؟ اگر ایران عضو این سازمان باشد، چه منافعی خواهد داشت؟ موضوع اساسی این است که سیاست خارجی ایران و استراتژی آن مخالفت با یکجانبهگرایی ایالات متحده و مبارزه علیه تجاوزگریهای این قدرت در اطراف خود است و شانگهای مورد نظر ایران، سازمانی است که به نحوی آن را در تحلیلها «ناتوی شرق» قلمداد میکنند. مجموع تجارت خارجی چین با ایالات متحده در سال 2016 برابر با 524 میلیارد دلار بوده است. حدود بیش از 18 درصد صادرات چین به ایالات متحده است که رتبه نخست را در بین شرکای چین دارد (روسیه با سهمی برابر با 8/1درصد در رتبه 15 و ایران با سهمی حدود 8/0درصد (هشتدهم درصد) در رتبه 28 قرار دارند). بنابراین با افزایش رویارویی نظامی با آمریکا و ساماندهی این سازمان در نگرش در این راستا، این تنها چین است که از این بازی زیان خواهد دید. به همین سبب هرگونه تغییرات در اهداف و عملکرد سازمان به سوی رویارویی با غرب، موجب ازدستدادن بزرگترین شریک تجاری چین خواهد شد. حتی چین برای جلوگیری از رویارویی نظامی در مناطق مورد مناقشه جزایر مشترک در دریای چین جنوبی و احداث جزایر مصنوعی که حساسیت آمریکا را برانگیخته و احتمال رویارویی نظامی با ایالات متحده و ناامنشدن راههای دریایی را سبب خواهد شد، ناگزیر به ایجاد بنادری در حوزه اقیانوس هند شده که در نهایت به محاصره دریایی هند و پایاندادن به سیطره دریایی این کشور منجر خواهد شد. در این شرایط ورود ایران به شانگهای بهزعم چین به معنی سوقدادن این سازمان به سمت تبدیلشدن به ناتوی شرق است و موجب افزایش گرایشهای ضدآمریکایی خواهد شد که اگرچه چین هم با آن موافق است ولی محدودیتهای اقتصادی و تجاری چین، این قدرت آسیایی را ناگزیر به تعامل با ایالات متحده میکند و حتی جنگ تجاری هر دو طرف با هم نیز نتوانسته موجب جبههگیریهای تهدیدآمیز نظامی علیه یکدیگر شود.  دکتر روحانی، رئیسجمهور، در زمان شرکت در اجلاس شانگهای در 19 و 20 خرداد جاری درباره اهداف و برنامههای حضور در شانگهای اظهار کرده که این سفر به دعوت رئیسجمهوری چین و برای شرکت در هجدهمین اجلاس سران کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای انجام میشود.

اساس این سازمان بر مبنای هماهنگی و همکاری برای مسئله امنیت منطقه است و امروز در دنیا شاهد معضل تروریسم، افراطیگری و بسیاری از مسائلی هستیم که ثبات و امنیت جهان و مخصوصا منطقه ما، آسیای مرکزی و غرب آسیا را تهدید میکند. رئیسجمهوری اضافه کرد: در ۴۰ سال گذشته هم در مبارزه با افراطیگری و هم در مبارزه با تروریسم، در داخل ایران و منطقه تجربیات بسیار ذیقیمتی داریم و همواره قربانی تروریسم بودهایم، اما در عین حال همواره برابر توطئههای تروریستی پیروز شدهایم. در این اجلاس بیتردید همفکریها و رایزنیهایی بین کشورهای منطقه در این زمینهها انجام خواهد شد.

سازمان همکاری شانگهای دو عضو اصلی دارد که همکاری خود را در چارچوب این سازمان تنظیم میکنند. این دو عضو دو نگرش متفاوت به حوزه عملکردی سازمان دارند. چین دومین قدرت اقتصادی جهان پس از ایالات متحده (با 12 هزار میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی در سال 2017) به عنوان امپراتوری قارهای دیدگاهی اقتصادی به سازمان دارد. عضو دیگر آن روسیه که خود را در تهدید نظامی با غرب میبیند، حضور در شانگهای را برای خود پشتیبانی سختافزاری میداند و آن را به عنوان ناتوی شرق در نظر میگیرد. این دو دیدگاه کاملا متفاوت دو عضو اصلی، سازمان را به ناکارآمدی میکشاند. در این بخش روسیه همپیمانانی دارد که جمهوریهای بازمانده از اتحاد شوروی هستند. قرقیزستان، تاجیکستان و قزاقستان سه جمهوری آسیای مرکزی با چین هممرز هستند و در بخش میانی همچون سپری روسیه را در مواجهه با چین تقویت میکنند. ولی چین با این کشورهای آسیای مرکزی که زیر یوغ سلطه نظامی و سیاسی روسیه هستند، تنها روابط اقتصادی و تجاری دارد. دوست و متحد چین در این قلمرو پاکستان است که اگرچه با یکدیگر پیمان اتحاد دارند، ولی عملا از هم دورند و پیوستگی آنها از مناطق صعبالعبور و دور از دسترس و در قلمرو جریانهای افراطی هم در پاکستان و هم در چین عبور میکند. این مسئله کریدور اقتصادی چین -پاکستان (CPEC) را هم در آینده به چالش خواهد کشید.   

از دیگر سو، چین به عنوان کشوری با محوریت و دیدگاه اقتصادی، اولویت نخست خود در حضور در این سازمان را بر پایه اقتصاد بنیان نهاده است. چین بر آن است تا با عضویت در این سازمان عمق استراتژیک برای خود به دست آورد و از تهدیدات ایالات متحده در حوزه اقیانوس آرام در امان مانده و جریان واردات انرژی و صادرات کالایی خود را برای فراهمآوردن زندگی آرام برای 3/1 میلیارد نفر جمعیت خود تدارک ببیند و مدیریت کند. تأمین نیازهای این میزان از جمعیت، چین را به قدرتی مهم در عرصه بینالمللی تبدیل کرده است. بنابراین چین نهتنها از تبدیلشدن عرصه شانگهای در راستای اهداف روسیه ناراضی است، بلکه آمال خود را در تغییر ساختار سازمان برای ایجاد امنیت و آرامش برای سهولت در راستای اقتصاد دنبال میکند. در اینجا چین با روسیه در تضاد قرار میگیرد. بخش زیادی از قلمرو مورد عمل ابتکار «یک کمربند یک راه»، چین که کشورهای زیادی را در عرصه اوراسیا درگیر روابط اقتصادی با چین خواهد کرد، در حدواسط چین و اروپا در قلمرو سازمان شانگهای قرار دارد. مطلوبیت قلمرو سازمان شانگهای برای چین حیاتی است، زیرا میتواند با تکیه بر جبهه غربی خود، از جبهه شرقی دفاع کند. چین در جنوب به هند محدود میشود که مرزی طولانی با کوهستان هیمالیا دو کشور را به هم پیوند میدهد و منطقه مورد مناقشه «کشمیر» سه عضو سازمان شانگهای (چین، هند و پاکستان) را در خود گرفتار کرده است. این مورد احداث مسیر کریدور اقتصادی چین-پاکستان را با اعتراض هند مواجه کرده است که بخش شمالی این کریدور از این منطقه مورد مناقشه کشمیر عبور خواهد کرد.

دو عضو اصلی این سازمان چین و هند با یکدیگر در رقابتی استراتژیک قرار دارند. هنوز مشکلات مرزی خود را حل نکردهاند و کشوری ثالث (پاکستان) به عنوان عاملی موازنهساز در معادله بین این دو کشور ایفای نقش میکند. در یک سازمان چین با هند و هند با پاکستان تضادی آنتاگونیستی دارند. با این حال، با گردهمآمدن در این سازمان به دنبال اهداف مشترک هستند که عمدهترین آن مبارزه با تروریسم است. هندوستان، پاکستان را متهم به حمایت از تروریسم و ناامنکردن منطقه (و بهویژه در افغانستان متحد استراتژیک هند) میکند و درعینحال پاکستان در اعلام مواضع رسمی عین همین اتهامات را به هند وارد میکند.

مواد مخدر و قاچاق اسلحه و انسان جداییطلبی از دیگر گرفتاریهای سازمان است که مرزهای پیچیده آن دسترسی به این اهداف را دشوار میکند. دراینمیان افغانستان ناامن واقع شده که عضو ناظر سازمان است و خود را قلب آسیا میداند و در همه ابتکارات ارزیابی کلیدی از قلمرو و موقعیت جغرافیایی خود دارد.   با وجودی که مسائل امنیتی از اهم مسائل این سازمان است، ولی اعضا در موارد حوادث واقع در این زمینه موضعی واحد نداشتهاند. حادثه اندیجان در دره فرغانه در ازبکستان در سال 2005 که به سرکوب شدید مردم بیدفاع از سوی دولت ازبکستان منجر و از سوی غرب بهشدت محکوم شد، در درون سازمان عکسالعملی را در پی نداشت. وقایع تأسفبار ارومچی و سرکوب مسلمانان اویغور در سینکیانگ چین نیز به عنوان مسئلهای داخلی مورد اغماض دیگر اعضای سازمان قرار گرفته است.

در واقعه اوش بین ازبکها و قرقیزها که موجب کشتهشدن تعداد زیادی از مردم در این حادثه شد، سازمان موضع منفعلانهای در پیش گرفت. دخالت روسیه در وقایع سال 2008 در حمایت از جداییطلبان آبخاز و اوست (در قلمرو حاکمیتی جمهوری گرجستان) در دو واحد اداری آبخازیا و اوستیای جنوبی در گرجستان و اشغال نظامی و سپس اعلام استقلال و برقراری روابط دیپلماتیک از سوی روسیه با سکوت دیگر اعضا مواجه شد، در حالی که از دیگر اهداف سازمان مبارزه با جداییطلبی است. در اینجا روسیه به جداییطلبان گرجستان یاری رسانده و آنها را در رسیدن به استقلال کمک نظامی و سیاسی کرده است. در سال 2014 اشغال شبهجزیره کریمه در اوکراین و انضمام آن به خاک روسیه خلاف مشی سازمان شانگهای است که مبارزه با جداییطلبی را سرلوحه خود قرار داده است.
روسیه در برابر تحریمهای غرب بعد از اشغال نظامی شبهجزیره کریمه در قلمرو حاکمیتی جمهوری اوکراین، به دنبال یافتن بازاری مطمئن و امن برای انرژی خود بوده است. قرارداد فروش گاز طبیعی از منابع سیبری در شرق روسیه به چین به مبلغ 400 میلیارد دلار طی 30 سال، موجب خرسندی روسیه است ولی بهای این گاز صادراتی در این مدت از طریق خرید کالا از بازار چین پرداخت خواهد شد. این نوع تجارت روسیه را به پمپبنزین چین و بازار کالاهای چینی تبدیل خواهد کرد.

دو عضو بسیار ضعیف و کماثری مانند قرقیزستان و تاجیکستان که دارای رأی برابر با چین و روسیه و هند و پاکستان (اعضای دیگر سازمان) هستند، نمیتوانند رأی مستقلی داشته باشند و حتی ممکن است مانند تاجیکستان رأی آنها برای مواردی خاص جهت لاپوشانی برخی جریانهای موجود، مصادره شود.

قرارگرفتن دولت قدرتمندی همچون ایران در این سازمان در کنار این دو کشور کوچک آسیای مرکزی و پاکستانی که امنیت ملی ایران را تهدید میکند، چه منافعی برای ایران دارد؟ روسیه دولت قدرتمند تأثیرگذار در شانگهای هم بعید است که منافع ایران را در نظر بگیرد و ازجمله شرکایی است که بیشترین سهم را برای خود در نظر میگیرد و در غیر این صورت از بازی کنار میرود. در دوره تحریمهای شورای امنیت بر سر مسئله هستهای درست در دورهای که ایران از سوی غرب تهدید به حمله نظامی میشد و ایران نیازمند دسترسی به سامانه دفاع موشکی اس- 300 بود، روسیه در تحویل آن تعلل میکرد. چندین بار ژنرالهای روس تاریخ حمله نظامی آمریکا علیه ایران را پیشبینی کرده بودند، درعینحال سامانه اس- 300 را که پول آن را هم دریافت کرده بودند، تحویل نمیدادند.

چین در دوره تحریمهای سازمان ملل علیه ایران که خود یکی از رأیدهندگان اصلی عضو با حق وتو بود، از نفت ارزانقیمت ایران بهرهمند شد. این چه نوع سازمانی است که منافع یکدیگر را در نظر نمیگیرند؟

ایران با واقعشدن در جبهه جنوبی قلمرو شانگهای، با دراختیارداشتن شبکههای ارتباطی ریلی و جادهای بسیار مناسب در همه جهات شرقی-غربی و شمالی-جنوبی و با دراختیارداشتن بنادری به ظرفیت بیش از 200 میلیون تن در خلیجفارس و دریای عمان، کلیدیترین موقعیت را برای ارتباط قلمرو محصور در خشکی آسیای مرکزی دارد. چین در ابتکار کمربندی یک راه میتواند از قلمرو ایران بهره گیرد و از مسیر باستانی جاده ابریشم و ازطریق بینالنهرین و شامات به اروپا و شرق مدیترانه دسترسی داشته باشد. ایران قویترین ارتش را در منطقه دارد و از نظر منابع انسانی و ترکیب جمعیت در حد مطلوبی قرار دارد. در زمینه علم و تکنولوژی ایران در همه بخشها تجربیات ارزشمندی دارد که از سلولهای بنیادی تا پیوند اعضای بدن، بیوتکنولوژی و نانوتکنولوژی و ماشینسازی تا کشاورزی پیشرفته و تکنولوژی هستهای تا بالستیک و ماهواره، پیشرفتهایی داشته است که میتواند در صورت عضویت در شانگهای با دیگر اعضا تجربیات خود را مبادله کند. ایران نیازی به بهرهگیری از امکانات شانگهای ندارد، زیرا خود به آبهای آزاد و شبکههای ارتباطی دسترسی دارد. این شانگهای است که به ایران نیاز خواهد داشت.

ایران نباید مانند ترکیه پشت دروازههای عضویت در اتحادیه اروپا منتظر بماند. سیاست خارجی ایران برمبنای «نه شرقی، نه غربی» استوار است. نزدیکی بیش از اندازه به شرق به همان اندازه نزدیکی به غرب برای ایران زیانبار است. ایران از نظر بهرهمندی از منابع اثباتشده گاز طبیعی مقام اول جهان را دارد. ایران در شانگهای نمیتواند در کنار روسیه در زمینه گاز عرض اندام کند. جایگاه ایران در اروپاست که هم به گاز ایران نیاز دارد و هم سرمایه و تکنولوژی دارد که ایران نیازمند به آن است. روسیه ایران را از حضور در بازار اروپا دور میکند تا خود یکهتاز عرصه فروش گاز طبیعی و استفاده از آن بهعنوان ابزار تحمیل اراده سیاسی خود باشد. مادامی که ایران در ساختارهای وابسته و تحت نفوذ مستقیم روسیه، مانند شانگهای، امنیت دستهجمعی و اتحادیه اوراسیایی باشد، از دسترسی به تکنولوژیهای پیشرفته، سرمایهگذاری خارجی و ادغام در ساختارهای تأثیرگذار اقتصادی-سیاسی جهانی دور خواهد ماند. امپراتوریهای قارهای از امپراتوریهای اقیانوسی کمخطرتر نیستند.

منبع: شرق
مشاهده نظرات