آینده ایران چه خواهد شد؟

اصل وجود نگرانی‌ها درست است. کشور شرایط خوبی ندارد. مشکلات ارزی جدی است. در کنار این مشکلات، ابرچالش‌های بزرگی در کشور داریم.

همانطور که قبلا هم گفتهام این ابرچالشها قابل حل نیستند اما قابل مدیریت هستند. خصوصا که منابع کشور نسبت به چند دهه گذشته کاهش بسیاری داشته است. در دهههای گذشته، با وجود منابع سرشار عملا هیچ مسالهای را حل نکردهایم و با انباشتگی و درهمتنیدگی بحرانها روبهرو هستیم. از دیگر سو، دیوانگان در دنیا و منطقه دست بالا را دارند و بیمهار میتازند. ترکیب بن سلمان، ترامپ و نتانیاهو به لحاظ رادیکالیسم، ضد ایران بودن و قدرت مالی و نظامی تقریبا در تاریخ معاصر بیسابقه است. ابزارهای فشار هم در ٤٠ سال گذشته کاملا تغییر ماهیت داده و بسیار قدرتمند شدهاند. خصوصا که نظام مالی و پولی دنیا به کلی دگرگون شده و امکان بازیهای متفاوتی را به ابرقدرتها میدهد. بنابراین با بحرانهای داخلی و خارجی متفاوتی مواجهیم که به کلی با آنچه تا به حال تجربه کردهایم متفاوت است. فضای متفاوت، راهبرد متفاوت میخواهد. راجع به تهدیدها، نقاط ضعف و مشکلاتمان و اینکه راهبرد گذار چه باید باشد قبلا نوشتهام و باز هم خواهم نوشت اما آنچه در این یادداشت میخواهم به آن بپردازم نیمه پر لیوان است. نگاه کردن به ظرفیتهایی است که بر بستر آنها میتوان راهحل ساخت و از پتانسیلهایی میخواهم بگویم که ایران هنوز میتواند با کمک آنها به زمین نیفتد. میخواهم از ویژگیهایی بگویم که باعث میشود تا کشور از این مرحله بسیار بحرانی نیز بگذرد. در این فضای بدبینی و بدحالی میخواهم امید بدهم اما نه امید واهی. امیدی که مبتنی بر بسترهای واقعی است و اگر بتوانیم از این بسترها به خوبی استفاده کنیم، میتوان این درخت رنجوری که اسمش ایران است را در مقابل تندبادهای شدید خارجی و آفتهای داخلی محافظت کرد. و البته ایران نشان داده است که در مواقع بحرانی از پتانسیلهایش بخوبی استفاده میکند (و البته فقط در مواقع بحرانی این کار را میکند!)

١- نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی در ایران بسیار پایینتر از استاندارد جهانی است. طبق آمار IMF نسبت بدهی ناخالص دولت به تولید ناخالص داخلی ٤٠ درصد و بدهی خالص دولت به تولید ناخالص داخلی ٢٩ درصد است. نکته مهم این است که بدهی خارجی نداریم و این حجم پایین از بدهی هم داخلی و به ریال است که عملا سقفی به لحاظ ثبات مالی برای آن وجود ندارد. این ویژگی منحصربهفرد میتواند به مهمترین ابزار برای ساختن یک راهحل برای برون رفت تبدیل شود. راهحلی که با انتشار اوراق دولتی هم به رونق اقتصاد کمک خواهد کرد، هم با عملیات بازار باز به مدیریت نرخ بهره و هم مشکل نظام بانکی را میتواند تخفیف دهد.

٢- پنجره جمعیتی ایران تا سال ١٤٢٠ باز است. این پتانسیلی است که هر کشوری از آن بهرهمند نمیشود. این امکان کم نظیر میتواند به پتانسیلی عظیم برای رشد کشور بدل شود.

٣- مرزهای طبیعی و امتزاج قومی بالا از ویژگیهای استراتژیک ایران است. همانطور که کاپلان در کتاب انتقام جغرافیا میگوید، ایران تنها کشور خاورمیانه است که مرزهای طبیعی و امتزاج بالای قومی دارد. این دو عامل سبب میشود در شرایط پرآشوب فعلی، خطر بزرگی تمامیت ارضی کشور را تهدید نکند. این بدان معنا نیست که در ایران تضادهای قومیتی وجود ندارد بلکه به معنی پایین بودن این تضادها در مقام مقایسه با سایر کشورهاست. این به سیاستگذار اجازه میدهد تا آزادی عمل بسیار بیشتری برای دست و پا کردن راهحل و برای ایجاد اتحاد در مواقع بحرانی داشته باشد.

۴- ایران برای چین برای دسترسی به مدیترانه و اروپا اهمیت استراتژیک دارد. هرچند در طرح جاده ابریشم جدید راههای جدیدی هم پیشبینی شده که از بالای خزر میگذرد اما تنها راه اقتصادی راه ایران است. لذا بازنده بزرگ در ایجاد بحران داخلی در ایران، کشور چین است. این اهمیت تا به حال کمتر بازگو شده اما چین در صورت ایجاد یا امکان ایجاد بحران یا ناآرامی در ایران همکاریهای بسیار بیشتری خواهد کرد. همکاریهایی که باعث میشود تا زمین بازی به کلی برای امریکا تغییر کند. به عبارت دیگر، کمک به ایران در صورت تشدید تحریمها یک اجبار استراتژیک برای چین است. ایران باید به خوبی و به موقع با این کارت بازی کند.

۵- نحوه مقابله امریکا و شیوه خروج از برجام باعث ایجاد شکاف بزرگی بین محور اروپا- شرق و امریکا شد. اروپا حفظ برجام را از مهمترین اولویتهای خود به عنوان یک قدرت بینالمللی میداند. ترامپ راهی را انتخاب کرد که پرستیژ بینالمللی اروپا و شرق را نادیده میگرفت. لذا این شکاف فرصتی است که هم با تهدید به موقع از سوی ایران و هم با نشان دادن گوشهای شنوا در ایران میتواند قدرت چانهزنی خوبی به ما برای گرفتن امتیازات مشخص اقتصادی بدهد. به نظر من ریاستجمهوری کلینتون میتوانست برای ایران خطرناکتر باشد.

۶- ایران تنها کشور منطقه است که امتیازاتی مشخص در سوریه، یمن، لبنان، عراق و افغانستان دارد. از این اهرمها میتوان برای گرفتن برخی امتیازات مشخص استفاده کرد.

٧- نظام سیاسی ایران آلترناتیو ندارد. لذا تصور درهمپیچیدگی ساختارها و از بین رفتن قدرت مرکزی تصوری خام اندیشانه است. این شرایط دست سیاستگذار را بازتر میکند و امکان سیاستگذاریهای اصلاحی را در بحران کنونی به نظام تدبیر میدهد. شرایطی که در بسیاری از کشورها وجود ندارد و دست برای اصلاح امور بسیار بسته است.

۸- وجود ساختارهای حمایتی نسبتا کارآمد که به سرعت قابل بهرهبرداری هستند از دیگر بسترهای مهم برای ساختن راهحل است. یارانه نقدی نقش بسیار مهمی در این بحران میتواند بازی کند. وجود ساختار سبد کالا به صورت مدرن و در کارتهای بانکی از دستاوردهای دولت است و میتواند به عنوان یک چتر امنیت غذایی با کمترین فساد سیستمی در کل کشور پهن شود.

٩- داراییهای عظیم دولت ایران که حدود ١٨هزار هزار میلیارد تومان تخمین زده میشود اهرمی است که برخی راهحلها میتواند با اتکا به آن تعبیه و اجرا شود. دولتها در همه کشورها این امکان را ندارند. همچنین هزینههای دولت قابل کاهش است که میتوان بر مبنای این کاهش فرصتی برای برخی برنامههای اصلاحی ایجاد کرد.

١٠- ارتباط مویرگی با کشورهای همجوار همچون عراق و افغانستان و وجود مهاجران فراوان امکان خوبی برای کماثر کردن برخی از انواع تحریمها خواهد داد که خود مبنای برخی دیگر از سیاستها میتواند باشد.

ایران در بدترین شرایط هم امکانها و ظرفیتهای بزرگی دارد. قدر این کشور را بدانیم و در این گرگ و میش بینالمللی و ضعفهای داخلی به فکر ایران باشیم. اتحاد همه گروههای سیاسی، قومی و اقتصادی برای استفاده از این ظرفیتها ضروری است.

منبع: اعتماد
مشاهده نظرات