مذاکره با ترامپ، فرصت‌ها و تهدیدات

ناصر هادیان، استاد دانشگاه تهران و کارشناس مسائل آمریکا در گفت‌وگویی تفصیلی به بررسی امکان مذاکره با آمریکای ترامپ پرداخت و گفت که به عقیده من، مسوولان از چنین شخصی بیش از دیگر روسای جمهور آمریکا می‌توانند امتیاز بگیرند.

درواقع ایران میتواند در مذاکره با ترامپ کمترین امتیازها را بدهد و بیشترین امتیازها را بگیرد. هادیان با اشاره به اینکه سیاست غالب در آمریکا، تغییر رژیم در ایران است، گزینه توافق و مذاکره را که واشنگتن مدعی آن است، با توجه به ۱۲ شرط مطرح شده از سوی پمپئو، همان استحاله و تسلیم و در نهایت تغییر رژیم ایران تفسیر کرد. همچنین به گفته این استاد دانشگاه، هرگونه مذاکره میان تهران و واشنگتن، زلزلهای در عربستان، اسرائیل و امارات بهراه خواهد انداخت. اما اروپا و چین از این مذاکرات احتمالی استقبال خواهند کرد. در مورد روسیه نیز ایران باید یک دیپلماسی فعال داشته باشد زیرا هنوز مشخص نیست که برخورد آنها چگونه است.

در مقطع فعلی شاهد هستیم که از یکسو اولین مرحله از تحریمهای یکجانبه آمریکا علیه ایران که در چارچوب برجام در سال ۹۴ تعلیق شده بود، بر اساس فرمان اجرایی رئیسجمهوری آمریکا اجرایی شد و از سوی دیگر دونالد ترامپ چندینبار طی هفتههای اخیر بحث مذاکره با تهران را در قالبهای مختلف مطرح کرده است. به نظر شما سیاست کلی ترامپ در قبال ایران چیست؟

سیاست ترامپ، سیاست تغییر رژیم است؛ البته منظور از ترامپ، شخص دونالد ترامپ و اطرافیان او است. شاید شخص ترامپ خیلی اصراری به موضوع تغییر رژیم نداشته باشد اما اشخاصی چون جان بولتون در سمت مشاور امنیت ملی وی و مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا به دنبال این مساله بوده و هستند. بهویژه بولتون بهشدت با نظام انقلابی ایران مشکل دارد. اما باوجود ویژگیهای ضدایرانی افرادی چون بولتون، پمپئو و متیس، این افراد در نهایت باید خود را با ترامپ سازگار کنند زیرا در صورت عدم سازگاری، یک روز صبح با یک توییت از سوی رئیسجمهور از کار برکنار خواهند شد؛ مانند اتفاقی که برای رکس تیلرسون وزیر خارجه سابق آمریکا شاهد بودیم.

میتوان گفت امروز حامیان تغییر رژیم ایران فضای سیاسی آمریکا را برای پیگیری چنین هدفی مساعدتر یافتهاند؟

بهطور کلی ۶ گروه در آمریکا به دنبال تغییر رژیم در ایران بوده و هستند و اکنون نیز در موقعیت قدرت قرار گرفته و سعی دارند به اهدافشان دست پیدا کنند. این ۶ گروه عبارتند از: ۱- اسرائیل، ۲- طرفداران اسرائیل در آمریکا، ۳- عربستان، ۴- لابیهای سعودی در واشنگتن ۵- مجاهدین خلق[منافقین] و ۶-نئوکانها و یا محافظهکاران جدید.

این ۶ گروه امروز فرصت را برای تغییر رژیم مناسب دیدهاند و تیمی در دولت آمریکا بر سر کار است که آمادگی چنین امری را دارد. کنگره هم شاید مشارکت فعالی درخصوص تغییر رژیم در ایران نداشته باشد اما مخالفتی هم با این موضوع ندارد لذا تمام عوامل لازم جهت تغییر رژیم ایران در آمریکا جمع هستند.

باید توجه داشت که وقتی گفته میشود هدف دولت واشنگتن تغییر رژیم در ایران است، من رژیم را به مفهوم تکنیکال بهکار میبرم. تعریف تکنیکال رژیم به معنای یکسری قواعد، هنجارها و ارزشهایی است که امورات دولتی و عمومی به واسطه آن سامان مییابد. با این تفاسیر الزامی نیست که حتما رژیم سرنگون شود یا فروپاشی اتفاق بیفتد بلکه از طریق استحاله نیز رژیم میتواند تغییر کند.

اگر تنها گزینه ترامپ، تغییر رژیم است چرا صحبت از مذاکره میکند؟

درواقع ایران در مقابل سه گزینه «تقابل، ادامه وضع موجود و توافق» قرار داشته و دارد. این در حالی است که ترامپ و همراهان وی درصدد حذف گزینه «وضع موجود» هستند و میخواهند تهران را بر سر دوراهی «تقابل یا توافق» قرار دهند.

این در حالی است که دولتی که امروز در ایران در قدرت است و دیدگاه غالب در حاکمیت ایران به علاوه اروپاییها، چینیها و روسها خواهان گزینه وسط یا ادامه وضع موجود هستند. آنها معتقد هستند که باید دو، سه سالی به همین وضعیت ادامه دهند تا اینکه ترامپ از قدرت برکنار شود. اما رئیسجمهوری آمریکا به دنبال آن است که گزینه وسط را حذف کند. اگر به صحبتهای پمپئو و ترامپ طی دو، سه ماه اخیر توجه کنیم، درمییابیم که دولت واشنگتن به دنبال حذف گزینه وسط است و میخواهد ایران و جهان را بر سر دوراهی «تقابل یا توافق» قرار دهد.

گزینه تقابل که یکی از گزینههای مورد توجه دولت ترامپ است چه مواردی را شامل میشود؟

گزینه تقابل «انزوای سیاسی-دیپلماتیک، فعال کردن شکافهای قومی و طبقاتی، ائتلافسازی بینالمللی علیه ایران، ایجاد جنگ روانی، اعمال تحریمها و در نهایت جنگ و گزینه نظامی» را شامل میشود. هدف آمریکا از بهکار بردن این گزینههای تقابل این است که در ایران شورشهای داخلی شکل بگیرد.

شما گزینه نظامی یا همان جنگ را چقدر محتمل میدانید؟

در رابطه با جنگ با دو گزینه جنگ برنامهریزی شده و غیربرنامهریزیشده و یا تصادفی نیز مواجه هستیم؛ وقتی شرایط میان دو کشور مانند ایران و آمریکا خیلی خصمانه باشد احتمال وقوع جنگ غیربرنامهریزی شده زیاد است. بهعنوان مثال در خلیج فارس یک قایق یا کشتی در حال عبور است و طرف مقابل با یک نگاه خصمانه ممکن است بر اساس یک برداشت یا محاسبه اشتباه دست به اقدامی بزند و به دنبال این اقدام نظامی تنشها افزایش پیدا کند. احتمال جنگ برنامهریزی شده را نیز نمیتوان کاملا رد کرد؛ شاید احتمال چنین جنگی تنها ۵ درصد باشد اما همین میزان در معرض تهدید جنگ بودن نیز برای کشور ما زیاد است. در رابطه با گزینه نظامی و جنگ با سه حالت مواجه هستیم؛ نخست حملات موضعی، سپس حملات گسترده هوایی و دیگری جنگ تمامعیار. البته باید توجه داشت که گزینه جنگ تمامعیار گزینه تقریبا نامحتمل و غیرممکن است؛ زیرا «ایران»، افغانستان یا عراق نیست و آمریکا نیز نسبت به این موضوع آگاه است. بنابراین آنها در ایران سرباز پیاده نخواهند کرد و جنگ تمام عیار موضوعیت خود را از دست میدهد. درخصوص حملات موضعی نمیتوان با اطمینان چنین گزینهای را رد کرد چرا که ممکن است حملات غافلگیرکنندهای حتی طی چند روز یا ماههای آتی اتفاق بیفتد ولی این گزینه تنها حدود ۲۰۰ هدف را شامل میشود که عمدتا نیز سایتهای هستهای خواهند بود.

اما حملات گسترده هوایی که احتمال بهکارگیری آن قویتر است با هدف کاهش ظرفیت نظامی، دفاعی و نه احتمالا اقتصادی ایران است. هدف از بهکارگیری این گزینه بهطور مستقیم تغییر رژیم در ایران نیست بلکه آمریکا با چنین روشی میخواهد اقتدار دولت را تضعیف کند تا سپس به زعم آنها به واسطه شورشهای داخلی، تغییر رژیم در ایران اتفاق بیفتد.

چگونه میتوان از بروز جنگهای غیربرنامهریزی شده جلوگیری کرد؟

یکی از راههایی که ایران میتواند از «حوادث در دریا» که یکی از گزینههای محتمل جنگ غیربرنامهریزی شده میان ایران و آمریکا است، جلوگیری کند یا آن را کاهش دهد، امضای توافق «جلوگیری از حوادث در دریا» است. امروز وقت آن فرارسیده که ایران پای چنین قراردادهایی حاضر شود چراکه پیش از این آمریکا آمادگی خود را اعلام کرده است. 

گزینه دیگری که شما اشاره کردید جنگهای برنامهریزی شده بود. برای جلوگیری از بروز چنین جنگهایی باید چه دیپلماسی و سیاستی را بهکار گرفت؟

درواقع وقتی یکی از طرفین خواهان جنگ است، انگیزههایی برای این موضوع دارد که باید برای آن انگیزهها چارهای اندیشید. به نظر من، ما باید بازدارندگی مناسبی را در خارج و داخل کشور ایجاد کنیم. بازدارندگی در خارج دو بخش دارد؛ بخش سختافزاری و بخش نرمافزاری. بخش سختافزاری شامل تاسیس یک بازدارندگی موثر در لبنان و سوریه است. بر اساس دریافت تهدید از منطقه و جهان، در اولویت تهدیدات ما، آمریکا، سپس اسرائیل، بعد هرج و مرج منطقهای و در نهایت نظم جهانی قرار دارند.

البته مسائل دیگری مانند تروریسم، خصومت عربستان و نابرابری نیز ایران را تهدید میکنند که در حالحاضر موضوع بحث نیستند. براساس اولویتبندیهای ذکرشده از تهدید، عمق استراتژیک ایران، لبنان است.

ما دو منبع موثر بازدارندگی علیه آمریکا و اسرائیل داریم؛ نخست موشکهای خودمان و دیگری موشکهای حزبالله در لبنان. موشکها و راکتهای حزبالله منبع مهمی برای بازدارندگی ایران است. لذا ایران باید در بعد سختافزاری بازدارندگی، روی بازدارندگی نامتقارن تکیه داشته باشد. ما باید برای بازسازی قدرت نرم خود در منطقه خصوصا بین افکار عمومی کشورهای عربی فعالانه به سمت آشتی ملی در سوریه پیش برویم و با دعوت از اپوزیسیون مشروع در سوریه، با حمایت از آشتی ملی در عراق و لبنان و با کمک به پایان جنگ در یمن، قدرت نرم خود را بازسازی کنیم. اما مهمتر از بازدارندگی در خارج، ایجاد بازدارندگی موثر در داخل است. در داخل دو بخش اعمال سلبی و ایجابی باید انجام دهیم که در وهله نخست و در مرحله سلبی، باید کمی فضا را برای مردم آزادتر کرد. در مرحله ایجابی باید سفرای زن بیشتری را منصوب کرد و حتی در بخش وزرا و استانداران نیز نگاه پررنگتری به زنان داشت. اینگونه رویکردها موجب انسجام داخلی میشود که انسجام و وحدت داخلی نیز موجب ناامید شدن دشمن میشود. وقتی دشمن ناامید شود، احتمال وقوع جنگ برنامهریزی شده نیز بسیار کاهش پیدا میکند. به این مسائل باید دیپلماسی فعال، تعامل با دنیا و وابستگی متقابل اقتصادی و سیاسی را هم جهت جلوگیری از جنگ برنامهریزی شده اضافه کرد.

گزینه توافق با توجه به پافشاری ترامپ به مذاکره با ایران شامل چه مواردی است و اصلا شدنی است یا خیر؟

در مقابل گزینه تقابل، گزینه توافق نیز از سوی آمریکا مطرح است و در واقع سیاست واشنگتن این است که راه را برای ایران نبندد و به همین دلیل میگوید که بیایید مذاکره کنیم.  البته گزینه توافق با توجه به ۱۲ شرط مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا، همان استحاله یا تسلیم ایران است و در نهایت به مفهوم تغییر رژیم از طریق خود رژیم است. بنابراین چه گزینه توافق را در نظر بگیریم و چه گزینه تقابل را هدف دولت ترامپ تغییر رژیم در ایران است.

استدلال شما برای این موضوع که میفرمایید آمریکا به دنبال تغییر رژیم در ایران است، چیست؟

توجه داشته باشید که بعد از انقلاب اسلامی ایران تا به امروز، تمام مسوولان آمریکایی در «آرزوی» سرنگونی دولت جمهوری اسلامی بودهاند. اما مساله این است که سرنگونی نظام جمهوری اسلامی، «سیاست» تمام این دولتها نبوده است. بدون شک سیاست دولت باراک اوباما در قبال ایران، سرنگونی نبود زیرا وی فردی واقعبین بود و میدانست چنین امری امکانپذیر نیست.  لذا اوباما مساله را اینگونه مطرح کرد که با ماهیت نظام جمهوری اسلامی ایران کاری ندارد بلکه با چند رفتار نظام ایران از جمله مباحث هستهای، موشکی، منطقه و حقوقبشر مشکل دارد. درواقع رئیسجمهور پیشین آمریکا، «انفکاک تهدید» کرده بود و هدفش نیز تغییر رفتار ایران بود. اما ترامپ به دنبال «ادغام و ابهام» تهدیدی است؛ (بحثی که اشاره شد ادغام و انفکاک تهدید توسط همکار بنده خانم دکتر هرمزی مطرح شده است.) چنانچه به صحبتهای ترامپ، بولتون و پمپئو توجه شود کاملا پی میبریم که آنها به دنبال ادغام و ابهام تهدیدی هستند؛ به همین خاطر مثالهایی را از آغاز انقلاب مانند مساله گروگانگیری، انفجار در لبنان و... مطرح میکنند تا به مخاطب سادهانگار خود القا کنند که ماهیت و ذات نظامی جمهوری اسلامی مشکل دارد و نه رفتار آن. پس این راهحل در ذهن مخاطب شکل میگیرد که چنین نظامی باید تغییر کند.

به نظر شما دولت آمریکا موفق به تغییر رژیم در ایران خواهد شد و آیا ابزارهای لازم را در اختیار دارد؟

من بعید میدانم که آمریکا در سیاست تغییر رژیم به دستاوردی برسد و بشخصه در این خصوص خیلی نگرانی ندارم بلکه نگرانی عمده من درباره احتمال بروز جنگ بهعنوان آخرین گزینه است. زیرا جنگ، خساراتی را وارد میآورد که به سختی جبرانپذیر خواهد بود. در رابطه با بحث تغییر رژیم باید توجه داشت که آمریکا از تمام ابزارهایی که در اختیار دارد استفاده خواهد کرد تا بهعنوان مثال به شورشهای داخلی در ایران دامن بزند اما همچنانکه دررابطه با شورشهای دیماه ۹۶ گفته بودم امروز نیز همین عقیده را دارم که چنین شورشهایی پایدار نخواهد بود. چرا که نظام در ایران کاملا اوضاع را در کنترل دارد؛ من زمانی «تئوریهای انقلاب» را تدریس میکردم و همیشه میگفتم که اگر یک اصل اجماعی میان اندیشمندان نظریههای انقلاب وجود داشت این بود که تا نظام مستقر در هر جای دنیا، توان و اراده اقدام دارد، هیچ انقلابی نمیتواند اتفاق بیفتد. نظام ایران نیز هم اراده اقدام دارد و هم توان اقدام. بنابراین چنین شورشهایی کور خواهد بود.

درواقع بیشتر شدن شورشها و خاموش کردن آنها، دلالت بر افزایش ظرفیت توان دولت است. بهعنوان مثال در کشوری مانند فرانسه شاهد هستیم که تظاهرات بارها اتفاق میافتد اما کسی نمیگوید که دولت فرانسه ضعیف است. چرا که اولا حاکمیت هاضمهای پیدا کرده که بتواند چنین شورشهایی را هضم کند و ثانیا توان برخورد با آنها را نیز دارد. این در حالی است که اگر دو دفعه چنین اتفاقاتی در عربستان یا امارات و کویت پیش بیاید، دولتهای آنها سقوط خواهند کرد.

پس اگر ایران میتواند در برابر چنین شورشهایی ایستادگی کند، نشاندهنده این است که ظرفیت دولت ایران در مهار نسبتا کمهزینه چنین تظاهراتهایی در حال افزایش است. یعنی میزان آسیبها به شدت پایین است و دولت تقریبا دریافته که چطور باید این شورشها را مهار کند.

ایران با استفاده از مکانیسمهای کنترل تجمعات اجازه نمیدهد جمعیتهای وسیع شکل بگیرند و اوضاع را کنترل میکند. در چنین شرایطی پیشبینی من این نیست که نظام ایران دچار فروپاشی شود. زیرا با توجه به مسائلی که ذکر کردم نظام کاملا اوضاع را در کنترل دارد. این در حالی است که برای کنترل وضعیت هنوز نیروهای نظامی و سپاهی وارد نشدهاند و فقط نیروهای انتظامی در مهار شورشها دخالت دارند.

دکتر هادیان طبق بیانات خودتان، چرا تمامی دولتهای آمریکا تا به امروز به دنبال سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران بودهاند؟

آمریکا اگرچه خود بر اساس یک انقلاب شکل گرفته اما کشوری است که سیاست «تثبیت وضع موجود» را پیگیری میکند. چرا که آمریکا از نظام بینالملل مستقر در دنیا که عمده هنجارها و نهادهای آن را خود بهوجود آورده، منتفع میشود. پس دلیلی ندارد که بخواهد چنین نظامی را برهم بزند. این در حالی است که انقلابها در هر کجای دنیا که اتفاق بیفتند به دنبال برهم زدن وضع موجود هستند. در چنین شرایطی آمریکا درصدد مهار و تقابل با این انقلابها و کشورهای انقلابی برمیآید. ایران از جمله کشورهای انقلابی مطرح است و لذا هر شخصی در آمریکا روی کار بیاید میانه خوبی با نظام ایران نخواهد داشت.

طی هفتههای اخیر بارها شاهد اعلام آمادگی دولت ترامپ برای مذاکره با ایران بودیم و آنها به عناوین مختلف ضمن پافشاری بر برخی شروطشان این مساله را مطرح کردند؛ به نظر شما در چنین شرایطی، سیاست ایران در حوزه دیپلماسی باید به چه صورت باشد که منافعمان حاصل شود و همچنین این درگیریها به مرحلهای چون جنگ ختم نشود، به بیان سادهتر باید مذاکره کنیم یا خیر؟

همانگونه که اشاره کردم ترامپ به دنبال حذف گزینه وسط یعنی «حفظ وضع موجود» است و میگوید یا توافق یا تقابل. درخصوص توافق با توجه به شروطی که پمپئو مطرح کرده باز هم آمریکا به دنبال تسلیم، استحاله و تغییر رژیم در ایران است. منتها اگر شروط مایک پمپئو انجام شود تغییر رژیم توسط خود نظام ایران صورت گرفته است و نه به واسطه اعتراضها و شورشهای خیابانی.  ترامپ یک رئیسجمهور بسیار متفاوت است نه تجربهای در سیاست دارد و نه تجربهای در مدیریت عمومی؛ فهم او از قدرت و جایگاه آمریکا، نظام بینالملل و جایگاه ایالات متحده در نظام بینالملل به شدت سادهانگارانه و نازل است. بنابراین چنین فردی هم «فرصت» در اختیار کشوری چون ایران قرار خواهد داد و هم «تهدید». تهدید از این جهت است که اگر مذاکرات را نپذیریم تهدیدها و فشارها علیه ایران افزایش پیدا خواهد کرد.  از دیگر سو ترامپ دچار نوعی خودشیفتگی و دارای روحیه تاجرمسلکی است که ایران میتواند از آن استفاده کند. روحیه تاجرمسلکی رئیسجمهور آمریکا باعث شده که وی گمان کند میداند دقیقا چه کاری دارد انجام میدهد و کاملا بر توافقات مسلط است.  همچنین رئیسجمهوری فعلی آمریکا به دنبال آن است اقداماتی که باراک اوباما، سلف وی انجام داده را ملغی کند و به شعارهایی که در زمان مبارزات انتخابات ریاست جمهوری انجام داده وفادار باشد.  آرا و افکار حزبی ترامپ نیز باید مدنظر باشد؛ او با توجه به این افکار مایل است که نظرات حزب جمهوریخواه را بیشتر مسلط کند و دستورالعمل کاری آنها را پیش ببرد. نتایج انتخابات آتی میان دورهای کنگره نیز برای ترامپ از اهمیت بسیاری برخوردار است.

در رابطه با مذاکره با دولت ترامپ، اگر نظر شخصی من را بپرسید به دلیل پیشزمینه فکریام معتقد هستم که با چنین شخصی نباید وارد مذاکره شد و به او امتیاز داد. به نظر من ترامپ یک شخص بسیار قلدرمآب است و اکنون نیز در حال باجخواهی است.

البته تمام این موارد ارزشهای شخصی من است اما توصیه من به مسوولان مملکت این است که از چنین شخصی بیش از دیگر روسای جمهوری آمریکا میتوانند امتیاز بگیرند.

اگر ترامپ از مذاکره با ایران به منافعی هرچند جزئی دست پیدا کند که بتواند مدعی شود که در این مذاکرات پیروز شده، مساله برایش حل شده است. درواقع ایران میتواند در مذاکره با ترامپ کمترین امتیازها را بدهد و بیشترین امتیازها را بگیرد.

اگر مذاکراتی صورت بگیرد، بحث بده بستان بین تهران و واشنگتن شامل چه مواردی خواهد بود؟

اگر مذاکراتی صورت بگیرد، امتیازهایی که به آمریکا بدهیم خیلی چشمگیر نخواهد بود. بهعنوان مثال در حوزه برجام، ایران محدودیتهایی را برای دورههای ۱۰، ۱۵، ۲۰ و ۲۵ ساله پذیرفته حال ۵ سال به هرکدام از این سالها افزوده شود؛ مساله دیگر اینکه ایران پذیرفته ۳۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده داشته باشد اگر این میزان به ۲۰۰ کیلوگرم برسد چه اتفاق خاصی میافتد؟!  در حوزه سانتریفیوژها نیز ایران اعلام خواهد کرد که با همین نسل فعلا کار را ادامه خواهد داد. در بحث گریز هستهای نیز که یک سال بود اگر شرایط فوق را بپذیریم بهعنوان مثال به یک سال و سه ماه خواهد رسید.  البته توجه کنید در شرایطی میگویم این امتیازاتی که میدهیم خیلی چشمگیر نیست که قرار است در مقابل، تحریمهای بسیار گستردهای علیه ایران رفع شود.  درخصوص مسائل منطقه نیز در عرصه عراق و افغانستان که اختلاف چندانی میان دو کشور وجود ندارد؛ در سوریه اختلافاتی مطرح است که به نظر من قابل حل و فصل است و آمریکا میتواند به مذاکرات سیاسی آستانه که میان ایران، روسیه و ترکیه است اضافه شود. در مورد یمن نیز از ابتدا ایران آمادگی خود را برای حل بحران این کشور اعلام کرده بود.

در نهایت به نظر شما دولتهایی چون دولت سعودی، اسرائیل و حتی امارات که از جمله مخالفان برجام و همچنین حامیان رویکرد خصومتآمیز فعلی آمریکا با ایران هستند، اجازه چنین مذاکراتی را خواهند داد یا بر سر راه مذاکره احتمالی سنگاندازی میکنند؟

بدون شک هرگونه مذاکره میان تهران و واشنگتن، زلزلهای در عربستان، اسرائیل و امارات به راه خواهد انداخت. اما اروپا و چین از این مذاکرات احتمالی استقبال خواهند کرد. در مورد روسیه نیز ایران باید یک دیپلماسی فعال داشته باشد زیرا هنوز مشخص نیست که برخورد آنها چگونه باشد. لذا تهران باید به مسکو اطمینان خاطر بدهد که مذاکره احتمالی میان ایران و آمریکا به ضرر آنها نخواهد بود. همچنین از آنجا که ترامپ شخصیت ویژهای دارد اگر واقعا بخواهد با ایران وارد مذاکره شود حتی لابیهای اسرائیل و اعراب نیز نمیتوانند وی را از این کار منصرف کنند. با وجود سنگاندازی این دولتها، اما برای ایران به صرفه است که پای میز مذاکرات حاضر شود و این ریسک را بپذیرد.

یکی از مسائل و اختلافات مهم میان ایران و آمریکا و حتی کشورهای اروپایی مساله موشکی ایران است. آیا در این رابطه نیز ممکن است طرفین بتوانند به نقطه مشترکی دست یابند؟

من قبلا نیز تاکید کردهام که اضافه کردن برد موشکی از ۱۲۰۰ کیلومتر برای ما پرهزینه خواهد بود و کشورهای بیشتری درصدد تقابل با کشور ما برخواهند آمد. اگر ما از سوی این کشورها احساس تهدید نمیکنیم ضرورتی ندارد که با افزایش برد موشک، این کشورها را علیه خود بسیج کنیم. بنابراین ایران بر سر مسائل برد موشکها و اشاعه آنها میتواند با آمریکا به توافق برسد. اما باید توجه داشت که موشک یک سلاح متعارف است و باید تحت چارچوب مذاکرات سلاحهای متعارف قرار بگیرد. در ادبیات مربوط به مذاکرات سلاحهای متعارف، یک اصل پذیرفته شده وجود دارد که موازنه قدرت در نتیجه مذاکرات نباید برهم بریزد. یعنی اگر ایران برد موشکهایش را کاهش میدهد دیگر کشورها نیز باید همین اقدام را انجام دهند یا اگر به کشوری در همسایگی ما هواپیما فروخته میشود به ایران نیز باید فروخته شود. اینها مسائلی است که باید پشت میز مذاکره مورد بررسی قرار بگیرد و اگر ایران مسائلی را رعایت میکند یا به باقی کشورها امتیازاتی داده میشود باید در مورد همه یکسان باشد و موازنه نباید برهم بخورد. بنابراین اگر یک بسته پیشنهادی در برابر ترامپ قرار دهیم که منافع ایران را نیز در بر میگیرد ما میتوانیم امتیازاتی به مراتب بیشتر از دوره اوباما یا رئیسجمهور بعدی از ترامپ بگیریم.

ترامپ در سخنانی که پیرامون مذاکره با ایران داشت از دو عبارت «بدون پیش شرط» و «مذاکراتی نه از موضع قوت و نه از موضع ضعف» سخن گفت که این دو عبارت بسیار کلیدی و حائز اهمیت است. لذا به نظر من و با برآوردهای صورت گرفته، آقای روحانی بهتر بود به این مذاکرات پاسخ مثبت میداد. دستورالعملها و دغدغهها نیز باید پشت میز مذاکرات طرح و بررسی شود. یکی از مسائل اساسی از نظر ایران این است که پایگاههای نظامی آمریکا تاچه زمانی در منطقه خواهند بود زیرا ایران به دلیل حضور این پایگاهها و نیروهای آمریکایی در منطقه احساس تهدید میکند. همچنین دغدغه ایران درباره فروش سلاح به کشورهای همسایه یک دغدغه مهم و اساسی است. به علاوه مساله تحریمها چه ثانویه و چه اولیه باید پای میز مذاکرات طرح شود.

مشاهده نظرات