آقای اسحاق جهانگیری! امید مردم احیا میشود اما به این 5 شرط
هر وقت مردم ببینند که دایره انتخابشان برای انتخابات مجلس و ریاست جمهوری باز شده است و میتوانند از همه طیفهای فکری و سیاسی انتخاب کنند، وقتی مردم ببینند وزرا و استانداران و مدیران کل و ... یک شکل نیستند و بهترینها، متخصص ترینها و ایران دوست ترینها از همه طیفها بر مسندهای ریاست و وزارت و کالت و ... نشستهاند، آنگاه امیدوار خواهند شد و همراهیشان با نظام شان صد چندان خواهد شد.
به گزارش ارانیکو به نقل از عصر ایران، جعفر محمدی، اگر در زمینه افزایش امید مردم به آینده به خوبی عمل کنیم، شرایط سخت در همین سال ۹۷ پایان مییابد. این جمله را اسحاق جهانگیری گفته است، معاون اول رئیس جمهور و البته راست گفته است، اگر مردم امیدوار شوند مشکلات، هم تحمل پذیرتر میشوند و هم حل و فصلشان سریعتر و کم هزینهتر اتفاق میافتد. اما مردم چگونه امیدوار میشوند؟ قطعاً دوران حرف درمانی و وعده تراپی تمام شده است، گوش مردم پر است از حرفهای زیبا و خطابههای پرطمطراق و وعدههای آنچنانی. مسؤولان باید بدانند که کوپن حرفشان سوخته است. از جمله همین حرفهای جهانگیری در باب امید، هیچ امیدی به مردم نمیدهد.
مردم نه تنها حرفها را باور نمیکنند که در مواردی معنای عکس از سخنان مسؤولان شان برداشت میکنند. تردید ندارم اگر فردا مسؤول بلند مرتبهای در دولت وعده دهد که دلار ارزان خواهد شد، پس فردا صف خرید دلار در بازار سیاه شکل میگیرد چون ارزان میشودِ مسؤولان یعنی گران میشودِ مردم! و این یعنی فاجعهای بدتر از بمباران اتمی هیروشیما. مردمِ خسته از چپ و راست، اصلاح طلب و اصولگرا و اخیراً اعتدالگرا ، فقط و فقط در یک وضعیت امیدوار خواهند شد و آن، دیدن و لمس کردن نشانه های امید است.
نشانههای امید اما کداماند؟ برای یافتن آدرس امید، باید جایی رفت که ناامیدی از آنجا شکل گرفته است:
1 - حذف شایستگان: یکی از مهمترین علل نابسامانیها در جامعه امروز ایران این است که افراد شایسته و متخصص به دلایل سیاسی و فکری کنار گذاشته شده و افرادی از یک حلقه محدود سیاسی و فکری زمام امور کشور را در دست گفتهاند. بدیهی است وقتی بخش عمده ظرفیت علمی و تخصصی کشور به راحتی آب خوردن حذف میشود، تدبیر آینده و حل مشکلات کنونی به خوبی اتفاق نمیافتد و کشور، رفته رفته با انباشت مصائب مواجه میشود. هر وقت مردم ببینند که دایره انتخابشان برای انتخابات مجلس و ریاست جمهوری باز شده است و میتوانند از همه طیفهای فکری و سیاسی انتخاب کنند، وقتی مردم ببینند وزرا و استانداران و مدیران کل و ... یک شکل نیستند و بهترینها، متخصص ترینها و ایران دوست ترینها از همه طیفها بر مسندهای ریاست و وزارت و کالت و ... نشستهاند، آنگاه امیدوار خواهند شد و همراهیشان با نظام شان صد چندان خواهد شد.
2 - به رسمیت نشناختن سبکهای زندگی مختلف مردم: مردم ایران 90 میلیون نفرند و متشکل از اقوام گوناگون، زبانهای متنوع، ادیان و مذاهب متفاوت و عقاید فردی مختلف. نمیشود از همه افراد از متدینین اصیل و پایبند تا افراد نه چندان باورمند انتظار سبک زندگی یکسانی داشت. صد البته هیچ جامعهای رفتارهای خارج از عرف را بر نمیتابد. اما قرار نیست عرف را حاکمان تعیین کنند؛ عرف را خود مردم با رفتارهایشان شکل میدهند. هر گاه به سبکهای زندگی مختلف مردم ایران در چارچوب هنجارها و عرف جامعه احترام گذاشته شود و مردم حس نکنند عدهای در صدد تحمیل سبک خاصی از زندگیاند، آنگاه امیدشان افزونتر خواهد شد و بیش از پیش در کنار نظامشان خواهد ماند و از آن حراست خواهند کرد.
3 - سیاست خارجی منقبض: چندی پیش آیت الله مصباح یزدی از نظریه پردازان جریان راستگرا، گفته بود: نمیخواهم سیاهنمایی کنم اما در میان صد و خوردهای از کشورهای جهان کمتر از انگشتان یک دست دوست واقعی داریم. اکثریتشان به خون ما تشنه هستند. در بهترین حالت نسبت به ما بیتفاوت هستند. ممکن است به زبان نرم با ما صحبت کنند اما تجربه نشان داده که با ما دشمن هستند. این سخن درستی است، اما چرا باید اینگونه باشد؟ کجای اسلام و فرهنگ ایرانی گفته است این همه دشمن داشته باشید؟ چرا باید قریب به اتفاق کشورهای دنیا دشمن ما باشند؟ و مگر میشود در چنین فضایی منافع ملی را حفظ کرد و راه پیشرفت را به سرعت پیمود؟ آن روز که مردم ایران ببینند تنش زدایی در سیاست خارجی به شکل عملی اجرا و از دشمنان ایران کاسته میشود، حتماً امیدشان مضاعف خواهد شد و در کنار نظام شان با استواری بیشتری خواهند ماند.
4 - موانع کسب و کار: همه که کارمند دولت نیستند! میلیونها نفر در بخش خصوصی فعالیت میکنند و بسیاری نیز در صد راه اندازی کسب و کار خود هستند؛ سخن از بحث مهمی به نام معیشت مردم است که در کسب و کارها شکل میگیرد اما موانع کسب و کار آنقدر زیاد است که از یک سو، کسب و کارهای موجود درگیر انواع اصطکاکها هستند و از دیگر سو، کسانی که میخواهند سرمایه شان را در تولید و خدمات صرف کنند و نه در ارز و سکه و زمین، با دیدن کوه موانع، عطای کارآفرینی را لقایش میبخشند. بدین ترتیب، پول مردم نمیچرخد و نارضایتی، فقر و بیکاری تولید میشود. راستی مگر حذف موانع کسب و کار در دست دولت و از جمله همین آقای جهانگیری نیست؟ حذف نظام خانمانسوز مجوزها، حذف موانع بروکراتیک، کاهش فشارهای بیمه و مالیات بر کسب و کارها، بهبود رفتار بانکها با با تولید کنندگان و ... همه و همه در دست دولتی است که با شعار تدبیر و امید بر سر کار آمده است ولی موانع، همچنان بر سر جای خود هستند تا مردم نیز همچنان بگویند: کدام تدبیر؟ کدام امید؟! هر وقت ، مردم ببینند که میتوانند به راحتی کسب و کارشان راه میافتد و نهادهای حکومتی، کارآفرینان را در منگنه قرار نمیدهند و فراری نمیدهند، حتماً با امیدواری بیشتری به آینده خواهند نگریست.
5 - تبعیض: این هم یکی از گلوگاههای ایجاد ناامیدی است. مادام که فلان روزنامه یا صدا و سیما هر چه خواستند منتشر میکنند و کسی هم نمیگوید بالای چشم تان ابروست ولی یک رسانه مستقل را به بهانه نقد و بیان واقعیتها سین جیم می کنند، زمانی که مردم برای یک وام 10 میلیون تومانی درمان، حیران و سرگردان بانکها میشوند ولی میشنوند فلان آقازاده از رانتهای نجومی بهرهمند است و ... حتماً سرخورده و ناامید میشوند. اما اگر حرکت به سمت رفع تبعیضها را ببینند، حتماً امیدشان احیا میشود. نقاط امیدزا متعدد هستند ولی هرگاه در این 5 گلوگاه، حرکتی جدی و نه شعاری دیده شود، حتماً به موازات آن، امید و همبستگی نیز تشدید میشود و نظام جمهوری اسلامی، قوام و ثبات بیشتری خواهد یافت. در چنان صورتی، عبور از هر سد و مانعی، از تحریم گرفته تا جنگ، با همراهی مردم، آسان و کم هزینه خواهد بود.
-
آخرین اخبار
- اخبار بیشتر
-
آخرین مقالات
- مقالات بیشتر