بهطور کلی، دیدگاههای مطرحشده در خصوص ارز پس از انتخابات ریاستجمهوری را میتوان در دو دسته تقسیمبندی کرد: از یک طرف، برخی اقتصاددانان عقیده دارند شکلگیری انتظارات قیمتی مثبت باعث شده نرخ ارز در بازار آزاد کاهش یابد؛ بنابراین از آنجا که در سال گذشته انتظارات منفی باعث افزایش نرخ ارز شده بود، باید از روند بازار آزاد تبعیت کرد و نرخ ارز دیکتهشده در بازار را پذیرفت. همچنین آنها این پدیده را در راستای کاهش نرخ تورم ارزیابی میکنند؛ بنابراین با این استدلال، آنها بانک مرکزی را از دخالت در بازار برحذر میدارند.
از طرف دیگر، برخی اقتصاددانان با این استدلال که در سالهای اخیر و با در نظر گرفتن افزایش سطح عمومی قیمتها ارزش پول ملی در مقابل دیگر ارزها افزایش یافته است، کاهش بیشتر نرخ ارز را منفی ارزیابی میکنند و از بانک مرکزی میخواهند با دخالت در بازار ارز از کاهش بیشتر این نرخ جلوگیری کند. از عمدهترین روشهای ارزیابی نرخ واقعی ارز در بلندمدت، استفاده از نظریه برابری قدرت خرید است. این نظریه که برقراری آن در بلندمدت به اثبات رسیده است، بیان میکند که اگر ساختارهای اقتصادی کشورها بدون تغییر باقی بماند، انتظار میرود نرخ ارز به میزان تفاوت نرخهای تورم در دو کشور تعدیل شود.
بر مبنای رویکرد دوم، بانک مرکزی نهتنها باید جلوی شوکهای ارزی بازار را بگیرد تا اقتصاد کلان از این شوکها آسیب نبیند، بلکه باید بر روند قیمتی آن نیز برای رسیدن به نرخ مطلوب تاثیرگذارد، البته تا جایی که منابع ارزی بانک مرکزی اجازه دهد و البته تعیین نرخ مطلوب با قید منابع به دست میآید.
در حال حاضر به نظر میرسد ایجاد فضای امید و انتظارات قیمتی خوشبینانه باعث شده شرایط اولیه برای تکنرخی شدن ارز به وجود بیاید و تداوم چنین فضایی، ضرورت تکنرخی شدن ارز را دوچندان میکند. بیم ناشی از تورم تکنرخی شدن ارز جای تامل دارد؛ زیرا از منظر تئوریک و از منظر تجربهای که اقتصاد ما در دورههای پیشین داشته، نرخ ارز رسمی چندین برابر شده، اما تورم دست نخورده است.
از سوی دیگر اکنون فاصله بین نرخ ارز آزاد و رسمی ابدا به میزان سال 1381 نیست و از این رو اگر تبعاتی هم وجود داشته باشد، این تبعات کمتر از آن سال خواهد بود. هر چند بازار و فرآیند عرضه و تقاضا اصل و محور تعیین قیمت ارز است، اما قدرت انحصاری بانک مرکزی در دو طرف عرضه و تقاضای بازار ارز موجب میشود بانک مرکزی بتواند در شرایط عادی، نرخ بازار را به نرخ مطلوب خود نزدیک کند و این به معنای مخدوش کردن فرآیند بازار نیست.
از این رو تکنرخی کردن ارز و افزایش نرخ ارز آزاد برای رسیدن به سطح واقعی سال 1381 که بار دیگر تکنرخی شدن ارز صورت گرفت و شاخصهای کلان در بهترین حالت خود بودند، نهتنها میتواند بدون ایجاد تورم انجام شود، بلکه همانطور که این نرخ توانست به یاری شاخصهای کلیدی بیاید، در حال حاضر نیز میتواند، چنین نقشی را ایفا کند.
روزنامه دنیای اقتصاد