اما کارشناسان اخیرا به قدرت و تواناییهای افراد درونگرا نیز پی بردهاند. درونگراها با خودداری و محتاط بودنشان، شنوندههای خوب و حلال مشکلات هستند.
مطالعه نشریه هاروارد در سال 2006 نشان داده 65 درصد از مدیران شرکتی ارشد درونگرایی را مانع مدیریت دانستهاند. اما تحقیقات جدید حاکی از آن است که افراد برونگرا اگرچه بیشتر برای نقشهای مدیریت جذب و انتخاب میشوند، اما لزوما مدیران بهتری نیستند.
برونگرا یا درونگرا بودن در محیط کار مزایا و معایبی دارد، اما کارشناسان میگویند افراد به هر دو وجه شخصیتی برونگرایی و درونگرایی نیاز دارند تا نقاط ضعف و قوت یکدیگر را تکمیل کنند.
گلن کارلسون، از موسسه آموزش کسبوکار of Influence Key میگوید برخی از بهترین تیمهایی که او با آنها کار کرده، این دو ویژگی را با حضور افراد مختلف با هم ترکیب کردهاند. «یکی سخنگوی خوبی است و دیگری کارهای پشت صحنه را خوب انجام میدهد. بنابراین وجود افراد درونگرا و برونگرا هر دو برای پویایی تیم ضروری است.»
وقتی روشقدمیان و طاهربیگ شرکت کالسکهسازی روزیبیبی را تاسیس کردند، میدانستند که استعدادهای ذاتی آنها ارتباط بینشان را بیشتر خواهد کرد.
قدمیان در این رابطه میگوید «من بیشتر اخلاق برونگرایانه دارم و طاهر بیشتر درونگرا است. این موضوع مزیتهای دوگانهای دارد، چون باعث میشود از یکدیگر یاد بگیریم و از مهارتهای هم بهره ببریم.»
طاهر بیگ شنونده و محقق بسیار خوبی است. او از این تواناییها برای شناخت مشتری و پاسخ دادن به نیازهایش استفاده میکند و قبل از اینکه شرکت بخواهد مسیر جدیدی را طی کند، در مورد دادههای آن تحقیق میکند.
قدمیان میگوید اجتماعی بودن و سهولت ارتباط برقرار کردن و کار کردن با دیگران، مهارتهای مهمی در فاز اولیه راهاندازی روزیبیبی محسوب میشد.
البته افرادی هم هستند که به طور مطلق در هیچ یک از این دو گروه شخصیتی قرار نمیگیرند. این افراد که میانگرا نامیده میشوند، ویژگیهای درونگرایانه و برونگرایانه را با هم دارند.
سابینا رید، روانشناس، میگوید: سنخهای شخصیتی اغلب با هم اشتباه گرفته میشوند و قابل تقسیمبندی هستند.
او میگوید: «بهترین روش برای پیش بردن کسبوکار این است که بدانیم افراد دیگر مشابه ما نیستند و این مثل آن است که سعی کنیم به زبان دیگری صحبت کنیم. هر محیط کاری همانقدر که به افراد برونگرا نیاز دارد، باید افراد درونگرا را هم در خود جای دهد.
مزایای برونگرا بودن
برونگراها از اینکه خود را در هر کاری جلو بیندازند و هنگام صحبت کردن در گروههای بزرگ در مرکز امور باشند، هراسی ندارند. آنها سخنرانان با اعتماد به نفسی هستند که به طور مثبتی در مورد تواناییها و اهدافشان صحبت میکنند.
آنها به آسانی درگیر کارهای ارتباطی میشوند، تمایل زیادی به کار تیمی دارند و به دیگران هم انگیزه
میدهند.
مزایای درونگرا بودن
سوزان کین، نویسنده کتاب «ساکت بودن: قدرت درونگراها در دنیایی که از سخن گفتن بازنمیماند» بسیاری از سوء تعبیرها در مورد افراد درونگرا را تغییر داده است. سخنرانی تاثیرگذار او در سال 2012 باعث شد بسیاری از این افراد به نقاط قوت خود پی ببرند.
او میگوید مدیران درونگرا اغلب نوعی احتیاط ذاتی دارند که میتواند برای هر کسبوکاری باارزش باشد. کین معتقد است بسیاری از درونگراها پیشنهادهای قابل تاملی را مطرح میکنند، همکاریهای پشت صحنهای را تقویت میکنند و در پیدا کردن راه حل مشکلات سرسخت هستند. او به استیو وزنیاک، از موسسان اپل، به عنوان مدیری درونگرا و موفق اشاره میکند.
معایب برونگرا بودن
کارلسون میگوید برونگراها گاهی به سخنرانان متکبر و پرگویی تبدیل میشوند که فقط حرف میزنند و عمل نمیکنند. «آنها افرادی مغرور هستند که اعتماد به نفس بیش از حدی دارند.» به عقیده کارلسون، این افراد گاهی چنان در خودشان غرق میشوند که به بازخوردهای دیگران گوش نمیدهند.
معایب درونگرا بودن
درونگراها صحبت کردن در گروههای بزرگ را ترسناک میدانند و این مانعی بزرگ بر سر راه ارتباط برقرار کردن آنها است. همچنین فرآیند تصمیمگیری این افراد طولانیتر است. تحقیق کردن بیش از حد آنها در مورد مسائل گاهی روند پیشرفت کارها را کند میکند.
رید معتقد است کارفرمایان باید بدانند چگونه میتوانند سبک کاری درونگراها را به خوبی تسهیل کنند. «به آنها احترام بگذارید و زمان بدهید و بدانید نقاط قوت کار آنها کجا است. این افراد برای دروناندیشی و بررسی کارها به زمان نیاز دارند.»
نویسنده: Kate Jones
مترجم: مریم رضایی
منبع: The Age
روزنامه دنیای اقتصاد