سایت خبری خبر آنلاین نوشت :در دهه 90 فعالان حرفه ای کسب و کار نه به چپ ها رای می دهند و نه به راست ها. آنها جماعتی را می پسندند که بحران رکود را پایان دهد.
بازی «چپ» ها و «راست»ها و سیاست ورزی اقتصادی در اتاق بازرگانی تهران و ایران در میانه دهه 90 به همان نقطه ای رسیده که در پایان دهه 50 به آن رضایت داده بود. پارلمان بخش خصوصی ایران به گواهی آمارها و اسامی افراد نه «چپ» را می پسندد و نه به «راست» تعلق خاطری دارد.
پارلمان بخش خصوصی دیگر نه برای جناح های سیاسی جذابیتی دارد و نه اینکه جناح های سیاسی مانند سابق از فعالان بخش خصوصی «دل ربایی» نمی کنند. میانه دهه نود با اقتصاد بحران زده ایران جناح چپ و راست نمی شناسند، تکنوکرات ها، فعالان بخش خصوصی و صاحبان حرفه ای کسب و کار همگی اتاقی را در آسمان غبار آلود اقتصاد ایران رصد می کنند که آنها را از مخمصه کنونی نجات دهد.
نه یاران محمد خاتمی، نه همراهان محمد احمدی نژاد، نه وابستگان جناح چپ و نه پیوستگان جناح راست هیچ کدام با توسل به بازی سیاسی نمی توانند بیش از 12 هزار فعال اقتصادی صاحب حق رای در تهران را راضی به حضور در پای صندوق های رای کنند. صاحبان حرفه ای کسب و کار یکبار در جریان انتخابات سال 1392 رفتار سیاسی و شهروندی خود را به نمایش گذاشتند. آنها امروز اگر راضی به حضور در انتخابات صنفی شان شوند به کسانی رای می دهند که رکود را از اقتصاد ایران دور کند، نه اینکه جناح سیاسی خاصی را به صندلی های پارلمان بخش خصوصی نزدیک سازد.
بازی «چپ» ها و «راست» ها در اتاق به پایان رسیده است. اگر دهه 90، به صاحبان حرفه ای کسب و کار، مدیران بنگاه های کوچک و بزرگ و فعالان اقتصادی تعلق دارد. آنها نماینده ای را می خواهند که به کمک دولت چاره ای برای پایان دادن به رکود بیکاری داشته باشد نه اینکه بازهم منازعات بی حاصل گذشته را مرور کند.
اولین اتفاق
اولین بار رئیس اسبق اتاق بازرگانی، صنایع و معادن تهران محمد رضا بهزادیان موضوع حضور «چپ» ها و «راست» ها در اتاق بازرگانی ایران را سرزبان ها انداخت.
بهزادیان در کوران منازعات انتخاباتی، پرده از حضور «اسدالله بادامچیان» در جلسات نهار روزهای شنبه طبقه هفتم اتاق ایران برداشت. بادامچیان شنبه هر هفته میهمان علینقی خاموشی چهره سرشناس اتاق ایران می شد. از همین دوران ماجرای پیچیده حضور چهره های سیاسی در اتاق ایران ابعادی تازه تر به خود گرفت.
ماجرا از کجا آغاز شد؟
هنوز تندباد انقلاب آرام نگرفته بود که علاالدین میرمحمد صادقی و محمود لولاچیان از چهره های سرشناس و معتمد بازار تهران نامه ای دست نویس را برای به مدرسه رفاه بردند. روایت میرمحمدصادقی نشان می دهد که پس از پایان کار کمیته تنظیم اعتصابات، چهره های سرشناس و مدیران اقتصادی همگی به دولت مهندس بازرگان رفته بودند ولی همچنان مراجعات مردمی، کارگری و کارفرمایی به محل سابق کمیته تنظیم اعتصابات ادامه می یافته است. میرمحمد صادقی نیز نه برای تسخیر «اتاق ایران» که تنها برای پیگیری تعیین تکلیف کارخانه های صنعتی تعطیل و از کاربازمانده پس از انقلاب نامه ای را به دست خط لولاچیان به محل استقرار امام می برد. به گفته او مدرسه محل حضور امام مملو از نیروهای مردمی محافظ و نزدیکان ایشان بود. لولاچیان و میرمحمدصادقی نیز از پشت بام خانه های همسایه تا مقابل اتاق امام راه باز می کنند. مرحوم مطهری از همراهان قدیمی بازار و میرمحمدصادقی مسولیت انتقال نامه به امام را برعهده می گیرد. حضرت امام نیز به حکم، تمامی احکام روزهای ابتدای انقلاب تایید خود را با یک قید پای نامه می گذارد:«دکتر بهشی و موسوی اردبیلی اعضاء را تایید کنند.»
میرمحمد صادقی براساس همین نامه اسامی هفت معتمد بازار را پای نامه ای دیگر می نشاند تا به دیدار مرحوم بهشتی و آیت الله موسوی اردبیلی برود. براساس تایید نهایی دو چهره سرشناس انقلابی، علاالدین میرمحمد صادقی، اسدالله عسگراولادی، علینقی خاموشی، محمد علی نوید، علی اکبرپورشهامی، علی حاج طرخانی و میرمصطفی عالی نسب به اتاق ایران رفتند. به گفته اسدالله عسگراولادی و علینقی خاموشی این دو پیشنهاد حضور در اتاق ایران را مطرح کرده بودند چراکه چنین تیمی حتی محلی برای استقرار نداشته اند. برهمین اساس میرمحمد صادقی نامه ای دیگر برای مرحوم بهشتی تنظیم می کند و ضمن معرفی اعضای تمامی افراد برای حضور در اتاق ایران کسب تکلیف می کند. مرحوم بهشتی نیز امضای موافق خود را پای نامه او می نشاند. از همین روز معتمدان بازار و امام در اتاق ایران حضور پیدا کردند و بازی چپ ها و راست ها نیز کلید خورد.
چه کسانی راست بودند، چه کسانی چپ شدند؟
علاالدین میرمحمد صادقی، سال ها پیش از انقلاب در بازار و صنعت ایران حضور جدی داشت. او پیش از انقلاب در تاسیس مدرسه رفاه، علوی، نیکان و صندوق های قرض الحسنه بازار تهران نقشی فعال برعهده داشت. میرمحمد صادقی، رفاقتی نزدیک با مهندس بازرگان، آیت الله هاشمی رفسنجانی، مرحوم عزت الله سحابی و یدالله سحابی و چهره های انقلابی دیگر داشت. حتی یک هفته پیش از انقلاب نیز همگی این جمع زیر سقف ساختمان کمیته تنظیم اعتصابات گردهم جمع می شدند. تنها حوادث سال های بعدی میان آنها خطی فرضی به نام «چپ» و «راست» ترسیم کرد.
میرمحمد صادقی به سبب مشارکت در تاسیس حزب موتلفه اسلامی و نزدیکی به جریان بازار و مرحوم حبیب الله عسگراولادی به جناح راست سیاسی ایران تعلق گرفت. اما او طی تمامی سال های حضورش در جامعه اقتصادی ایران بیشتر به صفت «نیکوکار» و «فعال اقتصادی» شناخته می شد تا چهره ای برجسته از دامان جناح راست.
علینقی خاموشی عضو دیگر گروه حاضر در اتاق ایران نیز پیش از انقلاب در لندن تحصیلات مهندسی خود را به پایان رسانده بود و به صفت مهندسی، در گروهی حضور و مشارکت سیاسی داشت که به مهندس بازرگان نسبت نزدیکی داشت.
سال های پس از انقلاب نیز خاموشی به جهت معاشرت و همراهی با آیت الله مهدوی کنی و بروز اختلافات اقتصادی شدید در کابینه جنگ به جناح راست سیاست تعلق خاطر بیشتری پیدا کرد.
اسدالله عسگراولادی ولی داستانی متفاوت از دیگران داشت. او به گفته خودش تاجری «خرده پا»ست و طی تمامی سال های تجارتش بیش از آنکه راست یا چپ باشد، همان بازرگان باقی مانده است. تنها طی شش سال اخیر اسدالله عسگراولادی سر از شورای مرکز حزب موتلفه اسلامی درآورد هرچند که به گفته خودش چنین حضوری نیز بیشتر برآمده از همان اصول همیشگی سیاست «محفلی و رفاقتی» در ایران بوده است.
از میان جمع حاضران در تیم هفت نفره، میرمصطفی عالی نسب، صنعت گر پاکدست اقتصاد ایران سرنوشتی متفاوت برای خود برگزید. او با وجود رفاقت قدیمی با حاضران در بازار به جریان «چپ» سیاسی ایران نزدیک شد و مدتی بعد سمت مشاوره نخست وزیرجنگ را برعهده گرفت. عالی نسب در تمامی جلسات اقتصادی کابینه حضور داشت و نقش مشاور و معلم را برای وزرا بازی کرد.
علی حاج طرخانی، بازاری معروف ولی نه «چپ» شد و نه به سمت «راست» رفت. برادر دیگر او تقی حاج طرخانی در روزهای ابتدای انقلاب به ضرب گلوله، گروهک فرقان عمرش دراز نشد تا روزهای سخت آینده اخوی اش را ببیند. چند ماهی از انقلاب نگذشته بود که موج خورشان، «بلیعدن فرزندان انقلاب توسط خود انقلاب» به خانه علی حاج طرخانی رسید و او که از سوی امام حکمی برای سرپرستی اموال چند سرمایه دار وابسته رژیم قبل داشت، دارایی هایش به نفع «مستضعفان» مصادره شده دید. هرچند که مدتی بعد با میانجیگری مرحوم بهشتی اموال حاج طرخانی به او بازگرداننده شد ولی او دیگر دل بریده از سیاست و اقتصاد پس از انقلاب، اعلام بازنشستگی کرد و از تمامی مسولیت هایش استعفاء داد.
علی اکبرپورشهامی نیز تصمیمی مشابه گرفت. او چند ماه پس از حضور در اتاق ایران، از همراهان قدیمی عذر خواهی کرد و ترجیح داد نه «چپ» شود و نه «راست» بماند. او از همین روز به کسب و کار شخصی خود پرداخت.
در سراسر روزهای انقلاب و جنگ نیز اختلافات ریشه دار میان جناح «چپ» و «راست» چنان وسیع بود که دیگر فرصتی برای خودنمایی نهادی مانند اتاق بازرگانی ایران و سرانش وجود نداشت. در این دوران تمامی اقدامات اتاق ایران به چند جلسه در شورای اقتصاد خلاصه می شد. برهمین اساس اتاق ایران نه چپ و نه راست که طی هشت سال در میانه این دو جریان باقی ماند. در تمامی این سال ها، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در منتها علیه موثر و با نفوذ راست و کابینه جنگ و اصحاب معروف به «حزب الهی» آن دوران در انتهای خط چپ می ایستادند.
دهه سازندگی، بدون ثبات
دولت هاشمی رفسنجانی، با حضور وزرای اقتصادی و سیاسی همچون یحیی ال اسحاق و علی اکبرولایتی نزدیکی قابل توجهی به جریان اتاق ایران داشت. رئیس جمهور نیز در صدر دولت به دلیل سابقه پیش از انقلاب و همراهی با جناح بازار، دیدگاه های آنها را می پسندید و همراهاشان بود یا حداقل همراهیشان می کرد. در سراسر دولت سازندگی اتاق ایران نه چپ و نه راست بلکه همراه مطلق دولت بود.
در همین دوران نیز حاضران در اتاق ایران بیش از آنکه خود را به سیاست ایران سنجاق کنند، کسب و کارشان را گسترش دادند و اتاق را به سوی مشارکت و دخالت در تصمیم گیری های اقتصادی نزدیک کردند. در همین دوره زمانی، اتفاقا جریان های سیاسی تمایل بیشتری به انتصاب خود به اتاق ایران پیدا کردند. جناح چپ با حضور بهزاد نبوی و همراهانش انگیزه، علاقه و تمایلی برای نقش آفرینی در محافل اقتصادی همچون اتاق ایران نداشتند و اساسا چنین نهادی را به دلیل ساخت مطلقا دولتی اقتصاد ایران چنان موثر نمی دانستند. تحلیل این گروه نشان می داد که در دوران سازندگی و با وجود رئیس دولتی، پیمانکار دولتی و ناظر دولتی دلیلی برای حضور در نهاد صنفی مانند اتاق ایران وجود ندارد. جناح راست نیز بیش از آنکه در فضای تصمیم گیری های اقتصادی اتاق ایران یا دولت اثر داشته باشد، در انزوای نسبی به سمت محافل دوستانه رفت. برهمین اساس دولت سازندگی به تقسیم بندی جدیدی در فضای اقتصاد سیاسی اتاق ایران دامن زد. بدنه اقتصادی جناح راست و جناح چپ همگی در جریان «تکنوکراسی» اقتصاد ایران غرق شدند.
دولت اصلاحات چه کرد؟
دولت اصلاحات نه راه میانه که مسیر مشخصی را برای همراهی با اتاق ایران پیدا کرد. محمد شریعتمداری وزیر وقت بازرگانی و معاون اجرایی کنونی رئیس دولت از دامان، آیت الله ری شهری و جریان سیاسی «حفظ ارزش ها» به دولت آمده بود. او با وجود گرایش های اصلاح طلبانه نه مخالفتی با جریان های حاضر در اتاق ایران داشت و نه عملا تلاش مستقیمی برای پایان دادن به دوران حضورشان انجام داد.
تنها حضور محمد رضا بهزادیان، معاون سابق وزارت کشور فضای داخلی اتاق ایران و تهران را تغییر داد. محمد رضا بهزادیان معمار اتاق تهران به شمار می آید. او اتاق تهران به عنوان یکی از زیرمجموعه های اتاق ایران را از «اتاقی چند متری» در دل ساختمان عظیم اتاق ایران به، نهادی مستقل تبدیل کرد ولی ریشه های اختلاف «مدیریتی» و نه مطلقا «سیاسی» از همین دوران در اتاق ایران و تهران گذاشته شد.
محمد رضا بهزادیان و علینقی خاموشی بیش از آنکه به دلیل گرایشات سیاسی، خط فکر اقتصادی و دیدگاه های مدیریتیشان دچار اختلاف شوند، به یک دلیل روشن به تعارض برخوردند. این هر دو « پادشاه در یک اتاق» نمی گنجیدند.
بهزادیان تیمی از همراهان اقتصادی خود را به هیات نمایندگان اتاق تهران آورد که جملگی سابقه دیدگاه های نوگرایانه در اقتصاد و سیاست داشتند ولی هیچ کدام به معنای دقیق کلمه «سیاسی» تلقی نمی شدند چراکه هیچ کدام از آنها در فضای سیاسی «عمل سیاسی» انجام نمی دادند. نسبت آنها با جناح «چپ» شبیه سازی تعلق خاطر تیم مستقر در اتاق وقت به «جناح» راست بود.
هیچ کدام نه در حزب حضور داشتند، نه در دولت مسولیتی یافته بودند، نه سابقه حضور انقلابی و مبارزاتی مسلحانه و زندان های طولانی مدت را در پرونده ثبت کرده بودند. حاضران در هر دو طیف بیش از آنکه همراهان سیاست ورزان چپ و راست باشند، رفقای جلسات محفلی ماهیانه و چند ماه یکبار آنها به حساب می آمدند. به این ترتیب حضور در جلسات هفتگی و ماهیانه عبدالله نوری نه از بهزادیان «چپی» تمام عیار مانند بهزاد نبوی می ساخت و نه هم نشینی با « آیت الله مهدوی کنی» علینقی خاموشی را راستی مطلق می کرد.
رفتارهای سیاسی هر دو نفر و هر دو گروه نیز مدتی بعد نشان داد که برداشت راست و چپ سیاسی از هر دو گروه بیراه است چراکه در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 1384 هم محمد رضا بهزادیان و هم علینقی خاموشی هر دو «هم سو» از کاندیداتوری آیت الله هاشمی رفسنجانی حمایت کردند. منازعه میان این دو حتی با حکمرانی احمدی نژاد، همان رئیس جمهور نه راست و نه چپ بر دولت نیز به پایان نرسید. در دولت محمود احمدی نژاد هر دو طیف اتاق ایران، نه در قدرت سهمی داشتند و نه در دولت حضوری پیدا کردند ولی هر دو همچنان در ساختمان خیابان طالقانی به منازعه صنفی باهم ادامه می دادند. هنوز هم سهم سیاست در چنین نبردی تنها به اندازه نشست های محفلی، باقی مانده بود. هنوز نه سران راست و نه سران چپ هیچکدام میزان مشارکتشان در چنین دعواهایی را بیش از توصیه و نصیحت های دوستانه فراتر نمی بردند.
چرا چپ ها و چرا راست ها؟
حتی در اوج گیری، نبردهای محفلی و صنفی اتاق تهران نیز همچنان نه جناح راست واقعی ( با تعبیر فعالیت سیاسی نه وابستگی محفلی) و نه جناح چپ سیاسی حضور نداشت. در میان تمامی اعضای هیات نمایندگان حاضر در اتاق تهران، تنها محسن صفایی فراهانی، سابقه حضور سیاسی در حزب مشارکت ایران اسلامی را داشت. اما صفایی فراهانی نیز بیش از آنکه در نگاه بخش خصوصی ایران به صفت سیاسی شناخته شده باشد، به اسم مدیر مقتدر در وزارت امور اقتصادی و دارایی و پیش تر موسس واقعی شرکت مپنا شهرت یافته بود.
حتی در همین دوران نیز چپ ها و راست ها بیش از حضور در اتاق ایران و تهران، اخبار آنها را پیگیری می کردند چراکه هر دو گروه می دانستند خارج از دایره حضور حداکثر پنج چهره، دیگر اعضای هیات نمایندگان اتاق تهران نه تعلقی به چپ دارند و نه وابستگی به راست پیدا کرده اند. آنها همگی فعالان اقتصادی به شمار می آیند که برای کمک به اقتصاد ایران سر از پارلمان بخش خصوصی درآورده اند. سراسر جناح راست خلاصه می شد به علینقی خاموشی، علاالدین میرمحمدصادقی و اسدالله عسگراولادی که هر سه سرشناسان سیاست راست نبودند و بیشتر به صفت فعالان اقتصادی سنتی شناخته می شدند. در جناح «چپ» نیز محمد رضا بهزادیان به سبب سابقه معاونت در وزارت خانه عبدالله نوری و رفاقت با جریان چپ به آنها نزدیک بود. در همان دوران روزنامه شرق مقاله ای را منتشر ساخت که نشان می داد حتی هر دو گروه نیز در میان راست واقعی و چپ و شناخته شده، حضوری موثر و پیش برنده ندارند که اگر چنین بود در کوران منازعات یکی به کمک دیگری می آمد. سرانجام فعالیت جناح راست نیز در نهایت منجر به حضور رئیس دولت اصلاحات در آخرین روزهای ریاست جمهوری اش در میهمانی اتاق ایران شد. میهمانی که میزبانانش همان سه تفنگدار راست بودند و حاضرین در جلسه انبوه فعالان بخش خصوصی که شوق دیدار رئیس دولت و نه رئیس «اصلاح طلب» دولت را داشتند.
چرا نه چپ و نه راست؟
اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران و تهران در دهه 90 نه چپ است و نه راست. علینقی خاموشی رئیس اسبق اتاق ایران اگر نماینده جناح راست در اتاق باشد، حداقل طی دو دوره گذشته بیشترین میزان غیبت ها در جلسات را به نام خود ثبت کرده است. یحیی ال اسحاق رئیس اتاق تهران نیز پس از دو دهه که وزارت بازرگانی را ترک کرده تنها نشانه سیاسی که از خود بروز داد، دیدار با میرحسین موسوی به همراه مرحوم حبیب الله عسگراولادی در روزهای پس از انتخابات 88 بود که چندی قبل شرحی مفصل از آن را در گفت و گو با خبرگزاری فارس افشا کرد.
بررسی لیست اعضای هیات نمایندگان اتاق تهران در دوره اخیر نشان می دهد که بازی خیالی «راست» ها و «چپ» ها سال هاست که در اتاق به پایان رسیده است. به میان کشیدن نام «چپ» و «راست» در اتاق های بازرگانی، پیش برنده هیچ تحولی نیست چراکه در دوران حضور اصلاح طلب ترین دولت، قوه مجریه هیچ اقدام عملیاتی برای حضور در اتاق انجام نداد و در جریان حضور اصولگراترین و رادیکال ترین دولت راست نیز، کابینه نقش کلیدی در تغییرات اتاق نداشت. تنها جریان تکنوکرات های حاضر در تمامی دولت ها صرف نظر از گرایشات کلان سیاسی دولت ها، در تمامی دوره ها تمایل بیشتری به انتخاب روسای نزدیک به خواسته های خود را داشته اند. اینگونه است که افسانه «راست» و «چپ» در اتاق های بازرگانی در میانه دهه 90 حتی در تیتر رسانه ها هم به پایان خط رسیده است. اتاق های بازرگانی را در حال حاضر فعالان اقتصادی اداره می کنند که تعداد حداکثری آنها گرایش سیاسی مشخصی ندارند و تعداد حداقلی از آنها گرایشات اصلاح طلبانه یا اصولگرایانه در زندگی شخصی پیدا کرده اند. اما از میان هر سه دسته هیچ کدام جناح سیاسی را نمایندگی نمی کند. آخرین بار علینقی خاموشی کاندیدای این دوره انتخابات هیات نمایندگان اتاق تهران، از لیست واحد اصولگرایان برای انتخابات مجلس کنار گذاشته شد. برادر دیگر او ابوالحسن خاموشی، تکنوکراتی محترم در دل جناح چپ سیاسی و اقتصادی به شمار می آید. از این سو جناح چپ هیچ نماینده اسمی و رسمی در اتاق ندارد. هیچ کدام از فعالان بخش خصوصی حتی اگر اوج علاقه شخصی را به رئیس دولت اصلاحات داشته باشند، نیز سرباز او در اتاق به شمار نمی آیند. اتاق های بازرگانی را کارخانه داران، صاحبان صنایع، بازرگانان و فعالان اقتصادی اداره می کنند که بیش از هر موضوعی به کسب و کارشان و آینده اقتصاد ایران تعلق خاطر دارند. بازی راست و چپ در اتاق های بازرگانی تمام شده است. صف 12 هزار نفری رای دهندگان برای پارلمان صنفی نیز زمانی شکل می گیرد که کسی، گروهی و ائتلافی برنامه ای برای آینده اقتصاد ایران داشته باشد. هشدار در مورد هجوم یاران احمدی نژاد به اتاق ایران یا دستور حزبی برای تصاحب اتاق هیچ رای دهنده ای را وسوسه نمی کند. انگیزه های سیاسی تمام شده است، لیدرهای سیاسی خاموش اند و هرکس طرحی برای آینده اقتصاد ایران دارد، محترم تر شمرده می شود. شاید همان هم رای بیاورند.
خبرگزاری جمهوری اسلامی