در شرایط فعلى انقباض تقاضا در بازارهاى جهانى به یک پدیده غالب تبدیل شده است و همین پدیده موجب شده است که نرخ رشد اقتصادى براى مدتى طولانى در سطحى غیر قابل قبول قرار گیرد. گذشته از نرخ پایین رشد اقتصادى، نرخ تورم هم به پایینترین سطح خود در سالهاى اخیر و در بعضى از کشورها به دهههاى اخیر رسیده است و این پدیده آنچنان مساله ساز شده است که دغدغه اصلى سیاست گذاران اقتصادى در کشورهاى صنعتى شده جهان اتخاذ سیاستهاى پولى براى بالا بردن نرخ تورم است و بسیارى از این کشورها در این زمینه به شدت ناموفق بودهاند که نمونه بارز آن کشور ژاپن است که چندین سال است که از این بیمارى رنج میبرد. طبیعى است که همراه نرخ تورم پایین، نرخ بهره نیز به عنوان یک متغیر سیاستگذارى کاهش یافته است، به طورى که در بعضى از کشورها، که تعدادشان کم هم نیست، نرخ بهره زیر صفر است.
سوال مهم این است که چرا چنین فضایى در اقتصاد جهانى به وجود آمده ؟ علت اساسى این شرایط همان طور که گفته شده هم تغییرات تکنولوژیک بنیادى در جهان هست و هم انقباض تقاضا. چون این دو علت ساختارى و بلند مدت هستند، بنابراین عوارض آن نیز بلند مدت باقى خواهد ماند. بنابراین نباید انتظار داشته باشیم که اقتصاد جهان وارد یک دوران رونق شود. نباید انتظار دوران تورمى را در اقتصاد جهان داشته باشیم. در این شرایط طبیعى است که تقاضا براى مواد اولیه نیز کاهش مىیابد. این مساله براى نفت هم اتفاق مىافتد.
در کنار این مسایل یک اتفاق دیگر هم افتاده است. در رقابت نفسگیر کشورهاى جهان براى نرخ رشد اقتصادى بالاتر در سالهاى بعد از بحران اقتصاد جهان در سال ٢٠٠٨کشور أمریکا، به دلایل متعددى داراى نرخ رشد اقتصادى بهتر و شرایط اقتصادى مطلوب ترى نسبت به بقیه مناطق جهان شد و همین مساله موجب شد که دلار امریکا به قوىترى پول جهان در سه سال گذشته تبدیل شود. از آنجا که نفت و بسیارى از کالاها عمدتا با دلار امریکا در بازارهاى جهانى مبادله مىشوند، طبیعى بود که با بالا رفتن قیمت دلار نرخ کالاها از جمله نفت، در بازارهاى جهانى کاهش یابد. این داستان سه سال است ادامه دارد و تازه سیاستهاى فدرال رزرو امریکا معطوف به افزایش نرخ بهره شده است که همین مساله قیمت دلار را در سطحى بالا قرار میدهد و فشار دیگرى بر قیمت نفت براى بالاتر رفتن ایجاد میکند.
معنى گفتههاى بالا این است که انتظار نفت با قیمتهاى بالا را نباید داشته باشیم. باید انتظار داشته باشیم که هم به خاطر محدودیت تقاضا در بازارهاى جهانى و هم به دلیل تغییرات سریع و شدید تکنولوژى در این صنعت و صنایع جایگزین قیمت نفت ممکن است نتواند قیمتهاى صد دلار و نزدیک به صد دلار را تجربه کند. همان طور که در چند سال گذشته ایستایى قیمت نفت را شاهد بودهایم، دور از انتظار نیست که در سالهاى آتى هم وضعیت به همین گونه خواهد بود. همان طور که گفته شد این عوارض ساختارىاند و نباید انتظار تغییرات سریع را داشت.
وقتى قیمت نفت نمىتواند به اندازه رضایت بخشى افزایش یابد وقوع تغییرات ساختارى خاصى در اقتصاد ایران قابل پیش بینى است. مثلا دولت قدرتش کم مىشود و مجبور مىشود به مالیاتها تکیه کند. فشارهاى مالیاتى زیاد خواهد شد، مثل همیشه دولت به دنبال فعال کردن بخش خصوصى خواهد افتاد، ممکن است این شرایط دولت و حکومت را در فشار بیشتر و واقعىترى براى ایجاد دموکراسى اقتصادى و سیاسى قرار دهد.
در این شرایط دیگر نباید منتظر افزایش یکباره قیمت مسکن بود، قیمت ارز فشار بالایى در سالهاى آینده بر اقتصاد ایران وارد خواهد کرد و صادرات را به کلید طلایى اقتصاد ایران تبدیل خواهد کرد. فشار بدهىها همچنان در اقتصاد ایران استمرار خواهد داشت و کسر بودجههاى دولتى و انقباضهاى هزینهاى گریبان دولت را خواهد گرفت. در مجموع مىتوان به این نتیجه رسید که اقتصاد ایران، بنا بر همین دلایل، وارد یک فاز متفاوتى خواهد شد.
دیگر سیکلهاى تجارى همانند سابق اتفاق نخواهد افتاد. اقتصاد با نرخهاى رشد پایینتر و با نوسان کمترى تغییر خواهد کرد. تقاضا در اقتصاد ایران هم منقبض خواهد شد و رکود اقتصادى را مزمن خواهد کرد. در این شرایط توسعه صادرات هم به دلیل کاهش نرخ رشد اقتصادى در جهان محدودتر خواهد شد. در مجموع میتوان به راحتى به نتیجه رسید که براى چندین سال آینده بازار ایران قدرت بسط بالایى نخواهد داشت. طبیعى است که کار کردن در اقتصاد ایران در سالهاى آتى مستلزم تغییر پارادایم است.
خبرآنلاین