در حالی صفهای طولانی از صبح زود مقابل صرافیهای منتخب تشکیل شده که دعواهای زرگری در این صفها بالا گرفته است.
حال و هوای خیابان فردوسی با نزدیکشدن به روزهای پایانی سال آشفتهتر از قبل شده است. آشفتگی این خیابان را از صفهای طولانی، خرید دلار مداخلهای و مغازههای نیمهتعطیل صرافیها بهراحتی میتوان دید. برخی صرافیها کاملا مغازههایشان را بستهاند ولی در داخل حضور دارند؛ برخی دیگر کرکره را تا نیمه پایین آوردهاند ولی باز هم خرید و فروشی ندارند. برخی دیگر هم با وجود اینکه کرکرههایشان بالاست و مغازههایشان باز است ولی با نصب اطلاعیهای روی شیشه خود به مردم اعلام کردهاند که هیچگونه خرید و فروش ارزی در این صرافیها انجام نمیشود. اما در همین فضا، صرافیهایی هستند که جلوی در مغازههایشان صفهای بسیار طولانی تشکیل شده است؛ صفهایی که همه نوع چهرهای بینشان بهراحتی مشاهده میشود. برخی از این صرافیها مجبور شدهاند برای برقراری امنیت در فضای بیرونی مغازه از نیروهای نظامی هم کمک بگیرند. در خیابان فردوسی و خیابانهای منتهی به چهارراه استامبول، صفهای طولانی مقابل تمام صرافیهایی که ارز مداخلهای بین مردم توزیع میکنند، تشکیل شده است؛ صفهایی که هر چند دقیقه یک بار صدای دادوبیداد از بینشان بیرون میآید و در نهایت به دعوا ختم میشود. پیرزن، پیرمرد، جوان و نوجوان نفرات اصلی این صفها هستند. جمعیت حاضر مدام با هم دعوا میکنند آنهم سر نوبت! یکی میگوید من پنج صبح اینجا بودم و دیگری میگوید من یک نصفه شب همین جا بودم و اسم نوشتم. نکته جالب اینجا بود که این جمعیت همه پشت یک صرافی ایستاده بودند که روی در آن نوشته بود امروز فروش ارز مداخلهای نداریم! و کرکره آن نیز پایین کشیده بود. ولی با این وجود مردم که عموما دستهجمعی و با خانواده آمده بودند حاضر به ترک صف نبودند! یکی از خانمهای خانهدار که در صف است و با فرزندانش آمده، میگوید: صرافی گفته به ٣٥ نفر بیشتر ارز نمیدهد. وی که از صبح زود پشت در این صرافی تعطیل ایستاده، میگوید: معلوم نیست وقتی باز کند، دلار میدهد یا یورو. مردم میگویند برخی از صرافیها پنج هزار دلار یا یورو میفروشند برخی دو هزار. در حال گفتوگو با مردم حاضر در صف بودیم که دوباره صدای دعوا بالا گرفت؛ اینبار نیروی انتظامی که بهتازگی مقابل پاساژ افشار مستقر شده، وارد شد و با اخطار به طرفین دعوا هشدار داد که اگر دوباره صدای اعتراض بالا بگیرد برخورد دیگری میکند. اما این دعواها فقط مقابل یک صرافی یا مربوط به یکی از صفها نبود؛ چند قدم که از این صرافی عبور کردیم به صف طولانی دیگری رسیدیم! در این صرافی کرکره بالا بود ولی مقابل صرافی، یک نفر ایستاده بود و اجازه نمیداد کسی وارد شود. صف مقابل این صرافی هر چند دقیقه یک بار بههم میریخت و جمعیت بین اینکه نوبت کدام یک جلوتر بوده بحثشان میشد. در برخی از صرافیها هم البته اسمنویسی انجام میشد؛ در این صرافیها یک نفر که از کارمندان همان صرافی است، در بین جمعیت حضور دارد و اسامی را به نوبت مینویسد. این اسمنویسی هم داستان خود را دارد چراکه در این مورد هم فضا برای یک دعوای جدید وجود دارد! یکی از خانمهایی که بعدا متوجه شدیم او هم با خانوادهاش از شهرستان به تهران آمده، به مأمور صرافی گفت که نام من را از لیست خط زدهاند و فامیلهای خودشان را نوشتهاند! وی از صرافی میخواهد که اسم او را هم بنویسد! اما صرافی میگوید فقط به کسانی که در صف هستند و نامشان در لیست وجود دارد دلار میفروشد. تا ساعت ١٢ ظهر هنوز ارز مداخلهای به صرافیها نرسیده بود تا توزیع را شروع کنند؛ صرافیها به ما گفتند اگر میخواهیم شاهد درگیری نباشیم، قبل از شروع توزیع از فردوسی برویم! یکی از صرافیها گفت: دیروز وضعیت به قدری وخیم شد که نیروی انتظامی آمد و گفت تا فضا آرام نشود و مردم نظم را رعایت نکنند حق ندارید دلار بفروشید!
شرق