فقدان راهبرد بارها و بارها به عنوان پاشنه آشیل صنعت خودرو مطرح شده است. اما آیا براستی این فقدان، صنعت خودرو را رنج داده یا موضوع دیگری در پس این نبودن نهفته است.
اگر نگاهی نزدیک تر به صنایع خودروسازی داشته باشیم، متوجه خواهیم شد صنعت خودرو چندان بی استراتژی هم نبوده است، متولیان این صنعت حداقل از 15 سال پیش به اهمیت استراتژی در صنعت خودرو پی بردند و کوشش هایی متعددی هم در این زمینه انجام دادند، ایجاد مراکز مطالعات استراتژیک، انجام مطالعات متعدد با استفاده از مشاوران این رشته و سرانجام تهیه چند نقشه استراتژیک در صنعت خودرو؛ حاصل کوشش های آنان بود.
اما چرا پس از این همه تلاش و کوشش امروزه باز هم سخن از ضرورت تدوین استراتژی به میان آمده است؟
پاسخی که به این سوال می توان داد آن است که برداشت اغلب متولیان صنعت از واژه استراتژی، برداشت دارویی است، یعنی از کاربرد این واژه در صنایع مختلف به مثابه یک دارو انتظار شفا بخشی دارند. با این نوع نگاه هر گاه متولیان صنعت غفلتی را در صنعت تشخیص دهند، بلافاصله دست در دامن آن دارو خواهند برد و فقدان آن دارو را علت و علل آن رنج و کسالت خواهند دانست.
یکی از بحث های محوری که باید مد نظر واقع شود همین نکته است که توقع ما از مفهوم استراتژی چگونه توقعی است؟ آیا باید توقع دارویی از استراتژی داشته باشیم یا توقع غذایی؟ و تا زمانی که پاسخی دقیق برای این سوالات یافت نکنیم، نمی توانیم کوشش های سودمندی انجام دهیم.
کاربرد لغت استراتژی عمر بلندی دارد، حداقل به اندازه جنگ، این مفهوم از عرصه نظامی نشأت گرفته و بعداً در سایر عرصه ها از جمله اقتصاد، تجارت و به ویژه عرصه سیاست و مملکت داری را گشود.
اگر خوب دقت کنیم در تمامی این موارد واژه استراتژی با واژه «رقابت» عجین بوده و این دو واژه در کنار یکدیگر معنا شده اند، در عرصه جنگ استراتژی برنامه ای بوده برای پیروزی بر «دشمن» در عرصه سیاست و کسب و کار دنیای مدرن استراتژی برنامه ای است برای پیروزی بر رقیب بنابراین در جایی که رقیب حضور نداشته باشد سخن از استراتژی سخن ناصوابی است.
وقتی اکسیری چون رقیب پا به میدان نهد، به اجبار هر سازمانی برای پیروزی بر آن برنامه ای تنظیم خواهد کرد برنامه ای برای پروده شدن و برای آماده شدن در رقابت، با این نگاه است که می توانیم بگوییم که استراتژی در صنعت همچون غذا است برای بدن، همانطور که غذا بدن را پرورده می کند، استراتژی با حضور رقیب نیز، سازمان را پرورده می نماید.
اما زمانی که صحنه بی رقیب باشد، واژه استراتژی تنها در حد یک واژه نمادین خواهد بود و سازمان ها از این واژه نمادین انتظار دارویی خواهند داشت.
پس می توانیم چنین بگوییم که دلیل ناکارآمدی استراتژی ها در صنعت خودرو، آن است که فضای کسب و کار این صنعت رقابتی نبوده است نه آنکه استراتژی نداشته اند.
نکته دیگری هم شایسته درنگ است و آن اینکه؛ گیریم عده ای دیگر آمدند و بار دیگر هم استراتژی هایی برای صنعت خودرو نوشتند، چگونه می توانیم مطمئن شویم که این استراتژی های جدید نسخه درمان گر واقعی است؟
آیا پس از گذشت چند سال دوباره کسانی پیدا نمی شوند تا از فقدان استراتژی و یا عدم کارآمدی استراتژی های قبلی این صنعت سخن بگویند؟ چگونه می توان از کارآمدی استراتژی ها در صنعت خودرو اطمینان حاصل کرد؟
می دانیم که رشد صنعت خودرو در ایران متاثر از یک فضای رقابتی نبوده است و به همین دلیل این صنعت رشد ناموزونی را تجربه کرده است، رشد ناموزون به رشد دیگری هم در این صنعت دامن زده و آن رشد هزینه های تولید خودروست. کم نیستند بخش ها و وظیفه هایی که نه بر اساس منطق فایده - هزینه که بر اساس یک منطق دستوری بر صنعت خودرو حمل شده اند و این صنعت را دچار تورم کرده اند.
شاید اگر به جای استراتژی ها، رقبا پا به میدان این صنعت بگذارند، هم منطق دستوری از سر این صنعت دور شود و هم از تورم آن کاسته شود.
** احمد فرهادی کارشناس اقتصادی
لینک مطلب:
https://www.eranico.com/fa/content/19854