بزرگترین ضعف بسیاری از رهبران کسبوکار این است که رویکرد بلندمدتی اتخاذ نمیکنند و بر دستیابی به اهداف کوتاهمدت متمرکز میشوند تا حقوق و دریافتی بالاتری داشته باشند. پس کدام مدیران جهانی توانستهاند با برنامهریزی بلندمدت به نتایج خوبی دست یابند؟
بزرگترین ضعف بسیاری از رهبران کسبوکار این است که رویکرد بلندمدتی اتخاذ نمیکنند و بر دستیابی به اهداف کوتاهمدت متمرکز میشوند تا حقوق و دریافتی بالاتری داشته باشند. پس کدام مدیران جهانی توانستهاند با برنامهریزی بلندمدت به نتایج خوبی دست یابند؟ لیست مجله HBR پاسخ کاملی به این سوال میدهد:
چند سال پیش ملاقاتی با هوارد شوارتز، موسس شرکت استارباکس در دفتر او واقع در سیاتل داشتم تا در مورد چالشهای مدیرعامل بودن گفتوگو کنیم. در مرحله اول از او پرسیدم آیا فکر میکند بین شخصیتی که دوست دارد باشد و شخصیتی که برای اداره شرکت لازم است از خود نشان دهد، تفاوت وجود دارد یا نه. او در پاسخ گفت که مدیرعامل بودن «سخت است و همراه با تنهایی.» با این حال، او دریافته که ارزش محور بودن و همزمان عملکرد خوب داشتن در والاستریت امکانپذیر است. «اما تنها عنصری که در چنین محیطی کاربرد دارد، عملکرد است؛ بنابراین، ما باید عملکرد خوبی داشته باشیم.»
شوالتز در هر دو جبهه موفق بوده است. او همواره توانسته انتظارات سرمایهگذاران شرکت را برآورده کند، اگرچه این اقدام انتقاد برخی سهامداران و تحسین برخی دیگر را به همراه داشته است. در نتیجه در رتبهبندی 100 مدیرعامل برتر سال 2014 که توسط نشریه HBR منتشر شده، رتبه 54 را از آن خود کرده است. این یک رتبهبندی متفاوت است و افرادی که در لیست قرار گرفتهاند از 22 ملیت مختلف، با سبکها و ارزشهای شخصی بیشمار هستند. مدیرعامل دیگری از سیاتل، جف بزوس، موسس شرکت آمازون است که رتبه اول را دریافت کرده است.
شما ارزش یک مدیرعامل را چگونه میسنجید؟ ما تصمیم گرفتیم به صورت علمی با این موضوع برخورد کنیم و شاخص رتبهبندی را دادههای سخت1 قرار دادیم، نه شهرت و اعتبار و نقلقولهایی که در مورد این مدیران وجود دارد. بهطور خاص، افزایش بازگشت سرمایه سهامداران و جمع مبلغ سرمایه در بازار را مورد بررسی قرار دادیم.
همچنین بر نتایجی که این مدیران در بلندمدت به دست میآورند، متمرکز شدیم. رتبهبندی ما عملکرد مدیران عامل فعال در کل محدوده کاری آنها را در نظر گرفته است. البته مدیرانی را بررسی کردهایم که حداقل دو سال در سمت خود فعالیت کردهاند. برترین مدیران عامل این لیست بهطور انکارناپذیری عملکرد موثری داشتهاند. 50 مدیر اول این رتبهبندی در کل دوران مدیریتشان بهطور میانگین بازگشت سرمایه 1350 درصدی را رقم زدهاند که معادل 26/2 درصد در سال است.
البته این موضوع را تصدیق میکنیم که ویژگی یک مدیرعامل خوب فراتر از عملکرد صرفا سرمایهای است. هدایت یک شرکت و ارزشآفرینی برای آن، به مهارتهای فراوانی بستگی دارد که سنجش آنها بسیار دشوار است؛ مهارتهایی از قبیل داشتن رویکرد استراتژیک، اعتبار و برنامهریزی بلندمدت و مطمئنا سرمایهگذاران تنها ذینفعانی نیستند که نیاز به توجه دارند. بهترین شرکتها روابط موثری با مشتریان، کارمندان و جوامعی که در آن فعالند، برقرار میکنند.
اما برای واقعیتر شدن هرچه بیشتر این رتبهبندی، به فاکتورهای قابل سنجش امتیاز بیشتری دادیم. امیدواریم روزی برسد که روشهای دقیقی هم برای سنجش فاکتورهای ناملموس مانند تاثیر زیستمحیطی شرکتها، میزان رضایت کارمندان و تعهد مشتری وجود داشته باشد تا بتوان این دادهها را نیز به فرمول اضافه کرد.
ازجمله واقعیتهایی که در مورد این لیست میتوان به آن اشاره کرد این است که بیشتر مدیرانعامل برتر دنیا مرد هستند و در این لیست تنها دو زن وجود دارد: دبرا کافارو، مدیرعامل شرکت ونتاس و کارول میروویتس، مدیرعامل شرکت خردهفروشی TJX. همچنین میانگین سنی این مدیران 59 سال است. ملیت 13 مدیرعامل با ملیت شرکتی که در آن کار میکنند، فرق دارد. اگرچه هر یک از این 100 مدیرعامل برای موفقیت مسیرهای منحصربهفردی طی کردهاند، اما به نظر میرسد دو مسیر ارجحیت داشته است: بیش از یک چهارم آنها مدرک MBA و تعداد بسیار زیادی از آنها نیز تحصیلات مهندسی دارند.
مورد دیگری که بررسی کردیم، دریافتی مدیران و رابطه آن با عملکرد آنها است. به همین منظور، با شرکت Equilar که اطلاعات در مورد میزان پاداشها را جمعآوری میکند، همکاری کردیم. نتیجهای که به دست آمد نشان میدهد این مدیران عامل مثل هر مدیر دیگری دریافتی بسیار خوبی دارند، اما مدیران عامل این لیست هر نوع پاداشی را بیش از همتایان خود دریافت میکنند.
باب ایگر، مدیرعامل دیزنی که رتبه 60 را به خود اختصاص داده، بیشترین دریافتی را در میان این 100 مدیرعامل دارد و کل بسته دریافتی او 34/3 میلیون دلار است. البته او پردرآمدترین مدیرعامل کل دنیا نیست. درحقیقت، طبق اعلام Equilar، 13 مدیرعامل در کل دنیا بیش از ایگر دریافتی دارند که در این لیست جای نگرفتهاند؛ ازجمله چریف سوکی، مدیرعامل شرکت Cheniere Energy آمریکا که کل پاداش سال 2013 او به 141/9 میلیون دلار رسید.
حال این سوال مطرح میشود که هدف نهایی این رتبهبندی چیست؟ جایگاه جف بزوس در ابتدای این رتبهبندی از بسیاری جهات این موضوع را روشن میکند. در اینجا مدیرعاملی را داریم که در کوتاهمدت بهطور مکرر عملکرد خوبی نداشته، اما دستاوردهای خوبی در بلندمدت دارد. آمازون اغلب با ضررهای فصلی مواجه میشود، حتی با اینکه فروش آن روند افزایشی دارد. با اینکه این شرکت مثل بسیاری از شرکتهای دیگر در معرض نوسانات شدید قیمت سهام قرار دارد، اما بزوس سابقه بلندمدت و بیمانندی در افزایش بازگشت سرمایه سهامداران دارد.
چرا مهندسان مدیران خوبی هستند؟
از میان 100 مدیرعامل برتر HBR، 24 نفر تحصیلات مهندسی دارند و 29 نفر نیز MBA خواندهاند (هشت مدیرعامل هر دو مدرک را دارند). در شرکتهای تکنولوژی یا علمی، مهندس بودن مدیرعامل چندان شگفتانگیز نیست. اما نکته این است که مهندسان، مدیریت شرکتهایی از نوع دیگر را نیز برعهده دارند، از جمله جفری اسپرچر، مدیرعامل شرکت خدمات مالی Intercontinental Exchange و کاری استادی، مدیرعامل شرکت بیمه سامپو (Sampo).
مدرک مهندسی برای کسانی که کسبوکاری را هدایت میکنند، چه فایدهای دارد؟ به گفته نیتین نوریا، رئیس مدرسه کسبوکار هاروارد که لیسانس مهندسی شیمی دارد، «تحصیل در رشته مهندسی جهتگیری عملگرایانه و واقعبینانه به فرد میدهد. مهندسی ویژگی ساختن چیزهایی را که کاربرد دارند در شما پرورش میدهد؛ چه ابزارآلات باشد و چه یک ساختار یا سازمان. همچنین مهندسی به شما یاد میدهد تلاش کنید کارها را به صورت کارآمد، با نتایج معتبر و با حاشیه امنیت بالا انجام دهید. این موضوع باعث میشود هزینهها را در برابر عملکرد در نظر بگیرید. اینها اصولی هستند که وقتی درمورد سازمانها فکر میکنید، عمیقا اهمیت دارند.»
مقایسه دریافتهای مدیران
یکی از جنبههای منفی رتبهبندی مدیران این است که نمیتوان مقایسه جامعی از میزان دستمزد آنها ارائه کرد، چون در کشورهای مختلف سطوح مختلفی از شفافیت در مورد میزان پاداش مدیران وجود دارد. با کمک موسسه Equilar، در نهایت توانستیم دادههای پرداختهای 68 نفر از این 100 مدیرعامل را جمعآوری کنیم.
نتایجی که از این تحلیل به دست آمده عبارت است از:
• بدون شک، مدیران شرکتهای آمریکایی درآمد بیشتری دارند. میانگین پرداخت به مدیرانعامل شرکتهای آمریکایی در لیست HBR 12/1 میلیون دلار است که این رقم برای مدیران شرکتهای غیرآمریکایی 6/4 میلیون دلار ارزیابی شده است. هر 10 مدیر برتر لیست، شرکتهای آمریکایی را هدایت میکنند. این پرداختها، حقوق مدیران، پاداش نقدی، پاداش به صورت سهام، پاداشهای اختیاری و غیره را دربرمیگیرد و بزرگترین اختلاف بین بستههای پرداختی مدیران آمریکایی و غیرآمریکایی در میزان سهام و پاداشهای اختیاری است که هنگام رشد بازارها اهمیت ویژهای مییابند.
• مدیرانی که عملکرد خوب دارند درآمدی بالاتر از میانگین دارند. سال گذشته میانگین پاداش مدیران عامل 500 شرکت برتر لیست S&P به 10/1 میلیون دلار رسید و برای اولین بار هشت رقمی شد. این رقم 20 درصد کمتر از مدیران شرکتها آمریکایی لیست HBR است. ازآنجایی که 100 مدیرعامل برتر در بلندمدت بازگشت سرمایه بیشتری برای سهامداران رقم میزنند، با بالا رفتن ارزش سهام شرکت، مشخصا پاداشهای آنها نیز افزایش مییابد. به علاوه، این مدیران نسبت به سایر مدیران عامل دنیا مدت بیشتری در سمت خود میمانند و بنابراین حق سنوات بیشتری به آنها تعلق میگیرد.
• موسسان شرکتها گاهی دریافتی کمتریدارند. ممکن است خندهدار به نظر برسد که جف بزوس، اولین مدیرعامل لیست HBR که بهترین عملکرد را دارد، از نظر دریافت حقوق و پاداش در جایگاه یکی مانده به آخر قرار میگیرد. حقوق او در سال 2013 معادل 81 هزار دلار بوده و کل دریافتی او به 1/7 میلیون دلار رسیده است. با اینکه دریافتی سالانه بزوس خیلی کمتر از میانگین دریافتی کل مدیران است، اما موسس آمازون 18 درصد سهام این شرکت را در اختیار دارد که یعنی هر یک دلار افزایش در قیمت سهام آمازون، معادل افزایش ارزش سهام 84 میلیون دلاری برای بزوس است.
پول همه چیز نیست
با اینکه HBR در رتبهبندی مدیران عامل دنیا بر اساس دستاوردهای آنها در بلندمدت به جای کوتاهمدت قدم مهمی برداشته، اما عملکرد آنها صرفا از نظر مالی بررسی شده است. این در حالی است که بزرگی شرکتها به فاکتورهایی غیرمالی مانند مسوولیت اجتماعی و یکپارچگی آنها نیز بستگی دارد، اگرچه سنجش این فاکتورها کار سختتری است، اما سازمانهایی وجود دارند که آنها را بررسی میکنند و به مقایسه شرکتهای مختلف در این زمینه میپردازند.
بهمنظور به دست آوردن چشماندازی وسیعتر از 100 مدیر برتر، از موسسه رپیوتیشن (Reputation Institute) که یک موسسه مشاوره مدیریت است و سالانه شرکتها را بر اساس وجهه مثبت آنها رتبهبندی میکند، کمک گرفتیم. این موسسه به کمک نظرسنجی، شرکتها را در هفت بعد محصولات و خدمات، نوآوری، محیط کار، نظارت، شهروند بودن، رهبری و عملکرد و محاسبه نمراتی که از صفر تا 100 دریافت میکنند، رتبهبندی میکند. با بررسی 10 شرکت اول طبق این روش به نتایج زیر دست یافتیم:
• بزوس دراین رتبهبندی دوباره اول شد. به دست آمدن این نتیجه را میتوان ناشی از پیگیری رویکرد واضحی از سوی بزوس دانست: «مشتریمحورترین شرکت دنیا بودن.» مدیری که سرسختانه بر فشارهای والاستریت غلبه میکند، بیشترین ارزش را برای شرکت خود ایجاد میکند و شرکتی که کمترین هزینه را به تبلیغات و روابط عمومی اختصاص میدهد، بیشترین اعتبار را از آن خود میکند.
• هیچ ارتباطی بین دو رتبهبندی وجود ندارد. ترتیب اسامی مدیران در دو رتبهبندی هیچ ارتباطی به هم ندارد. فقط دو تن از 10 مدیر اول رتبهبندی اصلی جزو 10 مدیر اول رتبهبندی رپیوتیشن قرار داشتند و حتی رتبه 98 در لیست HBR جزو 10 مدیر برتر لیست رپیوتیشن بود.
• رتبهبندی دوم را نیز میتوان معتبر دانست. با اینکه رتبهبندی دوم بیشتر اعتبار شرکتها را سنجیده تا خود مدیران، اما همچنان میتوان به آن استناد کرد. چون اولا 10 مدیر برتر این لیست بهطور میانگین سابقهای بیش از 12 سال و بنابراین زمان کافی برای تاثیرگذاری داشتهاند. دوم اینکه کسی بهتر از مدیرعامل نمیتواند بر تغییراتی که وجهه یک شرکت را ارتقا میدهد یا آن را تخریب میکند، نظارت داشته باشد.
پاورقی:
1- دادههای سخت: دادههایی کمی و به صورت عدد و رقم که با یک ویژگی توصیف میشوند. این نوع داده برخلاف دادههای نرم است که مبنای آن اطلاعات شهودی و نظرات فردی است. دادههای سخت نشانگر درجه رضایت کارکنان نسبت به محیط کارشان است و مثلا مواردی مانند تعداد شکایاتی که توسط کارکنان ابراز شده، جابهجایی کارکنان و دلایل ابرازشده هنگام ترک خدمت را دربرمیگیرد.
لینک مطلب:
https://www.eranico.com/fa/content/26007