در وبلاگی که از سال 2011 تا کنون کتابهای مدیران را معرفی میکند، فهرست «کتابهایی که هر مدیری باید بخواند» هر سال به روزرسانی میشود.
در فهرست کتابهایی که اکنون این وبلاگ معرفی کرده، عناوینی معرفی شدهاند که نکات زیادی را در رابطه با افراد، تیمها و سازمانها یاد میدهند و در عین حال راهنماییهای مفیدی (گاهی بهطور غیرمستقیم)، درباره روشهای رهبری خوب در برابر رهبری بد ارائه میکنند. تعداد کتابهایی که امسال معرفی شدهاند، به 12 عنوان افزایش یافته است. اینها تنها نمونههایی محدود از 11 هزار عنوان کتابی هستند که هر ساله در آمریکا در زمینه کسبوکار منتشر میشوند.
بسیاری از کتابهای نام برده شده در این فهرست، بر اساس تحقیق نگاشته شدهاند، برخی دیگر به جزئیات موضوعات پرداختهاند و فقط دو عنوان از آنها کتابچههایی هستند که کوتاه و جذاب نوشته شدهاند تا خواندن آنها آسان باشد. در زیر، فهرست و توضیح این 12 عنوان کتاب آورده شدهاند:
1- عنوان کتاب: اصل پیشرفتThe Progress Principle، نویسنده: ترزا امابایل و استیون کرامر.
این کتاب یک شاهکار مدیریتی است که بر پایه شواهد نوشته شده و موید این واقعیت است که نکات کوچک دارای ارزشهای بزرگ هستند.
2- عنوان کتاب: تاثیر (Influence)، نویسنده: رابرت سایالدینی.
این یک کتاب کلاسیک درباره این موضوع است که مدیران چگونه افراد را به انجام کارها تشویق کنند و چگونه در برابر تلاشها برای قانعسازی خود ایستادگی کنند. این کتاب به مدت بیش از 25 سال برای تدریس در کلاسهای دانشگاه استنفورد مورد استفاده قرار گرفته است.
3- عنوان کتاب: ساخته شده برای چسبیدن (Made to stick)، نویسنده: چیپ و دان هیث.
این کتاب یک شاهکار مدرن است که فقط چند سال پس از انتشار به یک اثر کلاسیک تبدیل شد. در این کتاب آمده است که چگونه یک مدیر ایدههایی را طراحی کند که افراد آنها را به خاطر داشته باشند و به آنها عمل کنند. این کتابی است که افراد بارها از هم قرض میگیرند و میخوانند. به علاوه، این کتاب دارای بهترین جلد در میان کتابهای مربوط به کسبوکار است. روی جلد این کتاب نوار چسب پهنی طراحی شده است که وقتی روی آن دست میکشید واقعی بهنظر میرسد.
4- عنوان کتاب: تفکر سریع و کند (Thinking Fast and Slow)، نویسنده: دانیل کاهنمن.
گرچه نویسنده این کتاب برنده جایزه نوبل شده است، اما این کتاب به طرز شگفتانگیزی خواندنی و قابل فهم است. این کتاب درباره این موضوع است که ما انسانها چگونه فکر میکنیم و گر چه با این هدف طراحی نشده است، اما نشان میدهد که چگونه و چرا بسیاری از مطالبی که در زمینه کسبوکار میخوانید، بیارزشند.
5- عنوان کتاب: همکاری (Collaboration)، نویسنده: مورتن هانسن.
نویسنده این کتاب، اثری دیگر را با همکاری جیم کالینز نوشته است به نام انتخاب بزرگ (Great By (Choice که بهعنوان یکی از پرفروشترین کتابها معرفی شد. اما کتاب «همکاری» او نسبت به آن اثر پرفروش، از اهمیت بیشتری برخوردار است. منتقدان بر این باورند که این بهترین کتاب درباره ایجاد سازمانی است که در آن افراد، اطلاعات خود را با یکدیگر به اشتراک میگذارند، با هم همکاری میکنند و به هم در موفقیت کمک میکنند.
6- عنوان کتاب: چرخش گلوله پشمی بزرگ (Orbiting the Giant Hairball) نویسنده: گوردن مک-کنزی
توضیح این کتاب دشوار است. مثل این است که بخواهی آهنگهای قدیمی راکاندرول را برای فردی که با آن آشنا نیست توضیح دهی اما میتوان گفت که این یکی از بهترین دو کتابی است که تاکنون درباره خلاقیت به رشته تحریر درآمده است. به علاوه این کتاب یکی از بهترین کتابهای کسبوکار است. در این کتاب صدای نویسنده و عشق او به خلاقیت و نحوه بیان عقاید منعکس شده است و یاد میدهد که چگونه با وجود آنکه در سازمانها موانعی برای بیان عقاید وجود دارد، ابراز عقیده کرد، همین نکته این کتاب را جذاب کرده است.
7- عنوان کتاب: شرکت خلاقیت (Creativity,Inc)، نویسنده: اد کاتمول.
این کتاب یکی از بهترین کتابهایی است که تاکنون در زمینه کسبوکار/ رهبری/ طراحی سازمان نوشته شده است. این کتاب و کتاب Hairball جفت فوقالعادهای هستند. این یکی از بهترین کتابها در زمینه ایجاد یک سازمان خلاق است. به این دلیل یکی از بهترین کتابها است که خردورزی، فروتنی و آگاهی نویسنده در تک تک صفات آن مشهود است.
8- عنوان کتاب: هدایت تیمها (Leading Teams)، نویسنده: ریچارد هکمن.
وقتی بحث موضوعات مربوط به گروهها یا تیمها بهمیان میآید، هکمن در یکسو قرار میگیرد و سایر نویسندگان در سویی دیگر. اگر میخواهید بدانید که تیمها واقعا چگونه کار میکنند و چه کارهایی برای تشکیل، ثبات و هدایت آنها باید انجام داد، این کتاب را که حاصل دسترنج یک محقق، مربی، مشاور و طراح باتجربه 40 ساله است بخوانید.
9- عنوان کتاب: دادوستد (Give and Take)، نویسنده: آدام گرنت.
آدام گرنت یکی از فعالترین محققان در زمینه سازمانها در نسل خود است و «دادوستد» را میتوان یکی از مهمترین کتابهای این قرن نوپا دانست. در این کتاب راهنماییهای باارزشی در زمینه چگونگی مدیریت شغلی، روابط با دوستان و خویشاوندان، تربیت کودکان و طراحی موسسات ارائه شده است. خواندن این کتاب بسیار لذتبخش است و این خیال باطل را که طمع راه موفقیت است، رد میکند. به بیان دیگر آدام گرنت در این کتاب نشان میدهد که چرا و چگونه نیازی نیست که برای دستیابی به موفقیت در زندگی، یک انسان خودخواه باشید و اگر همه، دیدگاههای آدام را بهخاطر بسپرند و به آنها عمل کنند، جهان به جایی بهتر تبدیل میشود.
10-عنوان کتاب: قانون پارکینسون (Parkinson’s Law) نویسنده: نورثکوت پارکینسون.
احتمالا درباره قانون پارکینسون که نخستینبار در نشریه اکونومیست مطرح شد، شنیدهاید: «این یک مشاهده معمول است مبنی بر اینکه کار تا جایی گسترش مییابد که زمان موجود برای تکمیل آن را پر کند.» پارکینسون یک تحصیلکرده، تاریخدان و نویسنده بیش از 60 کتاب بود اما این کتاب او یکی از بهترین آثاری است که این نویسنده از خود بر جای گذاشته است.
11- عنوان کتاب: بشر برای فروش (To Sell is Human)، نویسنده: دان پینک.
شاید بپرسید که این عنوان چه ارتباطی با مدیریت و رهبری دارد؟ کتاب را بخوانید. پینک به طرز ماهرانهای در این کتاب نشان داده است که چگونه میتوان دیگران را رهبری کرد و به آنها انگیزه داد، چگونه میتوان از شهرت افراد و تیمها و سازمانها حمایت کرد و مشاغل موفقی ایجاد کرد. در این کتاب آمده است که همه ما نیاز داریم ایدهها، محصولات، راهحلها و حتی خودمان را به افراد «بفروشیم». توانایی نویسنده کتاب بهعنوان گوینده این روشها آنقدر زیاد است که دوست خواهید داشت کل کتاب را یک روزه تمام کنید.
12- عنوان کتاب: مسیر بین دریاها (The Path Between the Sees)، نویسنده: دیوید مک کولاو.
این کتاب که توسط یک تاریخدان به رشته تحریر درآمده است، درباره داستان ساخت کانال پاناماست. این داستان جالب نشان میدهد که چگونه خلاقیت در ابعاد واقعا بزرگ میتواند به وقوع بپیوندد. کارهای بزرگ پردردسر هستند و گاهی اوضاع بد پیش میرود و افراد آسیب میبینند اما در چنین شرایطی استعدادهای خاص شکوفا میشوند و کارهایی باورنکردنی انجام میدهند. این کتاب نظر افرادی را که فکر میکنند همه ابداعات از شرکتها سر بر میآورند، رد میکند.
لینک مطلب:
https://www.eranico.com/fa/content/28724