می گفت که اخیراً در جلسه ای با حضور برخی دست اندرکاران صنعت حمل و نقل هوایی شرکت داشته است. در آن جلسه، مردی با چهره ای موجه و رسمی حاضر بود و مدام از این که دولت جدید و تیم مذاکرات ارزش ها را زیر پا گذاشته اند و عزت ملی را لگدمال کرده اند، با حرارت تمام انتقاد می کرد. بعد از پایان جلسه، یکی از مدیران حاضر در آن به من گفت: می دانی این مرد که بود؟ پاسخم منفی بود. گفت: او در کار خرید و فروش قطعات هواپیماست. از وقتی که تحریم ها تشدید شده، روی هر قطعه، سه برابر قبل سود می کند.
همان طور که پیش بینی می شد، برخی افراد که آرزومند عدم توافق ایران و 1+5 بودند، از ساعاتی پس از حصول توافق در لوزان، ساز مخالف کوک کرده اند و سعی بر تخریب تیم مذاکره کننده ایرانی و دستاوردهای آن دارند. از جمله مدیر مسؤول محترم روزنامه کیهان در گفت و گو با خبرگزاری فارس گفته است: "در یک کلمه باید گفت که اسب زین شده را دادهایم و افسار پاره تحویل گرفتهایم."
جمله زیبایی است اما تطبیق آن با توافق هسته ای، بستگی دارد به این که از چه زاویه ای به آن نگاه کنیم ؛ اگر از منظر مردم بنگریم ، نگاه دیگری حاکم است و اساساً ماجرای اسب و زین و افسار نیست؛ حکایت، حکایت زندگی است.
در 8 سال حاکمیت تندروها بر کشور، 6 قطعنامه تحریمی علیه ایران تصویب شد. هر چند رئیس جمهور وقت، بی تفاوت به رنج مردم، قطعنامه ها را "کاغذ پاره" می نامید ولی واقعیت چیز دیگری بود: عرصه بر مردم، روز به روز تنگ تر می شد و چه بسیار افرادی که به واسطه فقدان دارو، در آن چند سال جان خود را از دست دادند و اینک در میان ما نیستند.
اینک اما مردم ایران احساس می کنند که روزنه جدیدی به روی آنها و زندگی شان گشوده شده است و آینده، بهتر از گذشته خواهد بود و به همین دلیل ساده و البته مهم، خوشحال و امیدوار هستند. ماجرا برای مردم، ماجرای اسب و زین و افسار نیست ، حکایت، حکایت زندگی است.
اما اگر بر دیده "کاسبان تحریم" بنشینیم و به آنچه در لوزان گذشت بنگریم، واقعیت همان است که حسین شریعتمداری گفته است. هر چند هیچ اتهام اقتصادی متوجه شخص وی نیست ولی آنچه گفته، دقیقاً حرف دل کاسبان تحریم است که با توافق ایران و 1+5 ، نه فقط اسب زین شده، که کالسکه طلایی اش را نیز از دست می دهند و باید به افسار پاره بسنده کنند.
سال گذشته و بعد از توافق ژنو ، با دوستی که در حوزه گردشگری فعال است صحبت می کردم. می گفت که اخیراً در جلسه ای با حضور برخی دست اندرکاران صنعت حمل و نقل هوایی شرکت داشته است. در آن جلسه، مردی با چهره ای موجه و رسمی حاضر بود و مدام از این که دولت جدید و تیم مذاکرات ارزش ها را زیر پا گذاشته اند و عزت ملی را لگدمال کرده اند، با حرارت تمام انتقاد می کرد.
بعد از پایان جلسه، یکی از مدیران حاضر در آن به من گفت: می دانی این مرد که بود؟
پاسخم منفی بود. گفت: او در کار خرید و فروش قطعات هواپیماست. از وقتی که تحریم ها تشدید شده، روی هر قطعه، سه برابر قبل سود می کند.
آنجا بود که علت نارضایتی و آن همه داد و قال به ظاهر ارزشی اش را دریافتم. طبیعی است که کاسبان تحریم - و از جمله آن دلال به ظاهر ارزشی - از توافق هسته ای ایران و 1+5 عصبی شوند. این منطق بازار است که هر آنچه مانع کسب باشد، مورد تنفر قرار گیرد.
البته مهم نیست که کاسبان تحریم چه می گویند چرا که رهبری نظام بر همه جزئیات اشراف صددرصدی دارند و همه توافقات با صلاحدید و نظارت ایشان انجام شده است، دولت منتخب ملت توافق را امضا کره و عموم مردم ایران نیز از این امر راضی و خوشحال هستند. حال در این میان، چند نفر نیز ناراضی باشند، چه اشکال دارد؟! سال ها ده ها میلیون ایرانی از وضعیتی که برایشان درست کرده بودند، ناراضی بودند و امروز هم بگذار اقلیتی کوچک دلواپس باشند؛ همه را که نمی توان راضی کرد! مهم ، جمهور است که امروز لبخند بر لب دارد.
لینک مطلب:
https://www.eranico.com/fa/content/30451