در سال 1999 زمانیکه آقای نادال راویکانت اولین استارتآپ خود را با دوستانش به راه انداخت، مجبور به جمعآوری سرمایهای معادل 8 میلیون دلار بود.
وبسایتی که ساخته شد به بررسی و تحلیل نظر مشتریان میپرداخت. با خرید کامپیوترها و حتی سرورها در دفتر کار و استخدام هشت برنامهنویس، اولین نسخه سایت پس از 6 ماه فعالیت ارائه شد.
آقای راویکانت راهانداز آخرین استارتآپ خود یعنی AngelList را در مقایسه با آن تجربه، بازی بچگانهای میداند. این وبسایت که یک شبکه اجتماعی مخصوص استارتآپها و سرمایهگذاران است، با هزینه اولیه تنها چند ده هزار دلار به راه افتاد. قدرت محاسبات و فضای میزبانی وبسایت اینک با حداقل هزینه به صورت آنلاین در اختیارش بود و وی توانست با استخدام تنها دو طراح سایت که در واقع گرانترین بخش هم بودند، استارتآپ خود را تنها در عرض چند هفته راهاندازی کند.
او تنها کارآفرینی نیست که چنین قصهای برای گفتن دارد. از اواسط دهه 90 میلادی، راهاندازی استارتآپها رفته رفته ارزانتر شد و همین موجب تغییر ماهیتشان شد. آنچه زمانی به عنوان یک طرح کسبوکار بسیار جدی در نظر گرفته میشد، اکنون تنها آزمودن یک ایده جدید است. طبیعی است که این نسل از کسبوکار شیوه مدیریتی خود را نیز بطلبد.
اینکه تصور کنیم تمامی شرکتهای نوپا، استارتآپ هستند، کاملا غلط است. استارتآپها شرکتهای نوپایی هستند که در بازه زمانی بسیار کوتاهی قابلیت رشد چشمگیر و بازدهی خیلی بالایی دارند. به دلیل نوآوری و امتحان یک ایده جدید، این شرکتها با خطر بالایی نیز روبهرو هستند. اینگونه شرکتها در مدتی اندک، بهرغم اندازه کوچکشان، ماهیتی چند ملیتی پیدا میکنند و در بسیاری از موارد کسبوکارشان در حوزه خدمات و محصولات دیجیتال است.
در گذشته استارتآپها با ایدهای برای تولید محصولی نوین ظهور میکردند، حال آنکه امروز، استارتآپها با شکل گرفتن یک تیم (اغلب متشکل از دو نفر) که دارای مهارتهای تکمیلکننده و آشنایی با یکدیگر هستند، به وجود میآیند. این تیم کوچک تا قبل از رسیدن به ایده درست و کلیدی، معمولا ایدههای مختلفی را امتحان میکند.
تصور چنین روش دستودلبازانهایدر دوره جهش دات-کامی در اوایل دهه 90 میلادی، غیر ممکن بود. در آن دوره استارتآپها باید خودشان همه چیز را از اول تا آخر، میساختند؛ بهخصوص زیرساختهای محاسباتی و برنامهنویسی لازم را. امروزه تقریبا تمام تجهیزات مورد نیاز برای راهاندازی یک وبسایت یا اپلیکیشن در دسترس همگان قرار دارد. بخش بزرگ آن اگر مجانی نباشد، با کمترین هزینهای قابل تهیه است. نسخه پایه وبسایت را میتوان در عرض چند روز تهیه کرد. همه این عوامل دست به دست هم دادهاند تا ظهور و رشد سریع استارتآپها را به همراه داشته باشند. موسسه غیرانتفاعی استارتآپ ویکاِند (startupweekend.org) که از سال 2007 فعالیتهای خود را آغاز کرده است، هر آخر هفته برنامهای 54 ساعته در شهرهای مختلف دنیا برگزار میکند تا کارآفرینان و دارندگان ایده بتوانند همکار یا سرمایهگذار مورد نظر خود را بیابند و شرکت نوپای جدیدی را راهاندازی کنند. این موسسه تا سال 2013 متجاوز از 1000 برنامه را با حضور بیش از 100 هزار شرکتکننده در 500 شهر مختلف (از جمله در تهران) برگزار کرده است.
احتمالا اصلیترین عامل این جهش، قابلیت دسترسی به قدرت محاسبات و فضای ذخیرهسازی به صورت آنلاین است، که شاید تهیه آن تا قبل از این پر هزینهترین بخش شروع و بنیانگذاری شرکتهای این چنینی به حساب میآمد. آمازون که بزرگترین ارائهکننده این دست از خدمات است، بستههای پایهای دارد که کاملا رایگان هستند و امکان راهاندازی یک وبسایت را به منظور آزمودن ایده به کارآفرینان میدهد.
در کنار این امکانات، صنایع دیگری نیز به وجود آمدهاند که پا به پای استارتآپها در حال رشد هستند. بهینهسازی وبسایتها یکی از این نوع خدمات است؛ با روشی که بهعنوان تست A/ B شناخته میشود، بسیاری از وبسایتها میتوانند میزان فروش خود را افزایش دهند. کارکرد این تست را به زبان ساده میتوان اینطور توضیح داد: معمولا دو نسخه از سایت به بازدیدکنندگان نشان داده میشود؛ نسخه «الف» همان طراحی قدیمی سایت است و در نسخه «ب» اندکی تغییرات در طراحی انجام شده است. به عنوان مثال در یکی دکمه «فروش» آبی و در نسخه دیگر قرمز رنگ است. به طور تصادفی گروهی از بازدیدکنندگان نسخه «الف» و گروهی نسخه «ب» را میبینند. با آمارگیری روی تعداد کلیکها، سایت به طور اتوماتیک خود را برای آن طراحی که میزان فروش بیشتری داشته است، تنظیم میکند. به این ترتیب با این روش میزان فروش سایت همواره بهینهسازی میشود.
استارتآپها در عین حال برای آنکه بدانند مشتریانشان چطور از خدمات یا محصولاتشان استفاده میکنند، میتوانند به وبسایتهایی نظیرUserTesting.com مراجعه و در آن ثبتنام کنند. اینگونه شرکتها به تعدادی بازدیدکننده مبلغی را برای امتحانکردن محصولات پرداخت میکنند و در عوض در حین کارکرد از آنان فیلمبرداری میکنند. براساس نیاز استارتآپ، نتایج به دست آمده براساس سن، جنسیت، میزان تحصیلات یا درآمد بازدیدکنندگان، دستهبندی و در مدت کوتاهی به آنان گزارش میشود. به این ترتیب استارتآپها میتوانند دائما میزان کاربری محصولات و خدمات خود را محک بزنند.
دور زدن بیوقفه
امروزه استارتآپها دائما در حال گرفتن بازخورد از عملکرد و محصولات خود هستند. این نوع مدیریت با آنچه در دوره جهش دات-کام شاهد بودیم به کلی متفاوت است. شاید به زمان احتیاج بود تا استارتآپها به این فکر بیافتند، یا کسانی پیدا شوند که این طرز فکر را به سایرین گوشزد کنند.
در حدود سال 2008، اریک ریس و استیو بلانک، با بررسی شرکت پیامکوتاه تلفنی که خود در آن مدیر دفتر تکنولوژی و سرمایهگذار بودند، به این نتیجه رسیدند که روشهای بیاساس و بدون هدف دیگر جوابگوی استارتآپهای جدید نخواهد بود. امروزه موفقیت از آنِ شرکتهای نوپایی خواهد بود که به دنبال دریافت نیاز مشتری هستند. آنها با یک محصول به بازار میآیند، نحوه برخورد مشتریان را به دقت میسنجند، از نتایج به دست آمده درس میآموزند و دوباره از اول شروع میکنند. به بیان دیگر، محصول را بر اساس نیاز بازار طراحی میکنند.
این دو فرد اعتقاد دارند که به جای «محصول محور» بودن، استارتآپها باید «مشتری محور» شوند و بر «مشتریساز» شدن تاکید داشته باشند. آنها به کارآفرینان توصیه میکنند تا از دفاتر و محل کار خود بیرون بیایند و سعی کنند آنچه را مردم واقعا خواهان آن هستند، بیابند. روشی که با عنوان «استارتآپ ناب» معروف شده است؛ مدلی که کارآفرینان را دائما به محکزدن و بهبود محصولات و خدماتشان تشویق میکند.
همانطور که از عنوان آن برمیآید، میتوان انتظار داشت که در این مدل سعی در طراحی محصول، با حداقل فرضیات است. انتظار میرود تا حد ممکن از اضافه کردن فرضیاتی که کارآفرینان از آن اطمینان ندارند دوری شود، تا «محصولی ناب» به دست بیاید. در نهایت محصول به دست آمده از ارزش بالایی برخوردار خواهد بود. در این مسیر اگر کارآفرین به این نتیجه برسد که استراتژیاش اشتباه بوده است و او را به چنین محصولی نزدیک نمیکند، باید با ایدهای جدید همهچیز را از اول شروع کند.
اریک ریس معتقد است، استارتآپها باید نوعی دیگر از «حسابداری» را نیز در فعالیتهای خود بگنجانند. آنها باید تجربه و بازخورد مشتریانشان را به صورت شاخصی با معنا دربیاورند که از دنبال کردن آن بتوانند میزان عملکرد خود و محصولشان را بسنجند. در این بین نه تنها تعداد مشتریان مهم است، بلکه آنچه از محصول انتظار دارند و یا حتی کاربرد آن نیز باید برای استارتآپها با اهمیت باشد.
زمان هم ناب میشود
ناب شدن بهرغم آنکه بسیار مورد توجه قرار گرفته است، اما در عمل پیادهسازی آن چندان ساده نیست. به اعتقاد برخی پیشکسوتان وقتی وارد این بازی میشوید، حتی باید روی فکر استراحت کردن را هم قلم قرمز بکشید. مدام باید به فکر تست بعدی و نتایج آن باشید.
اما در این بین مسائل دیگری نیز وجود دارند. بهعنوان یک کارآفرین، شما اصولا به ایده خود ایمان دارید. اما با پیروی از روش «استارتآپ ناب»، این موضوع را قبول میکنید که ممکن است ایدهتان غلط باشد. برخی از منتقدین آن، به این مساله اشاره دارند که این روش با تعریف سنتی کارآفرینی در تضاد است. برخی دیگر میپرسند آیا «استارتآپهای ناب» اصولا قادرند به نوآوری قابلتوجهی دست بزنند؟ اینطور به نظر میرسد که آنچه این نوع از شرکتهای نوپا انجام میدهند، بهینهسازی مداوم است، تا ایجاد تحولی اساسی.
اریک ریس این نقد را که روش او محدودیتهایی دارد، میپذیرد و بیان میکند، کارآفرینان نباید آنقدر به تحلیل بازخوردها وابسته شوند که طرز فکر نوآورانه خود را از یاد ببرند. وی معتقد است در گذشته، نوآوری بیشتر بر افزایش بهرهوری کارگران و ماشینها متمرکز بوده است. اما امروزه با امکاناتی که در دست داریم، قادریم تقریبا هر چیزی را تولید کنیم. وی اعتقاد دارد، سوالی که اکنون لازم است نوآوران از خود بپرسند این نیست که «آیا این محصول قابل تولید است؟»، بلکه آنها باید از خود بپرسند: «آیا این محصول ارزش تولید کردن و صرف وقت را دارد؟»
لینک مطلب:
https://www.eranico.com/fa/content/33910