«ارباب چهارراه استانبول که جمشید بسمالله نیست، اربابان پشت خط تلفن هستند». «حتی دلالان قدیمی بازار هم آنها را ندیدند و نمیشناسند».
«ارباب چهارراه استانبول که جمشید بسمالله نیست، اربابان پشت خط تلفن هستند».
«حتی دلالان قدیمی بازار هم آنها را ندیدند و نمیشناسند».
«جمشید را بیخودی عَلَم کردند و بدنامش کردند، او بدشانسی آورد، اربابان پشت خط تلفن بودند».
«جمشید در برابر آنها حتی مورچه هم نیست».
سال ٩١ معاون اول دولت احمدینژاد از جمشید بسمالله بهعنوان عامل اصلی اختلال در بازار ایران خبر داد. جمشیدی که به گفته همکارانِ دلالش، کارهای نیست. یکی از دوستانش میخندد و میگوید: «مسخره است که مملکت روی دست جمشید بچرخد! او را عَلَم کردند تا دیگران از مهلکه بگریزند». اینها بخشی از گفتههای دلالان چهارراه استانبول درباره جمشید است، جوانی که بهزور سنش به ٣٥ سال برسد. حالا که باز هم دلار دیوانهوار برای رسیدن به چهار هزار تومان روزهایش را میگذراند، از پسِ آن تلقینهای بیپایه و اساس به گمان برخی باز هم پای جمشید بسمالله وسط است. از معروفیتی که به واسطه الطاف مقامات دولت قبل بهدست آورده، آنقدر بیزار است که حتی حاضر نمیشود تحلیلش را از وضعیت امروز بازار ارز به ما بدهد.
مغازهاش انتهای پاساژی نبش خیابان منوچهری است. خیلی زود خبردار می شود که به سراغش آمدیم. باوجود اینکه همه در بازار از خوشخلقیاش صحبت میکردند، تا ما را دید از کوره در رفت. داد میزند و دائما خواهش میکند که بروید و برای من دردسر درست نکنید. از خبر و خبرنگار دلچرکین است؛ انگار از بداقبالیاش در اتهام به اخلال در بازار هنوز پرواهمه است. آرام نمیگیرد که صحبت کنیم، مٌدام داد میزند. همکارانش نگاهش میکنند. برخی دلشان بد برای او میسوزد. میگویند جمشید بهزور ١٠ هزار دلار داشته باشد، مگر میشود که او بازار را بههم بریزد، مضحک است.
پای بزرگتر از او وسط است که در آن طرف خط تلفن نشستهاند. همکارانش از معروفیت و شهرتش در قامت بدشانسی محض یاد میکنند. به سراغ همکاران جمشید میرویم و جویای ارباب این روزهای بازار ارز میشویم. هرکس حرفهای جالبی به زبان میراند. یکی از دلالان که روزگاری شاگرد صراف بوده، میگوید: ارباب و دلالان بزرگ بازار فقط پشت تلفن هستند، نوچه دارند و کیسهکیسه پول جمع میکنند. آن دیگری میگوید: ارباب اول و آخر بازار ارز، دولت است و بس. حالا که قیمت نفتش پایین آمده، به سمت دلار آمده تا که بتواند خرج و مخارج یارانه را بدهد. آنطرفتر دلالی است که جالبتر از همه، اشاره به بانکیها دارد؛ بانکهایی که این روزها در این بازار بلبشو خوب کاسبی میکنند؛ میگویند همین بانکها هستند که بازار را خراب میکنند آنوقت کاسه و کوزهها را سر ما دلالان میشکنند.
هر یک از بانکها چهار نماینده در چهارراه استانبول دارند، صبحبهصبح میآیند و ٥٠ میلیون دلار با خود به بازار میآورند و ریال آن را شب به بانک برمیگردانند. بازار را دلارهای بانکی و دلالان بانکی بههم ریخته است، نه دلالان بازار. اما عدهای دیگر معتقدند این روزها تاجران و مسافران در راهِ خارج از کشور و سلیمانیه عراق هستند که عرضه و تقاضای بازار را آنچنان تحتتأثیر قرار دادند که بازار به این وضع بیفتد.
یکی از دلالان اطلاعات جالبی در این باره داشت؛ میگفت: ارز میخرند و به خارج میبرند و با ٤٠ الی ٥٠ تومان اختلاف میفروشند. در این وسط، حداقل پنج میلیون سود میبرند. عدهای از دلالان تنها خریداران این روزهای بازار را عامل افزایش قیمت دلار میدانند، اما برخی در نگاهی کلانتر به این موضوع، پای بانک مرکزی و دولت را وسط میآورند که به سبب جبران کسری بودجه در کنار کاهش قیمت نفت و تأمین هزینه یارانه هدفمندی یارانهها، مجبورند قیمت دلار را بالا ببرند. یکی از صرافان بازار آنقدر بیاعصاب است که وقتی با پرسش عوامل افزایش قیمت دلار در این روزها مواجه میشود، با تندی برخورد میکند. میگوید همه میدانند پای خود دولت و بانک مرکزی در افزایش قیمت دلار وسط است، پای صرافان و دستورالعمل ساماندهی صرافان را وسط نیاورید.
با تندخویی ادامه میدهد: سالهای٩٠ و ٩١ که دلار را با کارت ملی به اینوآن میفروختند، باید فکر حالا را میکردند؛ آمدند بازار را در دست بگیرند نهتنها نتوانستند، بلکه اوضاع بدتر هم شد.
یکسری در این آب گلآلود همچنان دنبال ماهی هستند به همین دلیل است که میگویند مرغ کیلویی هفت هزار تومان است آنوقت دلار باید سههزار و ٤٠٠ تومان باشد؟ عقیده این فعالان در قامت دلال و کاسب، این است قیمت دلار هنوز واقعی نشده است حالا که توافق شده و روابط حسنه برقرار است، قیمت دلار باید بیشتر از اینها شود. اما بالاخره قیمت دلار تا چه اندازه کشش دارد و تا چه حدودی میتواند بالا رود؟
عدهای پیشگویی میکنند دلار تا چهار هزار تومان بالا رود، اما برخی هم منکر میشوند و از ورود نیروهایی به بازار خبر میدهند که اجازه این کار را بهراحتی نمیدهند. هر بار یکی از دلالان روی چهارپایه میرود. یکی میگوید: دلار سههزارو ٤٠٠، آن دیگری با صدای بلندتر میگوید دلار سههزارو ٤٥٠، ... آنطرفتر را نشانم میدهند، میگویند خوب ببین. آنها نمایندگان بانکها هستند که زیر درختان ناهار میخورند. خیالشان حسابی راحت است.
آن دیگری در وصف چهارراه استانبول و خیابان منوچهری، میگوید: هیچ میدانی اینجا بورس ارز است. نمایندگان بانکها، صرافها و دلالان همه اینجا هستند اما درنهایت زیر نظر بانک مرکزی نرخها تعیین میشود؛ دلار را هم خودشان بالا بردند. درباره کاسبیهای دلالان در این روزها میپرسم. اغلب میگویند گندههای ما خوب سود کردند، اما ما دلالان خرد و ضعیف ضرر هم کردیم، چون نوسانها را اشتباهی گرفتیم، همین که این روزها ضرر نکنیم، یا الله دارد. یکی اینقدر ناله دارد که میگوید دو، سه روز است در ضرر هستم. ساختمان بانک مرکزی هم بیکار ننشسته و انگار دستبهکار شده تا دوباره به افزایش عرضه ارز اقدام کند تا روند صعودی قیمتها متوقف شود و نرخ ارز به نقطه تعادلی خود برگردد.
مصطفی قدرتی، معاملهگر ارز و طلا، در این رابطه گفت: بازار همچنان در فشار فروشنده و حجم عرضه بالاست که این عامل خود موجب کاهش قیمت دلار شد. البته ناگفته نماند که به گفته او، از حوالی ظهر چهارشنبه دو، سهساعتی بازار معاملات دلار و بهتبع آن طلا در بازار افشار و سبزهمیدان به دلیل حضور نیروهای کنترلکننده متوقف شد. عموبانکیها هم که دست از عرضه برنداشته و آخرین قیمت دلار عرضهشده در چهارشنبه را روی سه هزار و ٣٩٣ تومان اعلام کردند.
لینک مطلب:
https://www.eranico.com/fa/content/43000