در دوره مدیریت او بر سازمان میراث فرهنگی رفته رفته این سازمانِ خوش بودجه به باشگاه سیاسی دولتمردان تبدیل شد تا جایی که از 9 رئیسی که این سازمان به خود دیده است 4 تای آنها تاکنون به دلایل و جرایم مختلف بازداشت شدهاند.
پویا دبیـریمهر؛ اگر یک خانواده دارای فرزند را فرض کنیم، این فرزند عزیز دردانه است که همیشه بیشترین سهم را به خود اختصاص میدهد. غذای خوبتر میخورد و لباس مرغوبتر. پدر و مادر بدون در نظر گرفتن تفاوت میان فرزندان، یکی را عزیزتر و لوستر بار میآورند. سازمان میراث فرهنگی،گردشگری و صنایع دستی، سه سیلابِ پرحاشیه. همان فرزند عزیزدردانه از اجزای دولت در ساختار حاکمیت است. رئیس آن معاون رئیس جمهوری و مسئول گردشگری کشور است، مسئولی که شاید هنوز پاسپورت او مهر سفر خارجی نخورده است.
اما این سازمان پرحاشیه چرا و چگونه و به دست چه کسانی به حاشیه رانده شده است؟
از سال 1314 تا سال 1385 سازمان گردشگری ایران بیش از 10 بار عنوان جدید به خود دیده است. از "اداره جلب سیاحان خارجی و تبلیغات" تا "سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری". پیش از انقلاب، این سازمان در بدنه وزارت کشور وقت بود و حالا سازمانی مستقل در دولت است. دگردیسی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری به تغییرات ساختاری هم ختم نمی شود، زیرا این سازمان شخصیتهای جالب و عجیب و غریبی را هم به خود دیده است که هر یک دارای اندیشهها و گرایش های خاص خود بوده اند. در دولت جمهوری اسلامی، نخستین رئیس این سازمان مرد مو طلایی فرهنگ، بهشتی بود. همو که از صدا و سیما کار خود را آغاز کرد و به عنوان اولین رئیس در این سازمان در دولت اصلاحات منصوب شد. برخی این دوران را که به ریاست مرد مو طلایی مشهور شده بود، دوران اوج گیری فرهنگ و گردشگری ایران می دانند.
اما با کنار رفتن محمد بهشتی پس از هفت سال، نخستین شخصیت سیاسی حسین مرعشی در سال1383 بر اریکه قدرت در سازمان میراث نشست. او برادر همسر آیتالله هاشمی رفسنجانی بود که با رئیس جمهوری شدن احمدینژاد، از این سمت برکنار شد. وی اولین عضو از کابینه بود که توسط احمدینژاد از کار برکنار گردید.
در دوره مدیریت او بر سازمان میراث فرهنگی رفته رفته این سازمانِ خوش بودجه به باشگاه سیاسی دولتمردان تبدیل شد تا جایی که از 9 رئیسی که این سازمان به خود دیده است 4 تای آنها تاکنون به دلایل و جرایم مختلف بازداشت شده اند. انقدر سازمان میراث فرهنگی برای مرعشی خاطره بد به جا گذاشته بود که در سال 92 و با روی کار آمدن دولت روحانی در حالی که از وی به عنوان یکی از گزینه های این سازمان یاد می شد گفت:«به هیچ وجه و در هیچ شرایطی به سازمان میراث فرهنگی و گردشگری برنمیگردم.» وی که از فعالانِ سیاسیِ اصلاحطلب و سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی است شاید پس از آقای خاص، رکورددار سیاسی ترین مردی است که سازمان میراث فرهنگی به خود دیده است.
سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ایران سازمان عجیبی است. خیلی هایمان این اظهارنظر تکراری را شنیدهایم که « اگر مدیریت صحیح وجود داشت و برخی محدودیت ها نبود، شاید درآمد ایران از صنعت گردشگری خیلی بیشتر از کشوری مثل اسپانیا بود که در این صنعت پیشرو است» اما این تنها یک جمله رویایی و خوب است. بررسی سطحی وضعیت گردشگری در ایران، نتیجه اش رسیدن به هزار تویی از حاشیه است که بر این صنعت درآمدزا سایه انداخته. همین حواشی، گردشگری و میراث فرهنگی را که موضوعی فرهنگی- صنعتی است، به جایی برای بحث و جدل های سیاسی مبدل کرده است.
اما در این رخداد نمی توان به سادگی از کنار نامی عبور کرد که گوگل نام او را به زبان انگلیسی در سرچ خود با 21 هزار جستوجو میآورد که نشانه ای از شهرت او است. مرد آبانی ِدولت محمود احمدینژاد که از 15سالگی در روستای مشاکلای رامسر در مسجد محلشان سخنرانی می کرد پیش از احمدی نژاد آنقدرها معروف نبود. مهندس مشایی که در دانشگاه صنعتی اصفهان الکترونیک خوانده بود پیش از تاسیس وزارت اطلاعات به سیستم اطلاعات امنیتی که در کشور توسط نهادهایی چون سپاه راه اندازی شده بود، پیوست.
مشایی در اطلاعات سپاه رامسر به فعالیت پرداخت. وی سپس به دلیل بحرانی که اوایل انقلاب علی الخصوص در سال های 58 تا 61 گریبان مناطق کردنشین را گرفته بود به دعوت سردار نقدی به کردستان رفت و با نام مستعار "مرتضی محب الاولیاء" در سمت معاون اطلاعات واحد کومله اطلاعات سپاه مستقر در قرارگاه حمزه سیدالشهداء شروع به فعالیت کرد. پس از تشکیل وزارت اطلاعات در سال 63، مشایی "مسئول تدوین استراتژی نظام جمهوری اسلامی درخصوص اکراد ایرانی" بود. در زمان تصدی "محمد محمدی ری شهری" بر وزارت اطلاعات، وی مسئولیت "مناطق بحرانی کشور" را عهده دار بود. او همچنین از موسسین "موسسه مطالعات علمی" سال 76 وابسته به وزارت اطلاعات است که عمده فعالیتش تحقیق و پژوهش و ارائه راهکار در خصوص مسائل قومیت های ایرانی، شناخت بیشتر آنان و همبستگی ملی است. مشخصا در میان بدنه وزارت اطلاعات از او به عنوان کارشناس مسائل کردستان یاد می شود. مشایی سپس به وزارت کشور رفت و در دوران تصدی علی محمد بشارتی، مدیرکل اجتماعی وزارت کشور شد و از آنجا به رادیو پیام و سپس به شهرداری منتقل شد.
در دولت نهم، مشایی ریاست سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری ایران را بر عهده داشت. به نوعی سازمان میراث فرهنگی در زمان تصدی او در مشتش بود. ماجرای آب گیری سد گتوند جزو اولین حواشی این سازمان بود اما پرحاشیه ترین اتفاق این سازمان در زمان حضور او در ترکیه بود و مراسم رقصی که برگزار شد و مشایی به رسم ادب مجلس را ترک نکرد. آن زمان اولین نسل "دلواپسها" شکل گرفتند. دلواپسها هر روز با تمرکز بر مشایی و سازمان میراث به کار خود ادامه دادند. یک روز در مراسمی که قرآن را با دف نوازی حمل می کردند فشارها آنقدر بالا گرفت که مهدی جهانگیری، معاون وقت سرمایهگذاری میراث فرهنگی استعفا کرد. بعدها مکتب ایرانی بالا گرفت. مشایی در مراسم اختتامیه دومین همایش ایرانیان خارج از کشور از اصطلاح «مکتب ایرانی» استفاده کرد که بعدها بسیار سر زبان ها افتاد.
او گفت: برخیها از من خرده میگیرند که چرا نمیگویی مکتب اسلام و میگویی مکتب ایران؟ از مکتب اسلام دریافتهای متنوعی وجود دارد، اما دریافت ما از حقیقت ایران و حقیقت اسلام، مکتب ایران است و ما باید از این به بعد مکتب ایران را به دنیا معرفی کنیم. مشایی در گفتوگو با ماهنامه آریانا گردشگر درباره مکتب ایرانی و ماجرای منشور کورش گفته بود: «امروز منشور کورش، سند آشکاری برای انسانهای جهان است که بدانند اگر در 2500 سال پیش این اندیشه بزرگ برای اجتماع بزرگ انسانی یک ضرورت تمام بوده، امروز که جامعه جهانی را قابل تحقق میدانیم و اندیشه هویت جهانی قابل فهم و درک است و نظام واحد جهانی قابلیت تحقق دارد، بازگشت به این اندیشه بسیار بسیار ضروری است. امروز باید ادبیات مسلط جهانی در حوزه سیاست و مدیریت درس بیاموزد و خود را در جهت القای اندیشههای شیطانی و نفسانی و ابراز بر آشکار ساختن و تحقق اندیشههای رحمانی اصلاح کند.»
خیلی ها دوره مدیریت مشایی بر سازمان میراث فرهنگی را بهترین دوره این سازمان در طول تاریخ تاسیس این سازمان می دانند. با همه حواشی موجود اما عملکرد او قابل دفاع است. آنقدر که پس از روی کار آمدن دولت روحانی، محمد علی نجفی که ریاست این سازمان را بر عهده گرفت درباره مشایی گفت: «معتقدم در دوره آقای مشایی و در چهارسال اول کاری اش، سازمان قابل دفاع بود. من در طول عمرم حتی 30 ثانیه هم با وی ملاقات حضوری نداشتم بنابراین حرف من دفاع از شخص آقای مشایی نیست بلکه دفاع از عملکرد وی است.»
همانقدر که مشایی در میراث فرهنگی عملکرد مثبتی داشت، یکی از نالایق ترین افراد در این سازمان جایگزین مشایی شد. حمید بقایی که از رادیو به دولت احمدی نژاد آمده بود به ساختمان خیابان آزادی رفت.
حمیدرضا بقایی دومین رئیس سازمان میراث فرهنگی در دولت محمود احمدی نژاد بود. برخی کارشناسان دوران ریاست او را بدترین دوران این سازمان عنوان کردهاند. ریاست او مانند سایر همکارانش در سازمان میراث در دولت دهم عمر کوتاهی داشت و همزمان با بالا گرفتن حواشی مربوط به شکایت قوه قضاییه از او، از سوی محمود احمدی نژاد به عنوان معاون اجرایی منصوب شد.
درباره سوابق او که اهل کرمانشاه است چنین گفته شده: وی توانست در سال های پایانی دفاع مقدس، جای پای خود را در وزارت اطلاعات و در جوار یکی از مدیران کل این وزارتخانه در تشکیلات "مدیریت مناطق بحران" سفت کند. اسفندیار رحیم مشایی در آن هنگام مسئول سیاست گذاری وزارت اطلاعات در برابر کردهای غرب کشور بود. اما هنوز کسی نمی داند چرا بقایی از وزارت اطلاعات جدا شد؟!
اوایل دهه 80 رحیم مشایی به رادیو تهران آمد و بقایی را نیز با خود به این مجموعه آورد. بقایی در رادیو تهران به عنوان مسئول سایت این رادیو، شروع به کار کرد تا اینکه بنا به اتهامات اثبات نشده، عذر او را از رادیو تهران خواستند. گفته می شود وی از آن زمان، پرونده مفتوحی در دیوان عدالت اداری دارد. خواهان این پرونده، اداره کل حراست صدای جمهوری اسلامی ایران بود. پس از آن، بقایی به سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران آمد تا کنار اسفندیار رحیم مشایی کار کند. پس از پیروز شدن محمود احمدی نژاد در انتخابات نهم ریاست جمهوری، رحیم مشایی نیز به سازمان میراث فرهنگی رفت و با او، چند تن از دوستان و همکاران قدیمی نیز از خیابان بهشت، به ساختمان خیابان آزادی کوچ کردند.
بقایی نیز به عنوان معاون مشایی در سازمان میراث فرهنگی مشغول شد و با انتقال مشایی از میراث فرهنگی به دفتر ریاست جمهوری در پاستور، بقایی در تابستان 88 به جای وی نشست. همزمان حمید بقایی، رئیس مناطق آزاد تجاری نیز بود و در یکی دو وزارتخانه نیز به عنوان عضو هیات مدیره شرکت ها، مشغول بود. در دوران او سازمان میراث فرهنگی، شمشیر را برای کارشناسان و استادان رشته های مختلف از رو بست، تا جایی که در دی ماه 89، میراث فرهنگی، رسمااستادان مختلف و کارشناسانی را که به عملکرد این سازمان اعتراض داشتند، متهم به زیاده طلبی و فساد کرد.
از مهمترین رخدادهای میراث فرهنگی و گردشگری در زمان بقایی می توان به تخریب سقف آرامگاه کورش به بهانه مرمت آن، تخریب سنگ فرش های مسجد وکیل شیراز به بهانه مرمت آن، تخریب خانه شیخ بهایی در اصفهان، تخریب سازه های آبی شوشتر، بی سرانجامی ده ها هزار لوح گلین هخامنشی که همچنان در آمریکا بلاتکلیف مانده اند، سرقت کتیبه تاریخی عهد قاجار در حمام پاگرد چهارمحال و بختیاری، تخریب مدرسه مروی و واگذاری آن، تخریب پل خواجوی اصفهان حین مرمت، تخریب سنگ جان پناه پلکان شمالی کاخ شورای تخت جمشید اشاره کرد. حالا او یکی از روسای سازمان میراث فرهنگی است که عاقبتش گوشه نشینی در ارتفاعات تپه های اوین در سلولی نمور و تاریک است.
پس از بقایی، روحالله احمدزاده کرمانی از 29 اردیبهشت سال 90 با حکم محمود احمدینژاد به عنوان معاون رئیسجمهوری و رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری منصوب شد، او آخرین پست دولتیاش، استانداری فارس بود. مدیریت احمد زاده در استان فارس هم بسیار خبرساز و با حواشی همراه بود تا جایی که آذرماه سال 89، دبیر شورای نگهبان پس از بازگشت از سفر به استان فارس در یکی از خطبههای نمازجمعه تهران با انتقاد از بهکارگیری یک نیروی جوان و کم تجربه به عنوان استاندار یک منطقه مهم که دارای مسائل اقتصادی و اختلافی مهم است، گفت:«چگونه می توان چنین فردی را بدون هیچ تجربه مدیریتی به عنوان استاندار این منطقه مهم منصوب کرد و همه این کارها نیز از سوی کسی که هیچ مسئولیتی ندارد و کارها را پس و پیش می کند، انجام شود؟!»
احمدزاده کرمانی از همان ابتدای حضور در سازمان میراث فرهنگی و گردشگری به علت برخی اختلاف نظرها با مسئولان سابق این سازمان برای انجام برنامهها و برخی از عزل و نصبها با مانعتراشیهایی مواجه شد. اما با وجود این 20 جابهجایی طی 9 ماه، رکوردی بود که روحالله احمدزادهکرمانی در زمان ریاست بر سازمان میراث فرهنگی کشور از خود بر جای گذاشت. او پس از هشت ماه ریاست بر سازمان میراث فرهنگی از سمت خود استعفا کرد و سید حسن موسوی جایگزین وی شد.
دوران ریاست سیدحسن موسوی بر سازمان میراث فرهنگی را می توان آرام ترین دوران این سازمان در دولت های نهم و دهم دانست. دوران بی حاشیه ای که البته با سکوت اسفندیار رحیم مشایی در عرصه سیاست همراه بود و نتیجه آن شد که موسوی پس از گذراندن این دوره جایگزین رحیم مشایی در دفتر ریاست جمهوری شد. آنقدر بی حاشیه بود که در آن دوران کوتاه هیچ اتفاق قابل توجهی در این سازمان رخ نداد.
اما ملک زاده این دوران سکوت بر سازمان میراث فرهنگی را جبران کرد. محمد شریف ملک زاده کارنامه اجرایی متنوعی در ساختار سیاسی ایران طی چند سال اخیر داشته است. ملک زاده حیاتش را در جمهوری اسلامی مدیون آیت الله هاشمی شاهرودی است. وی زمانی راننده آیت الله شاهرودی بود. او با حمایت های"آیت الله" مشاور عالی عبدالله جاسبی در دانشگاه آزاد شد و عضو علی البدل هیات تجدیدنظر رسیدگی به تخلفات انتظامی اعضای هیئت علمی دانشگاه آزاد. بعد از چندی از سوی هیات موسس دانشگاه آزاد به ریاست آیت الله هاشمی رفسنجانی، معاون اسفندیار رحیم مشایی در سازمان میراث فرهنگی در دولت نهم، ریاست شورای صیانت از حقوق شهروندی ایرانیان خارج از کشور و دبیر شورای عالی ایرانیان خارج از کشور و مشاور اجرایی آیت الله هاشمی شاهرودی شد.
پس از آن وی به وزارت امور خارجه رفت و معاون صالحی شد اما وزارت اطلاعات صلاحیت او را تایید نکرد و بعد ها مجبور به استعفا شد. پس از آن برای مدتی بازداشت شد که با عفو مقام معظم رهبری مواجه شد. ملک زاده که در این سال ها توانست مدرک دکترای خود را دریافت کند، به عنوان پنجمین رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری از سوی محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری سابق، حکم گرفت و بالاخره به جایگاه معاون رئیس جمهوری و رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری رسید. دوران یک ساله مدیریت ملک زاده بر سازمان میراث بر ادامه ورود سیاست به این سازمان تاثیر داشت. ملک زاده طرح های زیادی برای اجرا داشت،اما بیش از آنکه طرح های او راه چاره ای برای گردشگری کشور باشد، صفحات نشریات گردشگری کشور را پر می کرد.
پرونده دولت احمدی نژاد که بسته شد،کارکنان سازمان میراث فرهنگی منتظر آن بودند که رئیس جدید از بدنه سازمان میراث فرهنگی بر کرسی این سازمان تکیه دهد، اما انتصاب نجفی این فرضیه را ثابت کرد که جای عزیزدردانه ها در سازمان میراث است. محمد علی نجفی، معاون رئیس جمهوری و رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری شد. از ۲۶ مرداد ۱۳۹۲ تا ۱۰ بهمن ۱۳۹۲. نجفی پس از حدود ۶ ماه، ریاست سازمان میراث فرهنگی به دلیل یا بهانه بیماری قلبی از این سمت استعفا کرد و به همان عنوان مشاور رئیس جمهوری و دبیر ستاد هماهنگی اقتصادی به کار خود ادامه داد.
مسعود سلطانی فر که زنجانی الاصل است و زمانی در استان زنجان استاندار بود،گزینه حسن روحانی برای ریاست سازمان میراث شد. اما واکنش فعالان حوزه گردشگری به این انتصاب منفی بود. برخی می گفتند: «این انتظار وجود داشت که فردی متخصص جایگزین نجفی در سازمان میراث فرهنگی و گردشگری شود که دست کم با مسائل این سازمان آشنایی داشته باشد، اما رفتار دولت در اینباره «تنگنظرانه» و بسیار بعید بود! پس از انتصاب آقای نجفی به عنوان رئیس، شرایط سازمان مانند درختی بود که شکوفه داده باشد؛ اما با تغییرات اخیر، برف روی شکوفهها نشسته و دیگر نمیتوان انتظار داشت که این درخت، گل و میوه دهد. شیوه تغییر رئیس سازمان لاجرم در بدنه کارشناسی، سرخوردگی بهوجود میآورد و این شرایط اصلا بهصلاح نیست.»
انتقادات از سلطانیفر آنقدر بالا گرفته که هنوز که هنوزه خبرهایی مبنی بر کنار رفتن سلطانیفر به گوش می رسد. اینکه سازمان میراث فرهنگی چه زمانی از سیاست دور می شود را شاید متبحرترین پیشگویان و مرتاضان هندی هم نتوانند پیشبینی کنند، اما مهمترین دلایل این سیاسی کاری و وجود حاشیهها در سازمان میراث را می توان نبود ساز و کار قانونی برای نظارت بر این سازمان و عدم امکان حساب کشی از روسای آن دانست. مجلس هیچ گاه نمی تواند نظارتی بر این سازمان داشته باشد چرا که این سازمان زیر نظر شخص رئیس دولت است و نمی توان رئیس آن را به مجلس احضار کرد. ظرفیت های گردشگری و میراث فرهنگی ایران آنقدر بالا هست که بتوان این سازمان را به وزارتخانه ای تبدیل کرد. وزارت میراث فرهنگی و گردشگری، وزارت خانه ای مستقل و به دور از حاشیه.
لینک مطلب:
https://www.eranico.com/fa/content/43329