یکی بود یکی نبود... زیر گنبد کبود، شهر با صفایی بود. در این شهر با صفا منطقهای پر از میدان بود؛ مردمانش همه خوب، همه پاک، مهربان؛ همه پرکار. راستی داشت یادم میرفت، اسم این منطقه قشنگ نارمک بود.
روزنامه شرق: یکی بود یکی نبود... زیر گنبد کبود، شهر با صفایی بود. در این شهر با صفا منطقهای پر از میدان بود؛ مردمانش همه خوب، همه پاک، مهربان؛ همه پرکار. راستی داشت یادم میرفت، اسم این منطقه قشنگ نارمک بود. خیابان «گلبرگ غربی» حدفاصل تقاطع خیابان «سمنگان» تا میدان «هفت حوض»، زندگی در جریان است. مردم در حال تهیه مایحتاج روزانه خود هستند. نزدیک پنج سال است که قیمت هر نوع از اقلام مصرفی، اغلب با این جغرافیا از تهران سنجیده میشود. ماجرا از وقتی شروع شد که آقای «احمدینژاد» هنگام تقدیم لایحه بودجه سال ۱۳۸۶ کل کشور به مجلسشورایاسلامی، از سوی نمایندگان مجلس هفتم بابت گرانیهای آن هنگام، مورد انتقاد قرار گرفت و نمایندگان از جمله به قیمت ۳۰۰۰ تومانی گوجهفرنگی اشاره کردند. همانجا بود که وی به نمایندگان توصیه کرد که گوجهفرنگی را با قیمت کیلویی ۱۲۰۰تومان از میوهفروشیهای نزدیک منزلش خریداری کنند. این روزها کمی ماجرا جذابتر هم شده است زیرا داغی قیمتها «محمود احمدینژاد» را پریروز وادار به پذیرش رسمی گرانی افسارگسیخته در جامعه کرد. از این رو برای بررسی وضعیت قیمتها به محله ایشان (نارمک) رفتیم تا نظر همسایههایش را درباره قیمتهای کنونی بشنویم.
«از شخص ایشان بپرسید چرا همه چیز اینقدر گران شده است»، «روز عید با خودشان صحبت کردم گفتند بررسی میکنیم»، «ایشان که خودشان گوجهفرنگی نمیخرند، رییسجمهور هستند کارشان چیز دیگری است.» این پارهای از صحبتهای ساکنان محلهای از نارمک است که از قضا تا سالیان پیش همسایه «احمدینژاد» بودند. قصاب سلاخی میکرد، مشتری هم نداشت. فهرست اقلام موجودش چنین بود: گوشت گوساله، گوشت گوسفند، گوشت گوسفند سردست، جگر گوسفند و مرغ که البته موجود نبود. آقای قصاب میگوید: «از شخص رییس دولت بپرسید چرا همه چیز اینقدر گران شده است اما انشاءالله همه چیز درست میشود.» قیمت انواع گوشت که در بالا به آن اشاره شد از قرار هر کیلویی ۱۸۸۰۰، ۲۱۰۰۰، ۲۱۵۰۰، ۲۳۵۰۰تومان نوشته شده بود. با اینکه مرغی در کار نبود اما قیمت روز آن ۴۶۰۰تومان اعلام شد. همینطور که خیابان «گلبرگ غربی» را به سمت میدان «هفت حوض» طی میکنم به «میدان ۷۳» میرسم. میدانی که در امتداد آن به سمت «میدان ۷۲»، خانه «احمدینژاد» واقع است. میوهفروش در حال تمیزکردن میوهها و چیدمان تازههایی است که از میدان فراهم کرده؛ ریواس، برگ مو، چغاله بادام، گوجهسبز، سیبزمینی، پیاز، خیار، کاهو، سبزی، پرتقال، موز و... . قیمت گوجهفرنگی را ۲۰۰۰تومان میخواند. پیرزنی در حال خرید است ناگاه به میان صحبت ما میآید، انگار که شنیده باشد خبرنگار هستم و درباره قیمتها و گرانی میپرسم، گفت: «پدر آمرزیده، مردم دیوانه شدند از گرانی که بیداد میکند.» به مغازهدار هم گفت: «عازم مکه هستم، حلالم کن.» میوهفروش میگوید: «دست دلالان در بازار میوه زیاد شده است. یک کارتن موز ۱۹کیلویی ۶۸۰۰۰تومان برایم تمام میشود، خب کیلویی چند باید بفروشم تا مردم هم بتوانند خرید کنند؟ تا چند سال پیش سه کارتن موز را به این قیمت خریداری میکردم.» از او میپرسم تا به حال رییسجمهور یا خانوادهاش از فروشگاهش خرید کردهاند؟ میگوید: «خودشان نه اما آقای غلامحسین الهام از ما زیاد خرید میکنند.» در ادامه مسیر، نانوا نشسته است و نان «بربری» ساده را ۴۵۰ و بربری خشخاشی را به قیمت ۵۰۰تومان میفروشد. «سنگک» هم با همین مشخصات به قیمت ۵۰۰ و ۱۰۰۰تومان در سبد خرید مردم این منطقه جا میگیرد.
لبنیات هم گران شده است، ماست که تا پیش از عید ۱۲۵۰تومان بوده است تا ۱۴۵۰تومان افزایش پیدا کرده است و روغن ۲۳۵۰تومانی هم در همین مدت زمانی ۴۵۰تومان افزایش قیمت داشته است، کره و پنیر هم وضعیت مشابهی دارند و به قیمت ۶۰۰ و ۳۴۰۰تومان فروخته میشوند. شیر یارانهای و آزاد هم فرقی با هم ندارند، در این منطقه به قیمت ۱۰۰۰تومان به فروش میرسد. «میدان ۷۳» را که به سمت جنوب طی کنید نرسیده به «میدان ۷۲» سوپر مارکتی کوچک است که زن و شوهری مسن آن را اداره میکنند. پیرمرد از افزایش بیرویه قیمت روغن و لبنیات میگوید؛ درست مشابه آنچه که مغازهدارهای پیشین گفتند. درباره برنج هم میگوید: «برنج ایرانی هر کیلو ۱۰۰۰تومان افزایش قیمت داشته است و برنج خارجی نیز با همین افزایش قیمت روبهرو بوده است.» میپرسم شما این مسایل را با توجه به اینکه با آقای «احمدینژاد» همسایه هستید با وی درمیان گذاشتید؟ میگوید: «بله. روز عید با خودشان صحبت کردم گفتند بررسی میکنیم. البته میدانم این گرانی تقصیر ایشان نیست، باید جلوی دمکلفتها را گرفت.» میگویم: «رییس دولت، باید دستور برخورد دهد.» میگوید: «ایشان گرفتاری داخلی و خارجی دارند انتقادش را به ایشان میکنند پولش در جیب دیگری میرود. باید با کسانی که احتکار میکنند برخورد شود.» در همین لحظه مشتری میانسالی وارد شد و گفت: «کشک دارید؟» نزدیکترین فروشگاهها به محل سکونت و دفتر مردمی نهاد ریاستجمهوری سابق، یکی سوپر مارکت است و دیگری میوهفروشی. از آقای میوهفروش میپرسم: «شما صاحب فروشگاهی هستید که آقای احمدینژاد قیمت گوجههایش را ۱۲۰۰تومان اعلام کرد؟» میخندد و میگوید: «نه ایشان البته شوخی کردند.» پرسیدم گوجه چند؟ فرمودند ۱۸۰۰تومان. مشتری در آن میانه گفت: «ایشان که خودشان گوجهفرنگی نمیخرند، رییسجمهور هستند، کارشان چیز دیگری است.»
چند سال پیش با «هایده» و «علی» در فرودگاه مهرآباد منتظر «صنم» بودیم که از پاریس بیاید. او در «کنسرواتوار پاریس» درس میخواند. «ویلنسل» مینوازد. برای تعطیلات به ایران میآمد. مردم با من خوشوبش میکردند، تا بالاخره هواپیما نشست و مسافران آمدند. راهرویی میان استقبالکنندگان باز شد و ازراهرسیدگان با چرخها و چمدانهایشان آمدند. «صنم» هم آمد. جلو رفتیم و روبوسی کردیم. من چمدانش را گرفتم و راه افتادیم. «صنم»، ویلنسلش را در جلدی مثل کولهپشتی روی دوشش انداخته بود. در این احوال صدای دو نفر را میشنیدم که یکی گفت: دخترشونه نه؟ دیگری گفت: آره میشناسمش. اولی گفت: چرا گیتارش اینقدر بزرگه؟ دیگری گفت: خب دختر کیانیانه دیگه. (این مردم نازنین– رضا کیانیان) ساکنان منطقه نارمک بهخصوص میدان 70 تا 73 مردم نازنینی هستند، بعضی منتقدند و برخی حسابی هوای رییسجمهوری را دارند حتی اگر گرانی بیداد کند، حتی اگر «احمدینژاد» هم به گرانی اعتراف کند.
حمید جعفری
لینک مطلب:
https://www.eranico.com/fa/content/4624