خلاقیت واژهای است که بهطور مکرر در گفتوگوهای رایج در میان مدیران تازهکار مورد استفاده قرار میگیرد و آنها اهمیت بسیار زیادی برای انجام اقدامات خلاقانه در نخستین ماههای فعالیت مدیریتیشان قائل هستند، اما خلاقیت دقیقا به چه معناست؟ آیا خلاقیت همان نوآوری است؟ و آیا هر کسی میتواند خلاق باشد؟ آیا فرآیند مشخصی برای بروز و تحقق یافتن خلاقیت وجود دارد؟
در این بخش به جستوجوی پاسخ این پرسشها خواهیم پرداخت و اطلاعات مورد نیاز مدیران تازهکار را در اختیار آنها قرار خواهیم داد. در دنیای پر از رقابت و دگرگونی کسبوکار، ایدههای نو و خلاقانه متاعهایی گرانبها و کمیاب هستند که بر سر هر بازاری به فروش نمیرسند اما طرفداران و متقاضیان بسیاری دارند. پیش نیاز شکلگیری و گسترش ایدههای نو، وجود بستر مناسب برای بروز خلاقیت در درون سازمانها و شرکتهاست. حال سوال اینجاست که چگونه میتوان برای گسترش خلاقیت و نوآوری در درون یک گروه کاری، بسترسازی کرد؟ و چگونه میتوان ظرفیتهای خلاقیت در درون گروه را کشف و به حالت بالفعل درآورد؟
پیش از تلاش برای پاسخگویی به این سوالات باید به ماهیت خلاقیت توجه کنیم. واقعیتی که بسیاری از ما از آن آگاهی نداریم این است که خلاقیت، صرفا یک استعداد و مهارت ذاتی نیست بلکه یک فرآیند هدفمند و برنامهریزی شده است و بر همین اساس نمیتوان انتظار داشت که فقط با استخدام یکسری افراد مبتکر و خلاق در یک سازمان، خلاقیت و نوآوری در آنجا بهطور اتوماتیک شکل بگیرد بلکه برای نیل به این مقصود باید مراحل مختلفی را پشت سر گذاشت و پیشنیازهای متعددی را برآورده ساخت. بهطور کلی، امکان بروز و تاثیرگذاری مثبت خلاقیت در هر سازمان، شرکت یا گروهی وجود دارد و با مدیریت و نظارت درست میتوان کل گروه را، صرفنظر از اینکه اعضای آن از چه میزان پتانسیل خلاقیت برخوردارند، به یک گروه خلاق تبدیل کرد. در این میان، نقش مدیران و رهبران، بسیار حیاتی و تعیینکننده است چرا که آنها میتوانند با نظارت و کنترل بر فرآیندهایی چون نفرگیری، چیدمان اعضای گروه، برگزاری جلسات مشکل گشایی و تشویق اعضای گروه برای ارائه ایدههای نو و بدیع، یک گروه خلاق و نوآور را تشکیل دهند. در یک گروه خلاق، تمام اعضا با تمام وجود میکوشند تا پس از شناسایی فرصتها و پتانسیلهای موجود برای بروز قوه خلاقیت و ابتکار و پیشنهاد یکسری گزینهها و راه حلهای خلاقانه برای استفاده از فرصتها یا برطرف ساختن یک مشکل و مانع، زمینهساز ارائه یک راه حل نوآورانه و مبتکرانه شوند و به عبارت روشنتر، برای مقابله با موقعیت خاص، «طرحی نو دراندازند».
به عقیده بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران دنیای مدیریت کسبوکار، موفقیت و پیشرفت هر گروه کاری در گرو کامیابی اعضای آن گروه در ارائه ایدههای خلاقانه و نو است و هر گروهی که بتواند برای رسیدن به اهداف و مقابله با مشکلات از ظرفیتهای خلاقانه خود به نحو بهتر و کامل تری استفاده کند، موفقتر خواهد بود. بر این اساس، یکی از اولویتهای اصلی مدیران و رهبران عبارت است از تمرکز روی بسترسازی و تقویت ایدههای خلاقانه و کمک به بروز و ظهور آنها در قالب یکسری فرآیندهای هدفمند و منظم. اما چگونه میتوان ظرفیتهای نامحدود خلاقیت نزد اعضای گروه را آزاد کرد و با استفاده از آنها طرحی نو در انداخت؟ و برای تشویق خلاقیت و محصول نهایی آن یعنی نوآوری، چه کارهایی را باید صورت داد؟ در پاسخ به این پرسشها باید گفت که این، هنر مدیران کارآزموده و کارآمد است که بتوانند از یک سو، اعضای گروه را به سمت نظریهپردازی و بیان ایدههای نو و خلاقانه سوق دهند و به این وسیله زمینهساز کثرتگرایی و تحقق آرمان «گروه چندصدایی» شوند و از سوی دیگر با همگونسازی و همسو کردن نظریات و آرای مختلف ابراز شده از طرف اعضای گروه، یک نوع وحدت منتهی به هدف مقرر را در درون گروه به وجود آورند. در چنین شرایطی، این اطمینان در ذهن مدیران و اعضای گروه به وجود میآید که راهحل برگزیده شده و گزینه منتخب برای استفاده از یک فرصت یا حل یک مشکل، بهترین انتخاب و برآیند کلیه عقاید و پیشنهادهای مطرح شده در گروه بوده است.
بنابراین، ایجاد یک محیط گرم و صمیمانه در درون گروه از یک طرف و زمینهسازی برای بروز و سایش افکار و ایدههای متفاوت و گاه متضاد از طرف دیگر، از مسوولیتها و کارکردهای اصلی مدیران و رهبران سازمانها و شرکتها در حوزه تشویق خلاقیت به شمار میآید و مدیری که بتواند این فرآیند را به نحو مطلوب و درست هدایت و کنترل کند، مدیری موفق و کارآمد خواهد بود؛ مدیری که میتواند در دریای پرتلاطم و دگرگون کسبوکار امروز، کشتی تحت فرماندهیاش را به ساحل مقصود برساند. سادهترین تعریف از خلاقیت عبارت است از فرآیند بروز و گسترش ایدههای نو و بدیع که میتوانند مفید و موثر باشند. در این تعریف دو نکته وجود دارد که توجه به آنها به ما در درک و فهم خلاقیت کمک میکند:
1) خلاقیت، یک استعداد ذاتی نیست بلکه یک فرآیند هدفمند و برنامهریزی شده است. باید دانست که برای افزایش خلاقیت در یک گروه نمیتوان یکسری افراد که دارای استعداد و مهارتهای خلاقانه هستند را وارد گروه کرد و منتظر ماند تا آنها برای گروه ایدهپردازیهای خلاقانه کنند. برای گسترش خلاقیت در گروه باید از رویکردهای تعاملی خاصی استفاده کرد که موجب حداکثرسازی توانمندیها، تجربیات و آگاهی اعضای گروه شود. علاوهبر این، هدف و آرمان نهایی فرآیند خلاقیت عبارت است از حل یک مشکل خاص یا برآورده ساختن یک نیاز مشخص.
2) خلاقیت، رسیدن به وحدت در عین کثرت است. فرآیندهای خلاقانه هنگامی آغاز میشوند که تفکرات کثرتگرایانه و تجدیدنظر طلبانه وارد عرصه میشوند، خلاقیت یعنی جور دیگر دیدن و فارغ از الگوهای سنتی و جاافتاده به چیزی نگریستن. از دل همین متفاوت نگاه کردن است که یک ایده نو و خلاقانه سربرمیآورد. در فرآیند خلاقیت، تفکرات گوناگون با هم تعامل و تعاطف کرده و با هم مقایسه میشوند و در نهایت مشخص میشود کدامیک از این ایدهها، ارزشمندتر و منحصربهفرد است. در مرحله بعد، از گزینه انتخاب شده برای حل مشکل یا پاسخگویی به نیازی که فرآیند خلاقیت بهخاطر آن شکل گرفته است، استفاده میشود.
لینک مطلب:
https://www.eranico.com/fa/content/55728