از اوایل دهه ۹۰ که کسبوکارهای اینترنتی در سیلیکون ولی شروع به رشد کردند، پدیدهای به نام سرمایهگذاری خطرپذیر یا به اسم امروزی آن سرمایهگذاری جسورانه بسیار پررنگتر شد.
هرچند ریشه این نوع سرمایهگذاریها بیشتر به خانوادههای ثروتمند آمریکایی مانند راکفلر، کارنگی ملون و... میرسید ولی در دهه ۹۰ کارآفرینان جوانی که از راه فروش کسبوکارهای خود یا درآمدهای ایجاد شده در آن پولهای هنگفتی به دست آورده بودند نیز وارد این چرخه شده و اقدام به سرمایهگذاری در کسبوکارهای نوپا کردند.
با توجه به رشد سریع بازار این شرکتها و سایر عوامل محیطی مانند نرخ بهره پایین در آن دوره که دستیابی شرکتهای سرمایهگذاری را به منابع مالی آسانتر و سایر گزینههای سرمایهگذاری آنها را تا حدی محدودتر کرده بود، کم کم توجه بسیاری از شرکتهای سرمایهگذاری وابسته به بانکها و موسسات مالی به این بازار جلب شد و آنها نیز برای سرمایهگذاری در شرکتهای نوپای تکنولوژی بهخصوص فناوری اطلاعات به تکاپو افتادند.دسترسی این سرمایهگذاران به منابع مالی عظیم و همچنین جذابیت این نوع سرمایهگذاری موجب شده تا رفتارهای قمارگونهای در سرمایهگذاری در کسبوکارهای نوپا انجام شده و ارزش بسیاری از این کسبوکارهای نوپا، بسیار بیشتر از آنچه باید باشد، برآورد شود.
این کسبوکارها نیز که بازار عرضه سرمایه را بسیار رقابتی میدیدند، با ایجاد رقابت بین سرمایهگذاران، منابعی بسیار بیشتر از نیاز خود جذب کردند.شرکتهای سرمایهگذاری که اغلب از وال استریت به سمت سیلیکون ولی کشیده شده بودند، بدون بینش فنی لازم برای برآورد پتانسیل کسبوکارها و گاهی تنها در رقابتهای مزایدهگونه اقدام به پرداخت مبالغ هنگفت به کسبوکارهایی میکردند که اکثرا تکنولوژیهای تکراری، سطح پایین و یا بدون بازار داشتند. این گونه شد که سرمایههای بادآورده، ارزشگذاریهای غیرمنطقی و کسبوکارهای بیهوده، موجب ایجاد حبابی در شرکتهای نوپا شد به طوری که این حباب به سرعت به بازار سهام تکنولوژی آمریکا نیز سرایت کرد.
بعد از مدتی، هنگامی که زمان درآمدزایی این شرکتها رسید، بسیاری از این شرکتها در بهترین حالت، عملکردی بسیار ضعیفتر از انتظار داشتند و یا از گردونه رقابت خارج شده بودند. در این هنگام بود که بازار سرمایه متوجه این نکته شد که قیمتهای نجومی سهام این شرکتها حبابی بیش نیست و در سال ۲۰۰۱، هنگامی که تعدادی از این شرکتها ورشکست شده و یا با زیان مواجه شدند، این حباب ترکید.
در ایران نیز چندی است موج سرمایهگذاری نهادهای مالی یا شرکتهای بزرگ در استارتآپها یا کسبوکارهای نوپا شدت گرفته و با توجه به مجوز جدید سازمان بورس برای ایجاد صندوقهای جسورانه (سرمایهگذاری مخاطرهپذیر) این حرکت وارد فاز جدیدتری شده است ولی نشانههای خطرناکی از شکل سرمایهگذاریهای این شرکتها به چشم میخورد که بسیار نگرانکننده است.
موج سرمایهگذاری در کسبوکارهای نوپا یا خرید شرکتهای قدیمیتر، چندی است به رقابتی جدی بین برخی فعالان بازار تبدیل شده و این رقابت، گاهی بدون بررسیهای دقیق موجب ارائه پیشنهادهایی به کسبوکارهایی میشود که بسیار بیشتر از ارزش واقعی آنهاست. بسیاری از سرمایهگذاران به صرف داشتن منابع مالی و بدون در نظر گرفتن سایر عوامل بسیار مهم مانند ارزش افزوده مدیریتی، چرخه محصول، همافزایی و... اقدام به این گونه سرمایهگذاریها میکنند به قسمی که شرکتها یا کسبوکارهای سبد آنها ملغمهای است از کسبوکارهای جسته و گریخته با عمر سازمانی کاملا متفاوت، تکنولوژیهای ناهمگون، اندازههای مختلف، بازارهای هدف پراکنده و... که هیچگونه همافزایی، دانش انباشته و... ایجاد نمیکند. این موارد به عینه برای فعالان این بازار مشهود است و زنگ خطری است برای آینده صنعت نو پایی که با انواع مشکلات دیگر مانند نبود قوانین، نبود تشکلهای حمایتی قوی، مشکلات مالیاتی، نبود نیروی انسانی کارآمد و... دست به گریبان است.
اگرچه این امر برای کسبوکارهای نوپا، به صرف بالا رفتن ارزش آنها یا دسترسی ساده به منابع مالی خوشایند است ولی در نهایت به ضرر کل صنعت و کسبوکارهای نوپای دیگر تمام خواهد شد. همواره نتیجه چنین تصمیمات شتابزدهای در طولانی مدت نامطلوب است. مشکل حال حاضر کسبوکارهای نوپا نه سرمایه اولیه که مشکلات مدیریتی است. زمان تزریق سرمایه به کسب وکارها نه هنگام ارائه ایده که زمان رشد است، کسبوکاری که به خودی خود نتواند مشتری اولیه خود را جذب کند، چه با سرمایه، چه بدون سرمایه محکوم به شکست است، پس سرمایه لازم برای کسبوکارهای نوپا نه هنگام ایده که هنگام رشد مورد نیاز است. از سوی دیگر نبود سایر فاکتورهای اکوسیستم نوآوری مانند دانش مدیریتی، مشاوره مالی و حقوقی، دانش منابع انسانی دانش محور (Knowledge Worker) و... حلقه مفقوده بسیاری از شرکتهای سرمایهگذاری است. بسیاری از شرکتهای سرمایهگذار این حوزه بدون داشتن بینش فنی، تجاری یا انسانی مناسب، اقدام به ورود به این حوزه میکنند یا صرفا برای سرمایه تزریق شده به این حوزه در خصوص کسب شهرت و وجهه، دقیقا مانند بودجه تبلیغاتی استفاده میکنند تا نام شرکت خود را در بین قشر نخبه جامعه بر سر زبانها اندازند و این کار را صرفنظر از پتانسیلهای بازار یا سرنوشت افرادی که روی کسبوکارهای آنها سرمایهگذاری کردهاند انجام میدهند.
دسته دیگری از شرکتهای سرمایهگذاری با خرید کسبوکارها، صرفا سبد سرمایهگذاری خود را گستردهتر کرده و ارزش سهام خود را بالا میبرند و رشد این حباب تا زمانی که تزریق جدید سرمایه به واسطه فروش سهام جدید ادامه یابد، پایدار مانده و سپس با توقف این چرخه، ترکیده و تمام کسبوکارها را تحتالشعاع قرار میدهد. از این دست شرکتهای سرمایهگذاری که ظرف چند سال گذشته ارزش سهام خود را به صرف خرید شرکتهای نوپای صنعت افزایش دادهاند کم نیستند، ولی اگر به میزان درآمد زایی شرکتهای زیرمجموعه آنها نگاهی کنیم متوجه فاصله بسیار زیاد درآمد و ارزش بازار سهام شرکت میشویم که با نرخ رشدهای موجود در ایران نیز قابل پوشش دهی نیست.
در پایان باید گفت وضعیت موجود در بازار فناوری ایران که بیشتر به تقلید کورکورانه از نمونههای موفقی مثل سیلیکون ولی شباهت دارد، بسیار نگران کننده است و شبهه جدی از بابت نیت، دانش و تجربه و توانمندیهای این شرکتهای سرمایهگذاری، موجب ایجاد نگرانی جدی از آینده کسبوکارهای نوپا میشود.اگر قصد جدی برای رسیدن به اهداف تعیین شده در افق ۱۴۰۴ وجود داشته باشد، لازم است حداقل آموزشهایی به کسبوکارها در این زمینه داده شود.
لینک مطلب:
https://www.eranico.com/fa/content/59370