تقریبا میتوان گفت دولت رکن اصلی قانونگذاری و تصمیمسازی در غالب جوامع بشری امروزی است.
همچون کسی که متولی یک خانواده است و برای برآوردن نیازهای مختلف افراد خانواده برنامهریزی و تصمیمگیری میکند، دولت نیز موظف است در کنار برقراری نظم و امنیت، شرایط اقتصادی را بهگونهای رقم بزند که برآیند آن افزایش درآمد و سطح رفاه افراد جامعه باشد. مهمترین تصمیمات اقتصادی دولت ایجاد شغل، افزایش تولید و درآمد کشور و کنترل قیمتها است. شغل منبع درآمد مردم است که بهواسطه آن میتوانند نیازهای خود را برآورده کنند. افزایش تولید و درآمد کشور یعنی دولت شرایطی به وجود آورد که ظرفیتهای بیشتری برای تولید کالا و خدمات بهمنظور رفع نیازهای مردم کشور پدیدار شود. همچنین با بالارفتن سطح تولیدات و افزایش صادرات، ورود پول و سرمایه به کشور بیشتر شده و درآمد مردم بیشتر میشود.
در بحث کنترل قیمتها دولت باید بهگونهای عمل کند که مانع از افزایش مداوم قیمت کالاها شود، وقتی قیمتها افزایش یابد یا مردم باید پول بیشتری برای خرید کالا بدهند که به مفهوم کاهش قدرت خرید مردم است یا کالاهای خارجی ارزانقیمتتر را بخرند که منجر به کاهش تولیدات داخلی و بیکار شدن مردم میشود. حال دولت برای انجام این امور چگونه عمل میکند؟ برای رسیدن به این اهداف دولت از چه ابزاری استفاده میکند؟ بودجه و هزینههای دولت از کجا تامین میشود؟ برای مثال وقتی گفته میشود دولت بهمنظور کاهش بیکاری اقدام به احداث کارخانهای کرده، بدون شک انجام این امر برای دولت هزینهای در بر داشته است یا وقتی تقاضای مردم برای کالایی در جامعه زیاد میشود که منجر به افزایش قیمت آن میشود دولت چگونه تقاضا و تمایل مردم برای خرید را کاهش میدهد؟
نخست بررسی کنیم دولت چگونه کسب درآمد میکند و بعد از آن خواهیم گفت دولت چگونه با این درآمد اهدافی را که ذکر آنها گذشت محقق میکند. یکی از مهمترین راههای درآمدی دولت دریافت مالیات است. در این روش مردم درصدی از درآمد خود را بهعنوان مالیات به دولت میدهند. اگر در یک کشور نظام مالیاتی، خوب عمل کند به این مفهوم است که دولت و مردم تعامل خوبی با هم دارند. به تعبیری اعتبار دولت نزد مردم بالاست. زیرا مردم اطمینان دارند دولت پولی را که از درآمد آنها میگیرد صرف اموری میکند که به رفع مشکلات و نیازهای مردم کمک میکند. در حالت دیگر دولت بهعنوان متولی اصلی منابع طبیعی، معدنی و تولیدات کشور است. برای مثال وقتی دولت شروع به استخراج طلا یا نفت از منابع کشور میکند این منابع را با قیمتی به سایر کشورها میفروشد که این پول جزو درآمدهای دولت محسوب میشود که باید در راستای رسیدن به اهدافی که گفته شد صرف شود. این دو نوع درآمد جزو کلیترین و مهمترین منابع درآمدی دولتها هستند.
حال ببینیم دولت با درآمد حاصله چگونه بر بیکاری، تولید و تورم تاثیر میگذارد؟ از تولید و بیکاری شروع کنیم. فرض کنید دولت با توجه به نیازهای مردم، اقدام به احداث کارخانه، واحدهای صنعتی، مترو، سد، فرودگاه و... کند. نخست برای ایجاد این پروژهها دولت نیاز به نیروی کار و خرید ملزومات دارد. دولت بابت نیروی کار و تدارک این ملزومات باید به مردم پول بدهد. بدین ترتیب درآمد دولت به دست مردم میرسد. عدهای در حین پروژهها صاحب کار میشوند و برخی پس از راهاندازی این پروژهها صاحب شغل شده و کسب درآمد میکنند. اگر سیاست کشور و دولت بهگونهای باشد که بخشی از تولیدات مازاد بر نیاز جامعه باشد و به خارج از کشور نیز صادر شود، ظرفیتهای تولیدی کشور افزایش یافته و بهواسطه فروش این محصولات به خارج از مرزهای کشور درآمد بیشتری نصیب مردم شده و اقتصاد کشور رشد میکند. دولت باید در هزینههای خود با توجه به نیاز مردم دقت کند که هزینهها را در جایی مصرف کند که به رشد اقتصادی کشور کمک کند. به محض اینکه دولت شروع به خرج درآمد خود با توجه به اهداف توسعهای کند، حجم پول در دست مردم افزایش مییابد. افزایش پول در دست مردم یا افزایش درآمد یعنی تقاضای مردم برای خرید کالا و خدمات بالا میرود. با ورود مردم به بازار، تولیدکنندگان این انگیزه را دارند تا تولید خود را افزایش دهند. بنابراین نیروی کار بیشتری بهکار میگیرند تا بتوانند جوابگوی این تقاضا باشند. این فرآیند نیز به معنی افزایش تولید و کاهش بیکاری در جامعه خواهد بود.
حال به سراغ کنترل قیمتها برویم. با یک مثال ساده شروع کنیم. فرض کنید ظرفیت تولیدی کشور با توجه به زیرساختها و منابع موجود، تولید 100 عدد کالا در کشور است. این 100 واحد کالا با قیمت هر واحد 10 هزار تومان داد و ستد میشود. حال فرض کنید دولت شروع به خرج درآمدهای خود میکند. همانند آنچه در بالا گفته شد با افزایش هزینههای دولت، پول در دست مردم و تقاضای آنها برای خرید کالا افزایش مییابد. تحت این شرایط ممکن است در مدت زمان کوتاهی قیمت کالاهای موجود به 20 هزار تومان برسد. اگر مشابه خارجی این کالا قیمتی پایینتر داشته باشد مردم برای رفع نیاز خود خرید آن را ترجیح میدهند و این یعنی ورود کالاهای خارجی، از بین رفتن تولید داخلی و بیکار شدن عدهای از مردم. از این مثال برمیآید که دولت در انجام هزینههای خود باید بهگونهای عمل کند که منجر به افزایش قیمتها یا تورم نشود.
اما آیا دولت برای کاهش تقاضا فقط میتواند هزینههای خود را کم کند؟ در شرایطی که پول در دست مردم زیاد است و قیمتها نیز بالا رفته دولت چگونه میتواند این وضعیت را مدیریت کند؟ شاید تا به حال کلمه« اوراق مشارکت دولتی» را شنیده باشید. همانطور که از اسم این کلمه مشخص است این برگهای است که دولت بهواسطه آن از با مردم مشارکت میکند. اوراق مشارکت دولتی بهخاطر سودی که دارند جذابیت خرید خوبی در بین مردم دارند. وقتی مردم شروع به خریدن این ورقهای مشارکت میکنند در واقع پول از دست مردم جمعآوری میشود. با کاهش حجم پول در دست مردم، تقاضا برای خرید کالاها کم شده و قیمت آنها پایین میآید. از طرفی دولت نیز میتواند با پولی که از مردم گرفته به انجام امور خود و توسعه کشور با توجه به اهدافی که پیشتر ذکر شد مبادرت کند.
لینک مطلب:
https://www.eranico.com/fa/content/61796