بیل گیتس، مارک زاکربرگ، آلبرت اینشتین، مایکل جوردن، مهاتما گاندی، آبراهام لینکلن، وارن بافت، لری پیج و من همگی یک ویژگی مشترک داریم و آن این است که همه ما درونگرا هستیم.
ما معمولا ویژگیهایی همچون جسارت، معاشرتی بودن، پویایی و سلطهطلبی را به فردی که در جایگاه رهبری قرار دارد نسبت میدهیم، اما حقیقت آن است که اینها تنها صفاتی نیستند که از یک فرد، رهبری بزرگ میسازند. نکته مهم در موفقیت یک رهبر آن است که مخاطبان او چه کسانی هستند.
بیایید به چند باور رایج نادرست راجع به درونگراها نگاهی بیندازیم:
۱) درونگراها تکرو یا ضداجتماع نیستند، بلکه صرفا از خلوت خودشان و نه از بودن در جمعها انرژی میگیرند. این به آن معنی نیست که ما درونگراها از بودن با دوستانمان در فضای بیرون لذت نمیبریم، بلکه به آن معنی است که نحوه انرژی گرفتن ما با برونگراها متفاوت است.
۲) درونگراها اهل دروننگری و تأمل در خویشتن هستند که اغلب با انزوا اشتباه گرفته میشود.
۳) درونگراها لزوما کم حرفتر از برونگراها نیستند، بلکه ترجیحشان آن است که در موقعیتهای مختلف به جای صحبت کردن بیشتر گوش کنند.
۴) درونگرایی مترادف با خجالتی بودن نیست، بلکه در واقع ما ترجیح میدهیم به جای گفتوگوهای گروهی، گفتوگوهای فردی (یک به یک) داشته باشیم.
۵) درونگراها ترجیح میدهند مشاهدهکننده رویدادهای اجتماعی باشند، اما این به معنی نیست که ما از حضور در آنها واهمه داریم.
باید توجه داشت موفقیت رهبران مختلف به تیمی که در آن فعالیت میکنند بستگی دارد. همانطور که برخی گیاهان در نور آفتاب و برخی در سایه رشد میکنند، شرایط مورد نیاز برای موفقیت رهبران با تیپهای شخصیتی مختلف نیز متفاوت است. در پژوهشی که توسط آدام گرنت در مدرسه کسبوکار وارتون انجام شد، تیم تحقیقاتی دریافتند که حضور یک رهبر برونگرا در تیمی که اعضای آن خودانگیخته هستند و صریح صحبت میکنند، اغلب به بروز تنش بین رهبر و اعضای آن تیم منجر میشود، درحالیکه همان تیم با حضور یک رهبر درونگرا عملکرد بهتر و کمتنشتری داشتند. به بیان دیگر، این پژوهش نشان میدهد تیمهایی که اعضای آن فرمانبری بالایی دارند با رهبران برونگرا عملکرد بهتری نشان میدهند و در نقطه مقابل تیمهایی که اعضای آن خودانگیخته هستند با رهبران درونگرا عملکرد بهتری را تجربه میکنند. در مصاحبهای که با سوزان کین، نویسنده کتاب «سکوت: قدرت درونگراها در دنیایی که از صحبت کردن باز نمیایستد» داشتم، او دلیل این پدیده را اینگونه توضیح داد که رهبران درونگرا با تیمهای برونگرا بهتر کار میکنند، زیرا این رهبران تمایل بیشتری دارند که به اعضای تیم خود اجازه بدهند خودانگیخته باشند و ایدههایشان را پیاده کنند. در مقابل، رهبران برونگرا بهطور نسبی سلطهطلبی بالاتری دارند و میخواهند رد اثرشان روی پروژهای که تیم تحت رهبری آنها انجام میدهد، پررنگتر باشند.
در انتها میخواهم به پنج دلیلی بپردازم که چرا شما باید یک رهبر درونگرا را استخدام کنید:
۱) آنها شنوندگانی عالی هستند: ما در چنان دنیای پرسرعتی زندگی میکنیم که گاهی گوش کردن واقعی از زندگی روزمره حذف میشود. ما تقریبا نصف زمانی که در حال گوش کردن هستیم داریم خودمان را آماده میکنیم که حرفی که در ذهنمان آماده کردهایم را به زبان بیاوریم. افراد برونگرا تمایل زیادی به صحبت کردن دارند، اما رهبری فقط راجع به صحبت کردن نیست و بخشی از آن مربوط به شنیدن حرفهای دیگران است. در زمینه گوش دادن درونگراها بهطور نسبی شنوندگان بهتری محسوب میشوند.
۲) درونگراها قبل از اقدام، تفکر میکنند: برونگراها تمایل بیشتری دارند که هر چه زودتر وارد عمل شوند که در بسیاری از مواقع (از جمله در تیمهای ضربتی) رویکرد موثری است، اما از سوی دیگر درونگراها تمایل دارند ابتدا شرایط را خوب بررسی کنند، سوالات بیشتری بپرسند و کمی بیشتر عمیق شوند. آنها محافظهکاری بیشتری دارند و زمان بیشتری را برای آمادگی قبل از اقدام صرف میکنند که به آنها کمک میکند در بسیاری از مواقع تصمیمهایی سنجیده و فکر شده بگیرند.
۳) درونگراها اغلب در همدلی توانمند هستند: درونگراها تمایل بیشتری به گوش کردن دارند و همین ویژگی به آنها کمک میکند در همدلی با آدمها عموما توانمند باشند. سایمون سینک متخصص حوزه رهبری معتقد است همدلی مهمترین ابزاری است که یک رهبر میتواند در جعبه ابزار خود داشته باشد. دانیل گلمن روانشناس و نظریهپرداز حوزه هوش عاطفی معتقد است با وجود بهترین آموزشها و مهارتها و ذهنی پر از ایدههای عالی، بدون داشتن مهارت هوش عاطفی (که نقش مهمی در همدلی دارد) یک فرد نمیتواند رهبری بزرگ باشد.
۴) درونگراها مشاهدهگرانی دقیق هستند: در مقایسه با برونگراها، درونگراها نسبت به اتفاقات پیرامونی خود هوشیارتر هستند. آنها زمان بیشتری را صرف مشاهده کردن میکنند، هرچند رهبران درونگرا ساکتتر هستند، اما آن روی سکه این ویژگی آن است که آنها بهتر میتوانند اوضاع را بررسی کرده و موضوعات کلیدی را تشخیص بدهند. درونگراها در تمرکز روی وضعیت حال بهطور نسبی موفقترند و علاوهبر متن امور، میتوانند به حاشیههای مهم نیز پی ببرند.
5) درونگراها متواضع هستند: آیا راجع به رهبران خدمتگزار چیزی شنیدهاید؟ در این تفکر به جای آنکه کارکنان در خدمت تامین نیازهای رهبر باشند، این رهبران هستند که در خدمت نیازهای کارکنانشان هستند. از نظر من در یک محیط کار متعادل و آکنده از احترام متقابل، هر دو دسته باید در خدمت نیازهای یکدیگر باشند. درونگراها در مقایسه با برونگراها میتوانند رهبران خدمتگزار بهتری باشند، زیرا به جای آنکه خود بدرخشند، ترجیح میدهند باعث درخشیدن دیگران شوند. این امر نیاز به تواضع دارد که نزد درونگراها بیشتر از برونگراها یافت میشود.
در پایان باید به یاد داشت که محیطهای کار به هر دو دسته رهبران درونگرا و برونگرا نیاز دارد و هیچکدام از این دو نسبت به دیگری برتری ندارند.
لینک مطلب:
https://www.eranico.com/fa/content/68983