برخی از بررسیها از پنج برابر بودن نرخ سود تسهیلات بانکی ما نسبت به دیگر کشورها خبر میدهد. این مساله هر چند در کاهش امکان رقابت محصولات صادراتی ما در بازارهای بینالمللی موثر است، اما سود بانکی تنها گزینه نیست.
بلکه در این قضیه، عقب ماندگی صنایع به ویژه صنایع دستی، عنصر مهمتری تلقی میشود. فناوریهای به کار گرفته شده در صنایع بسیار قدیمی است و این موضوع در نهایت منجر به کاهش سهم صادراتی ما میشود. از آنجا که ما دارای مرکز تحقیقات در کشورمان نیستیم و نمیتوانیم محصولاتمان را طراحی و به خط تولید تزریق کنیم، بهره وری پایینی داریم و قیمت تمام شده محصولاتمان بالاست. یکی از آیتمهای مهم، نرخ سود تسهیلات بانکی است، اما آنچه اهمیت دارد این است که محصولاتمان توانایی رقابت در بازار بینالمللی را داشته باشند. متاسفانه تفکر مدیران ما بسیار سنتی است.
آنها اصلا برداشت درستی از مفاهیمی چون صنعت یا تجارت ندارند، در حالی که انتظار میرفت در این 40 سال تحرکی در صنعت ایجاد کنند و وابستگی ما را نسبت به دیگر کشورها چون کره و چین که روزبهروز بیشتر شده است، کاهش دهند. در شرایطی که سرمایهگذاریهای زیادی در صنایع انجام شده است وضعیت فعلی ما گواه این مطلب است که محصولات ما توان رقابت با محصولات دیگر کشورها در بازارهای بینالمللی را ندارند. علت این موضوع به فقدان موسسات تحقیقاتی در صنایع برمیگردد و اینکه دانشجویان ما به درستی برای اشتغال در صنایع آموزش داده نمیشوند و خیلی از موضوع اصلی فاصله دارند. اصل بر این است که ما صنعتی داشته باشیم که رقابت پذیر باشد، در حالی که متاسفانه ما در هیچکدام از بخشهای اقتصادی چون صنعت یا کشاورزی این مزیت را نداریم.
سیاستگذاری ما از اول در این حوزهها غلط بوده است و جای انتقال فناوریهای نو تنها اقدام واردات بدون کسب فناوری کردهایم. بنابراین تنها نباید در این جریان سود بانکی را علت اول و آخر دانست و ریشه مشکلات موجود را باید در اقتصاد کشور یافت. برای حل این مشکلات باید آستین بالا بزنیم و خودمان دست به کار شویم.
سوال مهم این است که آیا طی این 40 سال، کشوری در تولید ما را یاری رسانده است؟ ما باید بر نخبگان خودمان متکی شویم تا آنها بتوانند با صنعت ارتباط لازم را برقرار کنند و موفق به تولید محصول شوند. اگر این نتیجه حاصل شود، محصول تولیدی قابل رقابت خواهد بود و دیگر تنها برای مصرف داخلی نیست و آن زمان میتوان صادرات پررونقی داشت و در پی آن، بهرههای بانکی نیز کم میشود، چون سرمایههای مردم به جای اینکه وارد بازار ارز یا دلار شوند، در صنعت سرمایهگذاری میشوند. گفته میشود تا ارز واقعی نشود، نمیتوان به اهداف صادراتی دست پیدا کرد، سوال من این است که اگر نرخ ارز برای مثال 5000 تومان شود، میتواند جبران مافات کند؟ ما باید ریشه یابی کنیم. ریشه مشکلات ما به عدم تکیه ما بر توان داخلی برمیگردد، مسئولان ما باید به این مسائل توجه کنند.
لینک مطلب:
https://www.eranico.com/fa/content/77761