این هفته سفری تجاری به چین داشتم. بیش از ١٢ سال است که با چینیها تعاملات تجاری دارم و در این مدت مکرراٌ به چین سفر داشتهام. این سفر اما متفاوت از تمام سفرهای قبلی بود.
اولین تغییر را در فرودگاه شانگهای احساس کردم، هنگامی که گذرنامه خود را به پلیس گذرنامه چین دادم و او شروع کرد به پرسوجو در خصوص علت سفر من به چین، محل اقامتم و داشتن بلیط برگشت. در تمام این ١٢ سال به خاطر نداشتم که هنگام ورود به چین با چنین سئوالاتی برخورد کرده باشم.
در اولین جلسه کاریم دریافتم که حسابهای شرکتهای ایرانی ثبت شده در چین یک به یک در بانکهای چینی در حال بسته شدن است و موضوع، بر خلاف آنچه که در اخبار ایران انعکاس یافته است، منحصر به دانشجویان و اشخاص حقیقی ایرانی نیست. حتی شرکتهایی که از ١٥-١٠ سال پیش در چین ثبت شدهاند مشمول این رفتار جدید بانکهای چینی شدهاند. تجار ایرانی به کارمندان چینی خود متوسل شدهاند و شرکتهای جدیدی به نام آنان تأسیس میکنند و به امید امانتداری آنها دارایی خود را به نامشان میزنند.
بیش از یک سال است که با یکی از شرکتهای چینی مشغول مذاکره برای سرمایه گذاری مشترکی در ایران هستیم. در جلسهای که برای ادامه مذاکرات با او داشتم خبر ناخوشایندی به من داد: دولت چین سرمایه گذاری شرکتهای چینی در ایران را تقریباٌ ممنوع کرده است و به سختی مجوز سرمایه گذاری خارجی در ایران را صادر میکند.
تقریباٌ در همه جلساتی که داشتم مشتریان چینی اشاره به سختتر شدن کار با ایران داشتند. اظهار میداشتند که بسیاری از شرکتهای چینی ترجیح میدهند خرید خود را در شرایط برابر از ایران نداشته باشند زیرا پرداخت بسیار مشکل است و باید اسناد تجاری را تغییر دهند و به نام کشور دیگری بزنند تا امکان پرداخت پول از بانکهایشان فراهم شود.
«چین عزیز» آرام آرام ایران، این شریک وفادار خود را به حاشیه میراند.
از سال ١٣٨٩ که شرکت دولتی نفت چین، علیرغم اخذ امتیازات ویژه از دولت وقت ایران در قرارداد ٢/٥ میلیارد دلاری سرمایه گذاری در میدان نفتی آزادگان، شروع به کند کردن کار و بهانه تراشی کرد سیاست عقب گرد چین آشکار شد. قطعاٌ مشکل این نبود که آنها توان انجام کار را نداشتند بلکه سیگنال پایین کشیدن فتیله کار با ایران را دریافت کرده بودند.
چینیها در تمام این سالهایی که ایران عضو ناظر سازمان همکاریهای شانگهای بود، تنها مخالف عضویت کامل ایران در این سازمان، که در آینده میتواند بزرگترین و مهمترین سازمان اقتصادی آسیا باشد، بودند و برای جلوگیری از عضویت ایران در این سازمان در منشور آن گنجانده بودند که کشورهایی که سازمان ملل بر علیه شان تحریمهایی وضع کرده است نمیتوانند به عضویت این سازمان درآیند. حتی پس از لغو تحریمهای سازمان ملل، آنها مخالف عضویت ایران باقی ماندند و در حالی که به عضویت کامل هند، رقیب آسیایی خود، در این سازمان رأی مثبت دادند اما با عضویت ایران موافقت نکردند.
چینیها حتی در پروژه بلند پروازانه جاده ابریشم نوین مسیر تاریخی جاده ابریشم را به نحوی تغییر دادهاند که از بالای ایران بگذرد و یک مسیر فرعی از مسیر اصلی برای ورود به ایران منشعب شده است. داستان سرمایه گذاری کلان چین در بندر گوادر پاکستان نیز مکمل این پروژه در دور زدن ایران است.
در طول این ١٢ سال، دشمنی آمریکا با ما، و ما با آمریکا، باعث شد که ایران به عنوان بهترین مسیر خطوط لوله انتقال نفت و گاز خلیج فارس و آسیای میانه به اروپا، از این مسیرها حذف شود و به یک مسیر فرعی در نقشه انتقال انرژی منطقه تبدیل شود. از بین رفتن این مزیت مهم ژئوپلیتیک ایران تلخ اما قابل فهم است. اما اینکه چین، کشوری که این چنین از ما بهره برده است و ما به او چشم امید داشتیم، ایران را از مسیر ترانزیت کالا از شرق به غرب و شمال به جنوب کنار گذاشته است و نگاه درجه دومی به ایران دارد جای تأمل بسیار دارد.
چین نشان داده است که در عرصه شطرنج جهانی هوشمندانه بازی میکند و چشم انداز بلند مدتی دارد. چرا چین چنین سیاستمدارانه و به آرامی ایران را به حاشیه میبرد؟ او آینده را چه میبیند که پاکستان و افغانستان را به ایران ترجیح میدهد؟ چین برای چینی بند زده اقتصاد ایران چه نقشهای میچیند؟
لینک مطلب:
https://www.eranico.com/fa/content/79327