اعتراضات مردمی اخیر بیش از هرچیز آزمونی سیاسی است؛ آزمونی برای مردمی که دچار برخی تنگناهای معیشتی و سیاسی شده و کف خیابان را برگزیدهاند.
آزمون مردمی که ناآرامیها را به نظاره نشستهاند و زیروبم آن را در ذهن خود تحلیل میکنند. آزمونی برای اپوزیسیون خارجی و منتقدان داخلی وضع موجود. هر گروه و جناح سیاسی این اعتراضات را با رویکردی دوگانه مورد ارزیابی قرار میدهد. همه تحلیلگران خارجی و داخلی و حامی دولت بر این نکته تأکید دارند که انگیزه اصلی اعتراض مردم، اقتصادی (معیشتی) است. بعد از بیان این نکته است که موضعگیریهای سیاسی آنان تجلی پیدا میکند. گویا تأکید بر حق مردم فقط برای بهدستآوردن مقبولیت و مشروعیت است تا هرکس با دیدگاه و نظرات سیاسی خود وارد گود و میدان شود و این مردم معترض را به سوی خود بکشاند. گلایهای نیست تا بوده چنین بوده و در هنگامه ناآرامی تشخیص درست یا نادرست بسیار دشوار است. آنهم برای مردمی که بیش از هرچیز دغدغه نان دارند. بعید است کسی باور کند مردم شهری دورافتاده در جنوب کشور در پی آزادیهای سیاسی و جامعه مدنیاند که البته اگر باشند هم اشکالی ندارد. حرکتهای اعتراضی در ایران بهسرعت از بستر واقعی خود خارج شده و حتی برای مردمی که کف خیاباناند این سؤال پیش میآید که واقعا اینجا چه خبر است؟
شاید اغراق نباشد بگوییم جناحهای سیاسی اعم از اپوزیسیون خارجی و منتقدان داخلی، هیچکدام به معنای واقعی، تحلیل درستی از روستاها و شهرهای ایران ندارند. یک طرف ایران سوسنگرد است و ایذه، طرف دیگر آن قهدریجان؛ اینها را تعمیم بدهیم به شهرهای دیگر و آنچه از دل آن بیرون میآید تفاوت و تضادهای بسیار در مطالبات آنان است که حول محوری به نام نارضایتی «از وضع موجود» همه را دور هم جمع و یکصدا کرده است. آنچه در این میان خالی است، یکدلی است و مسئله اصلی در همینجاست. در جمع معترضان درخواستهای متفاوتی وجود دارد؛ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و گاه درخواستهایی مبنی بر بازگشت سلطنت که چندان جدی به نظر نمیرسد. اما همه این درخواستها چه آنان که اصیلاند و چه آنان که ترکشهای کوچکی هستند، گروهها و جناحهای سیاسی را مشغول کرده تا با نگاه و موضعگیری خود به سراغ این معترضان بروند. حتی مخالفان بهویژه اپوزیسیون خارجی نهتنها یکدل بلکه یکصدا هم نیستند. آنان در یک چیز با معترضان همداستان هستند؛ اینکه مخالف وضع موجودند. اما نکته اصلی در همین همداستانی است: مخالفت با وضع موجود از نگاه ما با دیگران و از نگاه مردم کف خیابان با نظارهگران، از نگاه طبقه متوسط با نگاه طبقه فرودست جامعه کارگران و کشاورزان بسسیار تفاوت دارد. بیدلیل نیست که این پرسش بیش از هر پرسش دیگری در اذهان مردم که هم مخالف وضع موجودند و هم نگران حوادث اخیر، وجود دارد: «چه خواهد شد؟»؛ این پرسش بجا و درستی است که حاکی از نگرانی است. نگرانی نسبت به آیندهای که چندان وضوح و شفافیتی ندارد و آنچه بیش از هرچیز نگرانکننده است، این است که کسی به این پرسش اساسی که «چه باید کرد؟»، هنوز پاسخ نداده است. اگر هم پاسخی وجود داشته باشد نشئتگرفته از آرزوهای ناکام و کینههای انباشتهشده گروههای سیاسی است که نسبت وثیقی با مطالبات مردم ندارد. مردمی که خود مطالبات متنوعی را دنبال میکنند و خستهاند از بیکاری، فقر، دزدی و اختلاس و وعدههایی که بهسرانجام نرسیده است. آیا گروههای سیاسی داخل و خارج از کشور میتوانند فقط به مردم فکر کنند و رؤیاها و کینههای خود را به تودههای مردم پمپاژ نکنند و فقط صدای آنان باشند؟ بعید است. متأسفانه این بومرنگی که گروههای سیاسی از پی کسب جایگاه قدرت به سمت مردم پرتاب میکنند، به سوی رهاکنندگان آن بازنمیگردد. به سوی مردم بازمیگردد و این گروههای سیاسی در پایان حادثه، هر یک به سر کارهای خود بازمیگردند و برای آنان روز از نو و روزی از نو است. تا چند صباحی دیگر و هنگامهای دیگر. از مولکولیکردن مردم مولکولی، سیاستی خلق نمیشود. آنچه دشوار است خلق مردم از دل تودههاست. خلقی که با ترفندهای غیراصیل به وجود نمیآید؛ اگر هم بیاید دیری نخواهد پایید. سیاست به مردم نیاز دارد و نه انبوههای از عقاید سیاسی متکثر و متلون که هریک در پی اهداف و منفعتی به میدان آمدهاند و برخی از آنان ارتجاعیاند و برخی خانمانبرانداز و برخی هم شاید دلسوز مردم. شاید نگرانیهایی از این دست هم ارتجاعی و «پسین» به نظر برسد و از دل آن تأیید اصلاحطلبی محافظهکار بیرون بیاید که با گوشهچشمی به قدرت در پی حفظ وضع موجودند. این نیز خلاف واقع نیست، در گردابی چنین هایل چه باید کرد؟ پاسخ به این پرسش دشوار است. اما پاسخ به این پرسش که هزینههای گذر از وضع موجود را چه کسانی خواهند پرداخت، چندان دشوار نیست. نکته مغفولمانده در هر جریان اعتراضی در اینجا نهفته است. آنچه اکنون در این بحبوحه نادیده انگاشته میشود، تلاش همهجانبهای است برای بهفراموشیکشیدن کسانی که در گذشته پا به میدان پیگیری مطالبات مردم گذاشتهاند. آنچه اصالت جریانهای سیاسی را اثبات میکند، پرداخت همین هزینههای سیاسی است نه کسب جایگاهها و منفعتهای سیاسی. اینها پرسشهایی است که در ذهن همه وجود دارد، حتی اگر الان کسی بر زبان نیاورد.
لینک مطلب:
https://www.eranico.com/fa/content/79458