دو سال قبل، باراک اوباما در حاشیه نشست سران قاره آمریکا با رائول کاسترو، رئیسجمهور کوبا، دیدار کرد که این دیدار، در ۶۰ سال گذشته عالیترین سطح از گفتوگوها میان رهبران این دو کشور بود.
در آن زمان نیز اوباما این دیدار خصوصی را «تاریخی» توصیف و تأکید کرد دو کشور میتوانند به روابط دوران جنگ سرد خاتمه دهند. اوباما درباره چرایی ابتکار دیدار با کاسترو، در توییتی نوشت: «اگر برای ۵۰ سال کاری میکنی و از آن جوابی نمیگیری، باید چیز دیگری را امتحان کنی». تصور میکنم این عبارات اوباما کلید فهم موافقت فوری خلف او دونالد ترامپ، برای ملاقات با کسی است که چند هفته قبل در عباراتی تحقیرآمیز «مرد موشکی کوچک» توصیفش کرده بود. دو سال پس از آن رویداد، دونالد ترامپ در چرخشی که ناظران سیاسی آن را شگفتآور توصیف کردهاند، با پیشنهاد ملاقات با کیم جونگ اون، رهبر کرهشمالی، موافقت کرد؛ دیداری که در صورت «آمادهشدن مقدمات» آن، قرار است در سه ماه آینده و احتمالا در ماه می برگزار شود. رئیسجمهوری آمریکا پنجشنبه گذشته پس از ملاقات با چانگ ای یون، مشاور امنیت ملی کرهجنوبی، گفت پیشنهاد کیم جونگ اون برای دیدار و گفتوگو را پذیرفته است؛ تصمیمی که بنا بر گزارش رسانههای آمریکا، بدون مشورت با دستیاران ارشد خود، آن را بلافاصله قبول کرده است. این رویداد را در صورت تحقق میتوان پس از ابتکار باراک اوباما در آبکردن یخهای روابط آمریکا و کوبا، مهمترین تحول در سیاست خارجی ترامپ از زمان رویکارآمدن او برشمرد.
این تحول اندک زمانی پس از تهدید شدید آمریکا علیه برنامه هستهای کرهشمالی در حال وقوع است. رئیسجمهور آمریکا ضمن دفاع از دیدار با کیم جونگ اون، رهبر کرهشمالی، گفته است این دیدار میتواند به «بزرگترین توافق» برای جهان منجر شود. دیدار دونالد ترامپ و کیم جونگ اون از آن نظر «مهم و تاریخی» است که در صورت وقوع و دستیابی به تفاهم، به شبهجنگ اتمی که بارها رهبر کرهشمالی از آن حرف میزند، پایان داده و از سوی دیگر پس از فروپاشی دیوار برلین و تحول در روابط آمریکا و کوبا، جهان ازبینرفتن آخرین بقایای جنگ سرد را نیز شاهد خواهد بود. از ۲۵ ژوئن سال ١٩٥٠ که جنگ میان دو کره با گذشتن نیروهای تحت فرمان کیم ایل سونگ، رهبر کرهشمالی، از مدار ۳۸ درجه و دخالت نیروهای سازمان ملل متحد به رهبری ایالات متحده آغاز و در ۲۷ ژوئیه ۱۹۵۳ با پیمان آتشبس و حالت ترک مخاصمه به پایان رسید، روابط دو کره در همان وضعیت نه جنگ و نه صلح قرار داشته و کرهشمالی تنها کشوری است که آمریکا هیچگونه روابط سیاسی و دیپلماتیکی با آن نداشته و به تبع آن نمایندگی دیپلماتیک نیز در پیونگیانگ ندارد. درباره دلایل چرخش کیم جونگ اون بهعنوان رهبر بلامنازع کرهشمالی و کسی که تقریبا تمام رقبای خود را از سر راه برداشته و دونالد ترامپ، رئیسجمهوری که در مدت کمی بیش از یک سال از زمان ورود به کاخ سفید در چند مرحله با تصمیمات شگفتیساز بر همه پیشبینیها خط بطلان کشیده، میتوان از نقش احتمالی دولتهای منطقه شرق آسیا در تغییر روند سخن گفت. با توجه به اینکه در صورت وقوع جنگ بین آمریکا و کرهشمالی، قربانی اول آن کرهجنوبی و ژاپن هستند، به نظر میرسد نقش این دو کشور در برونرفت از بحران و سایه مخوف جنگ درخور تأمل باشد. ماه گذشته و در جریان المپیک زمستانی، کرهجنوبی برای اولینبار پذیرای خواهر رهبر همسایه شمالی بهعنوان بلندپایهترین فرد پیونگیانگ بود. برای کرهجنوبی که در چند دهه پس از خلاصی از جنگ، به قدرت بزرگ اقتصادی تبدیل شده، افزایش تنش و وقوع جنگ احتمالی فاجعهای ویرانگر خواهد بود. سئول بهروشنی دریافته فارغ از برنده و بازنده جنگ، پیامدهای آن گریبانگیر این کشور خواهد شد؛ بهویژه اینکه با توجه به وضعیت کرهشمالی، پرداخت هزینه جنگ حتی به فرض نابودی کامل، برای این کشور و رهبری آن چندان مهم نیست. از سوی دیگر، احتمالا چین نقشی محوری را در متقاعدکردن رهبر کرهشمالی برای کنارگذاشتن جنگ لفظی و انتخاب مذاکره ایفا کرده است؛ چراکه اولا این کشور بیشترین تأثیر را بر رهبری کرهشمالی داشته و همچنین تنها منفذ حیات کرهشمالی و معیشت حداقلی مردم این کشور است. از سوی دیگر، روابط تجاری گسترده چین با آمریکا و رهیافت این کشور در استمرار اقتصاد رو به رشد خود، به نظر میرسد پکن را برای فشار به پیونگیانگ و ترغیب آمریکا در تغییر مسیر بحران فعال کرده است. فارغ از اینکه چه عوامل و چه کشورهایی بر بازشدن این مسیر تأثیرگذار بودهاند، باید اعتراف کرد مسیری که ترامپ و کیم جونگ اون در آن گام نهادهاند، احتمالا باعث کاهش تنش و ایجاد فضایی جدید در این منطقه از جهان خواهد شد؛ اما سؤال متناقضی که در تحول اخیر بین کرهشمالی و آمریکا رخ مینماید، رفتار ترامپ در قبال توافق هستهای ایران است که بارها آن را بدترین توافق نامید و با تشدید فشار بر متحدان اروپایی، ماه گذشته تهدید کرد در صورت محققنشدن شرایط ترامپ، از ادامه تعلیق تحریمهای منتج از برجام خودداری خواهد کرد که به معنای خروج دوفاکتو آمریکا از توافق هستهای است.
این مورد را میتوان مرتبط با ویژگی شخصی دونالد ترامپ و مهمتر از آن نقش انکارنشدنی اسرائیل و عربستان سعودی در دشمنی با ایران و مخالفت آشکار با برجام و تأثیرگذاری این دو بر دستگاه تصمیمگیری و شخص ترامپ دانست. از سوی دیگر، پیشبینی میشود هرگونه تفاهم یا توافق آمریکا با کرهشمالی، با وجود انتظار عقلانی تسری آن به نرمشدن موضع ترامپ درباره ایران و توافق هستهای، میتواند موضع این کشور را در قبال ایران تحت تأثیر کشورهای یادشده سختتر کند. تحولات روابط کرهشمالی و آمریکا، دلیل روشن دیگری بر درستی رهیافت مذاکرات ایران با کشورهای ١+٥ و دستیابی به توافق هستهای است. در شهریورماه سال جاری آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، در مصاحبه با روزنامه فرانکفورتر الگماینه تأکید کرد میتوان برای حل بحران کرهشمالی از برجام الگوبرداری کرد. اگر امروز دو کشور با سابقه تقریبا ٧٠ساله بحران در انعطافی شگفتانگیز برای مذاکره در عالیترین سطح ممکن اعلام آمادگی میکنند، به طور طبیعی برای ما به عنوان واضع ایده، قاعدتا نباید ملاقات با مسئولان آمریکایی هنوز در حکم «تابو» باشد؛ تاجاییکه تلاش رئیسجمهور امانوئل مکرون در زمان مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز ناکام گذاشته میشود. محمد بن سلمان شاهزاده بلندپرواز سعودی پس از استقبال در حد بالاتر از رئیس کشور در انگلستان، عازم آمریکا شده تا آنچنانکه در لندن شاهد بودیم، شاید در مقیاسی بالاتر در ایالات متحده آمریکا مورد استقبال و پذیرایی قرار گیرد. نتانیاهو نیز هفته گذشته در حاشیه اجتماع ضدایرانی یهودیهای آمریکا( آیپک) با ترامپ ملاقات کرد. ناگفته پیداست که خطر به زعم او ایران، در کانون مذاکرات نخست وزیر رژیم صهیونیستی با ترامپ قرار داشت.موارد فوق در زمره تحولاتی است که باید آن را جدی گرفت و برای کاهش تنش با آمریکا که در صورت استمرار ممکن است به مرحلهای کنترلناپذیری برسد، اقداماتی انجام داد.
لینک مطلب:
https://www.eranico.com/fa/content/83007