eranico
www.eranico.com
شناسه مطلب: 87055  
تاریخ انتشار: 28 خرداد 1397
print

خط قرمز ایران در نشست اوپک

همدستی ترامپ با سعودی‌ها برای پر کردن خلأ کاهش احتمالی فروش نفت ایران پس از خروج آمریکا از برجام، نشست پایان هفته اوپک را بسیار حساس نشان می‌دهد.

جواد یارجانی، مدیرکل اسبق امور اوپک ایران معتقد است دیپلمات‌های نفتی در این نشست نباید اجازه دهند هیچ‌گونه افزایش سقف تولیدی براساس احتمالات مربوط به افت صادرات نفت ایران تصویب شود. به گفته وی، توان کشورمان در برابر قیمت‌های پایین نفت و همچنین دیپلماسی همه‌جانبه در حوزه انرژی، مهم‌ترین ابزارها برای عبور از این دوره سخت هستند. حدود یک ماه از اعلام رئیس‌جمهوری آمریکا مبنی بر خروج این کشور از برجام و بازگرداندن تحریم‌ها علیه ایران می‌گذرد. هرچند قرار است تحریم‌های نفتی کشور از نوامبر سال جاری مصادف با اواسط آبان ماه آغاز شود و تاکنون تغییری درسطح تولید و صادرات نفت کشور رخ نداده، اما در همین مدت‌کوتاه سیل عظیمی از اخبار منفی و ناامیدکننده از سوی رسانه‌های خارجی و بعضا داخلی روانه فضای داخلی کشور شده است. اخباری که به شکل سیستماتیک همین هدف یعنی «تزریق ناامیدی» را دنبال می‌کنند و به نظر می‌رسد تا حدودی در رسیدن به آن نیز موفق بوده‌اند. با این حال هنوز هستند کسانی که بر این باورند که از دل تهدیدهای کنونی می‌توان فرصت ایجاد کرد، به شرط آنکه مسیر عقلانی را طی کنیم.  جواد یارجانی، مدیرکل اسبق امور اوپک وزارت نفت ایران جزو این دسته از افراد است. او بر این باور است که اتحاد و بازگرداندن امید به فضای داخلی ایران مهم‌ترین‌ ابزار برای مقابله با تهدیدها و تحریم‌های غرب است. به اعتقاد یارجانی ایران باید تفاوت شرایط کنونی با تحریم‌های سال ۲۰۱۲ را درک کرده و از آنها برای «تحکیم روابط فراتر از نفت با دیگر کشورها» استفاده کند. او «مقاومت اقتصاد ایران در برابر قیمت پایین نفت» را ابزاری می‌داند که تیم وزیر نفت می‌تواند در نشست آتی اوپک در مقابله با فشارهای عربستان به کار گیرد. یارجانی بر این باور است که در نشست هفته آینده اوپک، ایران باید همه تلاش خود را به کار گیرد تا «احتمال کاهش عرضه ایران به دلیل تحریم‌ها در مذاکرات اوپک در نظر گرفته نشود» یعنی اگر تصمیمی به افزایش تولید هست نباید به بهانه کاهش صادرات نفت ایران باشد.

بازار نفت در سال ۲۰۱۸ چه شرایطی خواهد داشت؟

امسال، سال بسیار خاصی برای بازار نفت خواهد بود. تا کنون دو اتفاق مهم در بازار رخ داده است. اول اینکه قیمت نفت تا همین چند هفته‌ اخیر مدام در حال افزایش بود، به‌طوری‌که قابل تصور نبود که این رشد قیمت‌ها تا کجا ادامه خواهد یافت. اما عملکرد بیش از صددرصدی تعهد کاهش تولید از سوی برخی ازکشورهای عضو اوپک از جمله عربستان نشان می‌داد که هدف این کشورها افزایش هر چه بیشتر قیمت نفت است. در واقع سعودی‌ها از سیاست کاهش قیمت که تا سال ۲۰۱۶ دنبال می‌کردند، با چرخش کامل به سیاست افزایش قیمت رو آورده بودند. به اعتقاد بسیاری از کارشناسان نیاز به قیمت بالای نفت پیش از عرضه اولیه سهام آرامکو (شرکت دولتی نفت عربستان)، برنامه‌‌های اقتصادی جدید این کشور و هزینه‌های بسیار بالای سیاست‌های مداخله‌گرانه سعودی‌ها در منطقه خصوصا یمن، در تغییر سیاست‌های این کشور در بازار نفت بسیار موثر بوده است.

اما اخیرا ریاض مجددا مواضع خود را تغییر داده و از افزایش عرضه نفت اوپک و تعدیل توافق نفتی سخن به میان می‌آورد، اظهاراتی که به افت قیمت‌ها در هفته‌های اخیر منجر شده است. به نظر می‌رسد این تغییر موضع به دنبال توییت ترامپ و انتقاد او از اوپک به دلیل بالا رفتن قیمت‌ها رخ داده است و همچنین گزارش‌هایی منتشر شده‌اند که از درخواست ترامپ از عربستان برای جایگزین کردن کاهش صادرات نفت ایران پیش از اعلان خروج آمریکا از برجام خبر می‌دهد. از این رو قرار است در جلسه پیش‌روی اوپک موضوع توافق نفتی بین اوپک و غیراوپک و جبران مازاد کاهش تولید که موجب رسیدن تعهد این سازمان به توافق به بیش از ۱۰۰ درصد شده، بررسی شود. بنابراین، نشست آتی اوپک بسیار حساس و مهم خواهد بود.

همان‌طور که جنابعالی اشاره کردید، یکی از سناریوهای چرایی تغییر مواضع اخیر عربستان در بازار نفت، همراهی با آمریکا در راستای افزایش فشار بر ایران است. این سناریو تا چه حد به واقعیت نزدیک است؟

عربستان در بسیاری موارد با استفاده از ابزار تولید و صادرات نفت بسیار آشکار علیه ایران توطئه کرده است. ترامپ نیز با خروج از برجام به وضوح ضربه به صنعت نفت ایران را هدف قرار داده است. چراکه ما سال‌ها است نتوانسته‎ایم به دلیل داشتن اقتصاد وابسته به نفت، اثرات منفی کاهش درآمدهای نفتی بر اقتصاد کشورمان را به حداقل برسانیم. بنابراین طبیعی است این صنعت به‌عنوان هدف اصلی تحریم‌ها و تهدیدهای خارجی قرار بگیرد. پول پاشی و لابی‌گری عربستان و اسرائیل علیه ایران خصوصا در آمریکا که نفوذ و لابی‌گری حرف اول را در سیاست خارجی این کشور می‌زند با هدف فروپاشی برجام نیز مساله پنهانی نیست. شکی وجود ندارد که هر کشوری بخواهد به همکاری با ایران ادامه دهد، از سوی عربستان، آمریکا و دیگر متحدانشان برای کاهش یا قطع رابطه با ایران تحت فشار قرار خواهد گرفت. آنها همزمان از ابزارهای تنبیهی و تشویقی برای تحت تاثیر قراردادن دیگر کشورها و رسیدن به اهداف خود استفاده می‌کنند. به‌طور مثال اخیرا شاهد این هستیم مقامات عربستان موضوع تحریم شرکت‌های آلمانی که با ایران همکاری دارند را مطرح کرده‌اند. یا همچنین ممکن است مجددا شاهد اتفاقی مانند آنچه در دور قبلی تحریم‌های ایران بین هند و آمریکا رخ داد، باشیم. هند که در حال حاضر صراحتا اعلام کرده با تحریم‌های آمریکا همراهی نخواهد کرد، در سال ۲۰۱۲-۲۰۱۱ نیز چنین مواضع شجاعانه‌ای را اتخاذ کرده بود. در آن زمان بسیاری انتظار داشتند که حداقل مسوولان ارشد وزارت خارجه کشورمان از هند بابت این موضع‌گیری قدردانی کنند یا در ملاقات با مقامات هندی به دنبال تعمیق روابط با این کشور برآیند. اما متاسفانه هیچ حرکت چشمگیری در این راستا صورت نگرفت. بعدها شاهد این بودیم که این کشور حتی در آژانس بین‌المللی اتمی به‌رغم مواضع مثبت اولیه به قطعنامه علیه ایران رای داد، چراکه آمریکا گسترش روابط اتمی خود با هند را منوط به موضع‌گیری این کشور علیه ایران کرده بود؛ یعنی آمریکا ابزار تشویقی و تنبیهی را همزمان برای همراه کردن هند با خود به کار گرفته بود. خانم کلینتون، وزیر امور خارجه وقت آمریکا یکی از افتخاراتش این بود که هزاران کیلومتر به پایتخت‌های جهان سفر کرده تا با دیدار با مقامات کشورهای مختلف آنها را برای همراهی با تحریم ایران راضی کند. این در شرایطی است که ما در آن زمان متاسفانه رویکرد بسیار منفعلانه‌ای اتخاذ کرده بودیم و قطعنامه‌ها و تحریم‌ها را بی‌اثر تلقی می‌کردیم. اما در حال حاضر خوشبختانه دولت و بازوی روابط خارجی آن بسیار کارکشته‌تر عمل می‌کنند، به‌طور مثال اظهار‌نظر مثبت وزیر امور خارجه هند مبنی برعدم تعهد آن کشور به تحریم‌های یکجانبه آمریکا علیه ایران، همزمان با سفر آقای ظریف(وزیر امور خارجه) به همراه یک هیات‌ سیاسی-اقتصادی به دهلی نو بوده است.

شاید اتحاد عربستان و آمریکا علیه ایران از قبل قابل پیش‌بینی بود، اما آنچه که تازگی دارد اتحاد روسیه و عربستان حداقل در بازار نفت است. دلیل اتحاد این دو کشور چیست؟

هر دو کشور منافع خود را در همکاری با هم دیده‌اند و به اعتقاد من این همکاری تا زمانی که منافعشان را تامین کند ادامه خواهد یافت. فراموش نکنیم که سال گذشته محمد بن سلمان (ولیعهد عربستان) در راس یک هیات‌ بسیار بزرگ سیاسی-اقتصادی به روسیه سفر کرد و پیشنهادهای جذابی برای سرمایه‌گذاری در آن کشور و همکاری با روسیه برای توسعه صنعت نفت وگاز عربستان را به طرف‌های روسی ارائه کرد. مشخص است که عربستان نگران نزدیکی ایران و روسیه است و برای تضعیف این روابط تلاش می‌کند. روسیه نیز متوجه رقابت‌های منطقه‌ای است و تلاش دارد از فضای رقابتی موجود حداکثر استفاده ممکن را ببرد. البته درخصوص قیمت نفت، بارها از پوتین و دیگر مقامات این کشور شنیده شده که قیمت‌ بالای نفت چندان برای اقتصاد جهان و حتی کشورهای تولیدکننده و صادر‌کننده نفت مناسب نیست. به نظر می‌رسد آنها نگرانند با رشد شدید قیمت‌ها عرضه نفت از نواحی غیرمرسوم و گران با سرعت بیشتری افزایش یافته و مجددا قیمت‌ها در سراشیبی سقوط قرار گیرد.
در اینجا تهدیدی برای آینده قیمت نفت می‌توان تصور کرد. اگر نتیجه کار دیپلماسی ایران عدم کاهش چشمگیر صادرات کشور باشد و از طرفی عربستان(برای تبعیت از دستورات ترامپ) عرضه خود را افزایش دهد، آنچه اتفاق خواهد افتاد کاهش شدید قیمت‌ها خواهد بود. حال سوال این است که در چنین شرایطی آیا عربستان سیاست افزایش تولید را ادامه خواهد داد؟

رشد شدید قیمت نفت یا کاهش شدید آن در بلندمدت مورد قبول تولید‌کنندگان و ‌مصرف‌کنندگان نفت نمی‌تواند باشد. باید توجه داشت به‌طور مثال قیمت بنزین برای شهروندان آمریکایی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و تداوم افزایش آن می‌تواند حتی موقعیت رئیس‌جمهوری و حزب متبوع او را در انتخابات در پیش روی کنگره آن کشور تحت تاثیر قرار دهد. این موضوع می‌تواند دلیلی بر تلاش ترامپ برای تاثیر گذاشتن بر تصمیمات آتی اوپک باشد. از سوی دیگر نباید فراموش کرد که تداوم قیمت بالای نفت بر اقتصاد کشورهای مصرف‌کننده بزرگ نیز اثرگذار خواهد بود؛ مثلا هند و چین بسیار نگران رشد شدید قیمت نفت هستند. با این حال من بعید می‌دانم هیچ کشوری در اوپک تمایل داشته باشد دست به اقدامی بزند که قیمت‌ها را در سراشیبی سقوط قرار دهد. در واقع باید توجه داشت که آنچه واقعا اتفاق افتاده کاهش عرضه نفت ونزوئلا و مکزیک از یک سو و افزایش تدریجی تولید نیجریه و لیبی از سوی دیگر است، همه آنچه درباره صادرات ایران در آینده گفته می‌شود برآوردهایی است که برخی رسانه‌های بین‌المللی انرژی ظاهرا بی‌طرف غربی به آن دامن می‌زنند. به نظر من در جلسات کارشناسی پیش از نشست اوپک مانند گذشته تغییرات واقعی عرضه و تقاضا بررسی خواهد شد که نیاز به نفت اوپک را برای نیمه دوم سال ارزیابی می‌کند. البته احتمال چالشی بودن این جلسات بسیار زیاد است. اما اگر روسیه با عربستان همراهی کند، قدرت را در اوپک به دست خواهد گرفت و از این رو تصمیم به افزایش تولید گرفته خواهد شد، افزایش تولیدی که کاهش عرضه آتی ایران را نیز جبران کند و به جبران کاهش تولید ونزوئلا و مکزیک اختصاص نداشته باشد.

اگر تحریم‌ها آنچنان که القا می‌کنند، اتفاق نیفتد و ما بتوانیم سطح تولید و صادرات خود را تا آنجا که توان داریم حفظ کنیم، افزایش تولید به کاهش شدید قیمت‌ها منجر خواهد شد. در این شرایط ایران بازنده بازی نخواهد بود و کشورهایی که به قیمت‌های بالای نفت نیاز دارند متضرر خواهند شد و به تکاپوی افزایش بیشتر قیمت خواهند افتاد که امیدوارم این افزایش به دلیل بالا گرفتن مسائل ژئوپلیتیکی نباشد. اقتصاد عربستان و بسیاری از دیگر کشورهای اوپک بسیار بیشتر از ایران به نفت وابسته است و آنها به مراتب بیش از ایران به قیمت‌های بالا نیازمندند. از این رو افت شدید قیمت‌ها برای آنها دردناک‌تر است و حتی صنعت نفت آمریکا نیز با کاهش توسعه نفت شیل متضرر خواهد شد. اما سناریوی بد این است که ما کاهش صادرات چشمگیری داشته باشیم و دیگر کشورهای تولیدکننده با افزایش سطح تولید، نفت خود را جایگزین نفت ایران کنند. بنابراین ما باید همه توان خود را به کار ببریم و از همه ظرفیت‌ها استفاده کنیم تا سطح صادرات را حفظ کنیم.

بنابراین در نشست آتی اوپک ایران چه موضعی باید اتخاذ کند؟

همان‌طور که قبلا هم اشاره شد آنچه باید مورد بحث قرار بگیرد تغییرات واقعی در عرضه و تقاضای نفت و ذخایر تجاری است و نباید اجازه داده شود تا ایجاد تعادل در بازار نفت به درخواست رئیس‌جمهور آمریکا و میزان کاهش عرضه احتمالی نفت ایران در آینده ارتباط داده شود. این یک نوع تهدید است. ایران باید کاری انجام دهد که کاهش تولیدی که در حال حاضر از سوی برخی کشورها اتفاق افتاده است در صورت وجود تقاضای واقعی و با توجه به عرضه در حال افزایش برخی دیگر کشورها دیده شود. نه اینکه پیش‌بینی‌ها از کاهش عرضه آینده ایران مد نظر قرار بگیرد.

جناب یارجانی شما مهم‌ترین‌ شرط برای برون رفت از شرایط کنونی کشور را چه می‌دانید؟

خروج آمریکا از برجام و تاثیر آن بر صادرات نفت ایران با فضاسازی‌ بزرگی انجام شد، به‌طوری‌که کوچک‌ترین اظهار‌نظر در این خصوص به شکل قابل توجهی در رسانه‌ها پوشش داده می‌شود. این در حالی است که به‌طور مثال اظهارات وزیر امور خارجه هند مبنی بر اینکه این کشور تنها از تحریم‌های سازمان ملل تبعیت می‌کند با بازخورد کمتری در رسانه‎ها مواجه شد. بنابراین مهم‌ترین‌ گام، جلوگیری از تزریق ناامیدی و حفظ اتحاد کشور است. در شرایط رقابتی و فشارهای بین‌المللی مهم‌ترین اصل حصول اجماع است و نباید اصل اینکه «همگی سوار یک کشتی هستیم» فراموش شود.  به نظر من می‌توان گفت هر اقدامی که دولت ونزوئلا در چند سال اخیرانجام داده، ما نباید انجام دهیم. آنها در حالی که تحت فشارهای بین‌الملل قرار داشتند، نتوانستند در داخل کشور نیز به اجماع برسند و حتی کسانی که پیش از این در یک جبهه و حزب قرار داشتند و با هم همکاری می‌کردند، در حال حاضر با یکدیگر اختلافات شدیدی پیدا کرده‌اند و حتی امکان بازگشت به کشورشان را به دلیل احتمال دستگیری از دست داده‌اند.

مخالفان دولت هم که اصلا در انتخابات شرکت نکردند، در حالی که این بسیار مهم بود که انتخابات با حضور گسترده مردم و دربرگیرنده همه ابعاد جامعه برگزار می شد تا نشان داده شود که مردم با وجود اختلافات در مقابل توطئه‌های بیشمار خارجی در کنار هم قرار دارند. این امر نشان می‌دهد که قدرت‌های خارجی از «دامن زدن به اختلافات داخلی کشورهای هدف» به‌عنوان یکی از روش‌های رسیدن به اهداف خود استفاده می‌کنند. بی‌دلیل نیست که یکی از مقامات ارشد سابق موساد اخیرا در مصاحبه‌ای بهترین راه ضربه زدن به ایران را درگیر کردن کشور در دعواهای داخلی دانسته یا اینکه وقتی   به دکتر صالحی (معاون رئیس جمهور) در راه‌پیمایی روز قدس که از مخلص‌ترین، باسوادترین و پاک‎ترین کارگزاران جمهوری اسلامی است، توهینی نسبت داده می‌شود، خبر آن با آب وتاب در رسانه‌های معاند منعکس می‌شود.

همچنین باید توجه داشت که در درون آمریکا نیز ترامپ مخالفان بسیاری دارد، اما اکثریت این افراد کشور خود و پرچم‌شان را دوست دارند، بنابراین نباید با انجام اقداماتی چون آتش زدن پرچم این کشور، خود را در مقابل این بخش از مردم آمریکا که کوچک‌ترین دلبستگی به سیاست‌های نژادپرستانه و خطرناک ترامپ و گروه جنگ‌طلب حاکم بر کاخ سفید ندارند، قرار بدهیم؛ گرچه محق هستیم به هر شکل ممکن از جمله راه‌پیمایی‌های میلیونی با حضور همه جناح‌های سیاسی مخالفت خود را با این گروه جنگ‌طلب به گسترده‌ترین شکل نشان بدهیم. به نظر من در حال حاضر یکی از مهم‌ترین اقدامات عقلانی که همه جناح‌ها باید برای تحقق آن تلاش کنند جلوگیری از گسترش ناامیدی است، اگر امید با نشان دادن عملی وحدت ملی به اکثریت مردم بازگردد ما دیگر شاهد انتشار گزارش‌هایی که از خروج میلیاردها دلار ارز از کشور در مدت کوتاهی خبر می‌دهند نخواهیم بود.

همچنین برخی در داخل کشور می‌گویند که برجام کارساز نبود، چراکه تحریم‌ها در حال بازگشت هستند. این اظهارات به معنای این است که برخی در داخل کشور بیش از رقبای خارجی ما، ناامیدی را به جامعه تزریق می‌کنند. به نظر می‌رسد این افراد فراموش کرده‌اند زمانی که برجام تصویب شد صادرات نفت کشور کمی بیش از یک میلیون بشکه در روز بود و بخش مهمی از میعانات گازی روی آب انبار می‌شد، اگر برجام نبود ما به سرعت در حال رفتن به سمت «نفت در برابر غذا» بودیم. همچنین در آن زمان اروپا بخش مهمی از تحریم‌های علیه ایران بود و در مدت کوتاهی خرید خود از ایران را قطع کرد در حالی که در حال حاضر اروپا نه تنها منعی بر خرید نفت از ایران نگذاشته، بلکه در تلاش برای حل مشکلات شرکت‌های خود برای ادامه همکاری با ایران است. البته همچنان این احتمال وجود دارد که خرید این کشورها از ایران کاهش یابد، اما نمی‌توان کتمان کرد که شرایط بسیار متفاوت از گذشته است و این تفاوت همه به خاطر وجود برجام است. ما باید این تفاوت‌ها را تشخیص داده و به آن احترام گذاشته و از آن استفاده کنیم. باید با همدیگر متحد شویم و نشان دهیم با وجود اختلاف سلیقه‌های سیاسی در کشور در برابر مواضع ضدایرانی دولت آمریکا با هم متحد هستیم.

نمونه دیگر تزریق ناامیدی در کشور مقایسه‌ای است که برخی در حجم مبادلات آمریکا با کشورهایی چون چین، هند یا اروپا با سطح تراز تجاری ایران با این کشورها انجام می‌دهند و می‌گویند به دلیل سطح بالای روابط مالی اروپا، چین و هند، این کشورها در انتخاب بین ایران و آمریکا، روابط تجاری با ایران را ادامه نخواهند داد. اما به اعتقاد من روابط کشورها خطی نیست و حتی ممکن است برای یک شرکت اروپایی که رابطه گسترده‌ای با آمریکا ندارد رابطه با ایران سیار مهم باشد. ما باید آن شرکت‌ها را پیدا کنیم و وارد همکاری با آنها شویم. برای برقراری چنین روابطی نیز نباید کار صرفا به مدیران دولتی واگذار شود بلکه وزارت امور خارجه می‌تواند اینگونه ارتباطات را برای بخش دولتی و خصوصی ما تسهیل کند. به هر حال ما درگیر یک جنگ اقتصادی هستیم و در خط مقدم این مبارزه نقش وزارت امور خارجه بسیار حیاتی است.

وزارت امور خارجه چگونه می‌تواند در این مسیر کمک کند؟

ما باید بسیار فعال باشیم تا بتوانیم هر چه سریع‌تر از کوچک‌ترین فرصت‌ها استفاده بهینه کنیم. در حال‌حاضر باید در هر سطحی حتی با پروژه‎‌های کوچک، همکاری با کشورهای هدف را پیش‌ ببریم و از این طریق روابط خودمان را با این کشورها برای اجرای پروژه‌های بزرگ تعمیق بخشیم. من بسیار خوشحالم که وزیر امور‌خارجه‌مان در شرایط دشوار کنونی به بسیاری از کشورهای مهم از نظر روابط اقتصادی سفر می‌کند که تلاشی درجهت حفظ و تعمیق روابطمان با این کشورها است که ان‌شاءالله این مقدمه‌ای باشد برای تبادل هیات‌ها در سطوح بالاتر. چراکه حتما همه به یاد داریم در سال‌های اخیر پادشاه عربستان به‌عنوان بالاترین مقام کشورش با وجود کهولت سن برای تعمیق روابط اقتصادی عربستان، به بسیاری از کشورهای مهم نظیر چین، ژاپن و هند سفر کرد. نقش وزارت امور‌خارجه برای تسهیل ارتباطات اقتصادی بسیار مهم است. به‌طور مثال در حال‌حاضر شرکت نفتی OMV اتریش با وجود تهدیدهای ترامپ اعلام کرده که خواهان ادامه همکاری با ایران است.

به نظر من با توجه به همین اعلام آمادگی، باید به سرعت مذاکرات برای نهایی کردن همکاری با این شرکت را دنبال کرد که فرصت تخریب روابط برای رقبا فراهم نشود. البته نمی‌توان انتظار تسریع در عقد قرارداد را فقط از تیم نفتی مذاکره‌کننده داشت چراکه به هر حال آنها از چارچوب‌های قراردادی، اقتصادی و سازمانی خود تبعیت می‌کنند، در حالی که در این قضیه منافع ملی دخیل است و باید مقاماتی بالاتر از سطح وزارت نفت اهمیت نهایی‌شدن این نوع روابط و همچنین مسوولیت دادن مجوزهای لازم را به عهده بگیرند. نهایی کردن این روابط خود می‌تواند مشوقی برای شرکت‌های کوچک اروپایی باشد که می‌خواهند با ایران همکاری کنند. همچنین در این راستا حتی می‌توانیم از تنوع اقلیت‌های مذهبی کشور استفاده کنیم. من خاطرم هست که در روزهای بعد از امضای برجام که کشورمان شاهد حضور هیات‌های پرشمار با تعداد باورنکردنی از علاقه‌مندان همکاری با ایران بود، یکی از اعضای هیات‌ هندی- نماینده یک شرکت بزرگ صنعتی آن کشور- از زرتشتی‌‌های هند بود که از نظر اقتصادی نیز بسیار اقلیت موفقی محسوب می‌شوند. ایشان حتی اسم ایرانی داشت و برای همکاری و ‌سرمایه‌گذاری در زادگاه نیاکانشان در اطراف یزد بسیار مشتاق بود. البته نمی‌دانم آیا پروژه مورد‌نظر ایشان به‌بار نشست یا اینکه مانند بسیاری از فرصت‌های عظیم آن دوران در بحث و جدل‌های داخلی در مورد برجام به فراموشی سپرده شد. ایران پتانسیل‌های بسیاری از این قبیل دارد که می‌توان از آن برای توسعه روابط اقتصادی با بسیاری از کشورها استفاده کرد، همان‌طور که چین و هند در توسعه سریع اقتصادی سال‌های اخیر خود بیشترین استفاده را از چینی‌ها و هندی‌های مهاجر در کشورهای پیشرفته کرده‌اند.

باید توجه داشت در چنین جنگ نابرابری که ایجاد شده به یک وحدت و هماهنگی داخلی نیاز است. شرایط بسیار سخت است اما ما باید از این دوران سخت عبور کنیم. باید توجه داشت که متاسفانه چیزی به نام جوانمردی و مروت در روابط بین‌الملل وجود ندارد و قرار نیست کسی از منافع ما حمایت کند؛ ما باید خودمان از منافع ملی‌مان حمایت کنیم. چون همه شرکت‎‌ها و کشورها تنها منافع خود را در نظر می‌گیرند. در واقع ما نه دوست همیشگی داریم و نه دشمن همیشگی، ملاک دوست و دشمن ما حفظ منافع ملی است.

شما به نقش دیپلماسی و وزارت امور‌خارجه در برقراری ارتباط با دیگر کشورها اشاره کردید؛ صنعت نفت در این میان چه نقشی می‎‌تواند ایفا کند؟

به اعتقاد من در لایه دوم مبارزه با تحریم‌های احتمالی بعد از وزارت امور‌خارجه، صنعت نفت و گاز نقش بسیار پررنگی دارد. بخش مهمی از مواجهه با مشکلات کنونی در گرو موفقیت این وزارتخانه حیاتی است که می‌تواند به‌عنوان تسهیل‌کننده روابط اقتصادی خارجی عمل کند. یکی از روش‌های برون رفت از مشکلات این است که از نفت و گاز و حتی معادن‌ عظیم کشورمان به‌عنوان تضمین (COLLATERAL) برای انجام پروژه‌های بزرگ کشور نظیر ارتقای بخش ریلی کشورمان و یا شیرین کردن آب خصوصا در خلیج فارس با هدف روزآمد کردن بخش کشاورزی استفاده کنیم. من گمان می‌کنم اروپایی‌ها هم آمادگی انجام چنین کاری را دارند و حتی چین و هند هم می‌توانند در بخشی از این برنامه همکاری داشته باشند. چین دارای تعداد زیادی شرکت‌های بزرگ است که می‌توان برای آنها تسهیلاتی را فراهم کرد که به‌خصوص در بخش پایین‌دستی صنعت پتروشیمی ایران سرمایه‌گذاری کنند.

از سویی باید توجه داشت که کشورهایی چون چین و هند و مصرف‌کنندگان بزرگ آنها نیز بازار را رصد می‌کنند و می‌دانند شرایط سیاسی داخلی عربستان چندان هم مساعد نیست. محمدبن سلمان از زمان قدرت گرفتن پدرش تغییرات بزرگی در ساختار قدرت آل‌سعود ایجاد کرده است. او با کنار گذاشتن محمد بن‌نایف خود را ولیعهد عربستان کرد، از این‌رو بر کسی پوشیده نیست که او دشمنان بزرگی در داخل این کشور دارد. بنابراین این ساده‌انگارانه است که گمان شود چون دولت فعلی آمریکا سیاست‌های ولیعهد عربستان را حمایت کرده و در آن کشور نفوذ فراوانی دارد، پس عربستان دارای ثبات سیاسی است، از این‌رو کشورهایی چون چین و هند و دیگر مصرف‌کنندگان مهم نفت در دنیا نیز هیچ‌گاه تمام تخم‌مرغ‌های خود را تنها در سبد عربستان قرار نخواهند داد و امنیت اقتصادی خود را با امنیت سیاسی این کشور به‌طور صددرصد گره نخواهند زد، به همین دلیل می‌توان انتظار داشت که این کشورها به خرید نفت از ایران ادامه دهند. حتی برخی معتقدند که هدف ترامپ از این تحرکات این است که جنگی در منطقه ایجاد کند و با رساندن قیمت‌ها به سطوح بسیار بالا مثلا ۱۵۰ تا ۲۰۰ دلار رقیب اقتصادی خود یعنی چین را زمین‌گیرکند که البته این تنها یک تئوری است و احتمال وقوع آن‌هم بسیار کم است؛ ولی به هر حال ما می‌توانیم از این سناریو به نفع کشورمان برای محکم کردن روابط اقتصادی با چین استفاده کنیم.

منبع :  دنیای اقتصاد

لینک مطلب: https://www.eranico.com/fa/content/87055