این روزها و با سقوط باور نکردنی ارزش پول ملی، هموطنان با ناراحتی و نگرانی میپرسند: چه اتفاقی دارد میافتد؟ چه باید کرد؟
1.چه اتفاقی دارد میافتد؟
مسوولان محترم در پاسخ به سوالات مردم درباره وضعیت ارز، عمداً یا سهواً، ریشه اصلی مشکل را نادیده میگیرند و تقصیرها را متوجه فشارهای خارجی، تحریمها، دستهای پنهان، دلالها و سرحلقه ها میکنند. اما واقعیت ماجرا چیست؟
آمارهای رشد نقدینگی در سالهای اخیر، ریشه ماجرا را به وضوح نشان میدهد:
درواقع، پاسخ به این سوال که چه اتفاقی افتاده، خیلی روشن است: در سالهای اخیر، باوجود نامساعدبودن محیط کسب و کار و کم تحرکی در بازار مسکن و خودرو، نقدینگی انبوه ایجادشده این بار به بازار ارز و سکه حمله کرده است.
وقتی محیط کسب و کار مناسب نیست و سیاستهای ضدتولیدی موجود، انگیزههای سرمایهگذاری تولیدی در ایران را سرکوب کرده و وقتی بازار سرمایه و نظام بانکی از جذب نقدینگی سرگردان ناتوانند، این حجم و حشتناک نقدینگی باید از جایی سردر می آورد.درست است که تحریمهای خارجی، مبادلات ارزی را مشکل کرده، اما حتی اگر هیچ تحریمی هم در کار نبود، حمله نقدینگی به بازار ارز و طلا دیر یا زود رخ میداد.
مردمی که برای حفظ ارزش داراییهایشان، به بازارهای ارز و طلا هجوم آوردهاند، چندان مستحق سرزنش نیستند. سرزنش؛ مستحق مسوولانی است که هشدارهای گذشته درباره رشد نقدینگی را نادیده گرفتند.چقدر اقتصاددان های مجلس و کارشناسان دلسوز در ایام تصویب بودجه سالهای 85 تا90 فریاد کشیدند که تبدیل دلارهای نفتی به ریال و هزینه کردنش در قالب بودجههای عمرانی کار دست اقتصاد ایران خواهد داد.... چقدر درباره آثار تورمزای افزایشهای غیرمنطقی بودجهها هشدار دادند.... چقدر درباره ابتلای اقتصاد ایران به «بیماری هلندی» و تشدید «رکورد تورمی» تذکر دادند. دولت محترم آن زمان این هشدارها را جدی نگرفت و گویندگان آنرا کینهتوز معرفی کرد و این زمان هم بجای درس گرفتن از «منطق اقتصاد»، مشکل را به «دستهای پنهان» و «سرحلقهها» ربط میدهد.
البته نمیتوان انکار کرد که بازار ارز زیر بمباران جنگ روانی و شایعات مسموم است. اما اگر این جنگ روانی و شایعات نبود، آیا نقدینگی 390هزار میلیاردی ساکن و خنثی میماند؟ وانگهی، اگر شایعات و جنگ روانی فعال و موثر هست که هست، برنامه دولت برای مقابله با آن کجاست؟ کدام اطلاعرسانی صادقانه و اقناع کننده در این مدت صورت گرفته است؟ پاسخهای آقای رئیسجمهور به خبرنگاران و پاسخهای سخنگوی اقتصادی دولت به سوالات ارزی نمایندگان و ضدونقیض گوییهای رئیس کل بانک مرکزی آیا در جهت خنثیسازی جنگ روانی و شایعات است یا تقویت آن؟
2.چه باید کرد؟
در ابتدای این نوشتار، 2سوال مطرح شد: چه اتفاقی دارد می افتد و چه باید کرد؟ اتفاقی که دارد میافتد این است که به دلیل نامساعد بودن محیط کسب و کار، نقدینگی سرگردان با تحریک شایعات، به بازار ارز حمله کرده و دولت هم بجای توجه به ریشهکار، به دنبال دستهای پنهان و سرحلقههای موهوم است. اما چه باید کرد؟ پاسخ این سوال فوقالعاده مشکل است اما اینطور نیست هم که هیچراهی نباشد.برخی نمایندگان مجلس ایدههایی مبنی بر ممنوعیت خرید و فروش ارز در بازار آزاد مطرح کردهاند که البته عملی و منطقی نیست.تنها راهحل دولت هم یعنی راهاندازی «مرکز مبادلات ارزی»، در کوتاه مدت جواب نمیدهد چرا که به واقعیتهای بازار توجه ندارد.
واقعیتهای بازار اینهاست: طوفانی شدن اقیانوس نقدینگی، محیط ناامن و نامساعد کسب و کار، بازار سرمایه ناکارآمد و نظام بانکی فاسد، میل عمومی بالا به مصرف کالاها و خدمات خارجی و افزایش مستمر نقدینگی در قالب یارانههای نقدی و بی انضباطی های مالی دولت ...در این شرایط، دولتمردان محترم از مردم میخواهند، صرفهجویی کنند، ارز نخرند، کمک کنند و خریدها را به تاخیر بیندازند... روشن است که آرام کردن دریای متلاطم نقدینگی به همت عمومی نیاز دارد. همت عمومی هم انعکاس «سرمایه اجتماعی» است. یعنی اعتماد متقابل مردم به همدیگر و مردم به مسوولان و سیستم حکومتی.
اما وقتی بقیه اجزای سیستم حل مشکل، معیوبند، نمیتوان انتظار داشت فقط با همت و ایثار مردم، این مساله حل شود. سال گذشته اختلاس 3هزار میلیاردی، به «سرمایه اجتماعی» در ایران ضربهای کاری وارد کرد به طوری که دیگر سخت بتوان از مردم توقع ایثار داشت. وقتی آن زخم هنوز باز است و دور برخی متهمان اختلاس بیمه ایران خط قرمز کشیده می شود،دیگر با چه رویی از مردم توقع ایثار داشته باشیم؟ آن هم ایثار برای جبران ناکارامدی تیم اقتصادی ندانمکار این دولت... مردم وقتی میبینند شخص رئیسجمهور در سفر خارجی رعایت صرفهجویی را نمیکند و دهها نفر از جمله همسران و بچهها را در سفر نیویورک همراه میکند، حق دارند بپرسند که آیا فقط ما باید ایثار کنیم؟ آقازاده احمدینژاد برود نیویورک، آن وقت ما که روز به روز سفرهمان خالیتر میشود، برای حفظ ارزش داراییهای نقدیمان کاری نکنیم....؟
متاسفانه در روزهای اخیر برای مهار نرخ ارز، از پلیس درخواست کمک شده است و نیروهای ناجا در ساعاتی هم به میدان فردوسی و مراکز خرید و فروش آزاد ارز اعزام شدهاند. نشان دادن داغ و درفش برای مهار قیمتهای روبه صعود در بازار آزاد، بدترین راه است و قطعاً اثر معکوس خواهد گذاشت. اعزام پلیس به فردوسی در بازار اینطور تعبیر می شود که دست دولت برای تزریق ارز به بازار خالی است.شاید واقعاً دستهایی هم پشت پرده باشد که با تحریک تقاضا نرخها را بالاتر میبرند اما مقابله با اینها باید کاملاً نامحسوس و اطلاعاتی باشد. اولین اثر امنیتی کردن بازار ارز، جهش بیشتر نرخها خواهد بود.
راه حل فوری برای بازار آزاد ارز در یک کلمه نهفته است: «اعتماد» تا وقتی مردم به سیاستها و صداقت مسوولان اعتماد نکنند، هجوم به بازار ارز و طلا آرام نمیگیرد. متاسفانه با ضد و نقیض گوییها، تناقضهای رفتاری و گفتاری، بیصداقتیها و فرافکنیهای رئیسجمهور و تیم اقتصادی کابینه، مشکل می توان اعتماد عمومی را جلب کرد اما هنوز هم دیر نیست. دولت محترم اگر واقعاً میخواهد بازار ارز آرام شود، صادقانه به مردم حقیقت را بگوید و بابت ولخرجیها و بیانضباطیهای بودجهای عذرخواهی کند و عملاً، راهبرد اقتصادی خود را بجای «تزریق پول به جیب مردم»، «بهبود محیط کسب و کار» قرار دهد.
اگر دولت از در صداقت درآید، مردم ایران آنقدر با معرفت و با بصیرت هستند که برای منافع ملی ایثار کنند، خریدها را به تاخیر اندازند و هجوم به بازار ارز و طلا را متوقف کنند.
لینک مطلب:
https://www.eranico.com/fa/content/9517