رئیسجمهور جدید آمریکا به کدامیک از اسلافش شبیه است
ترامپ و آینده جهان
نتیجه انتخابات آمریکا در میان تعجب و حیرت جهانیان اعلام و دونالد ترامپ راى بالایى را به خود اختصاص داد و برخلاف تمام نظرسنجىها برنده انتخابات شد.
این نتیجه نه تنها در آمریکا بلکه سراسر جهان موجب حیرت، ناباورى و شوک شد. در مورد سابقه، شخصیت و روش و منش این فرد کمتر نکتهاى است که در این حدود یکسال و نیم مبارزه انتخاباتى پوشیده مانده باشد. به قول معروف طشت نام و ننگ او از سر بام افتاده و کمتر کسى است در جهان که صداى آن را نشنیده باشد و بر حسب شرایط و اندیشه خود تفسیر نکرده باشد. بنا بر این موضوع انتخاب شدن او به عواملى ریشهدارتر و عمیقتر بر مىگردد که نه در شخصیت ترامپ بلکه در ویژگى کنونى جامعه آمریکا باید جستوجو کرد.
شاید بتوان دو مقاله را که در شماره روز دهم نوامبر ٢٠١٦ نیویورک تایمز چاپ شد از جمله بهترین تفسیرها در این مورد تلقى کرد.
این دو مطلب یکى از سوی اقتصاددان مشهور پال کرو گمن و دیگرى توسط روزنامهنگار مشهور و معتبر توماس فریدمن نوشته شده است. کروگمن با ناباورى مىنویسد که بسیارى از ما تصور مىکردیم عقاید «آزادىخواهانه و برابرى طلبى» و «اعتقاد به ارزشهاى دموکراتیک و حکومت قانون» را که بسیارى از ما با آن آشنا بودهایم و جزئى از فرهنگ ذهنى ما است همه مردم آمریکا در آن اشتراک دارند. نتیجه انتخابات نشان داد که در اشتباه بودهایم. بسیارى هستند در این کشور خصوصا در مناطق غیرشهرى که این ارزشها را مادون اعتقادات نژادپرستانه و مذهبى مسیحی تندروانه خود مىدانند. اینکه سفیدپوستان مذهبى بیش از سایرین به صندوقها هجوم بردند، با هدف به کرسى نشاندن اینگونه باورها بود. این نظر کروگمن در تعیینکننده بودن عامل نژاد و مذهب مورد توجه بسیارى دیگر از مفسران نیز قرار گرفته است.
توماس فریدمن استدلال مىکند که نتیجه این انتخابات بیش از آنکه مربوط به موضوعاتى مانند تجارت و درآمد باشد مربوط به این عامل فرهنگى است که بسیارى از آمریکایىها در کشور خودشان احساس بىخانمانى دارند که احساس عمیقا ناخوشایندى است.
این سخن فریدمن به این معنا است که کشور آمریکا اکثریتى از اقلیتهاى مختلف و مهاجران شده و این روند در چند دهه اخیر شدت یافته است. مجموعه اقلیتهاى مختلف از نظر تعداد بیش از سفیدپوستان است. به نظر مىرسد زبان اسپانیایى در بسیارى از شهرها بیش از زبان انگلیسى صحبت مىشود و رنگینپوستان مختلف مانند لاتینوها (مهاجران اسپانیایى زبان از کشورهاى آمریکاى لاتین)، آسیایىها و آفریقایىها هر کدام فرهنگ خاص خود را در گوشهاى از شهرها پیاده کردهاند و زبان خود را صحبت مىکنند. نمونه ایرانىهایى که چهل سال در لسآنجلس زیستهاند و چند جمله انگلیسى هم نمىتوانند صحبت کنند، شهروند هم شدهاند و امتحان شهروندى را به همراه مترجم و وکیل انجام دادهاند، در بین سایر اقوام هم فراوان است. این کدواژه ترامپ که کشورمان را دوباره مطالبه و تصاحب کنیم در گوش سفیدپوستان، خواه دموکرات یا جمهورىخواه، طنین و معنایى بیش از آنى دارد که براى سایرین قابل درک است.
اجازه دهید مواردى را مرور کنیم. در 11 سپتامبر سال ٢٠٠١ عدهاى عرب که در آمریکا زندگى یا تحصیل مىکردند چند هواپیماى مسافرى را ربوده و با چند صد نفر مسافر از همه جا بىخبر به دو برج تجارى در نیویورک کوبیده و موجب مرگ هزاران نفر شدند. دو برادر، برادران سارنایوو که از شرایط جهنمگونه چچن گریخته و به آمریکا پناهنده شدهاند در سال ٢٠١٣ در یک مسابقه دو عمومى در شهر بوستون بمبگذارى کردند و باعث مرگ و مجروح شدن تعدادى شدند. در سال ٢٠١٦ یک افغانتبار که پدر و مادر او از افغانستان گریختهاند در یک کلوپ شبانه در شهر اورلاندو حدود 50 نفر را به ضرب گلوله از پا در مىآورد. در همین سال یک افغانتبار دیگر در شهر نیویورک چند بمب قرار مىدهد که یکى عمل مىکند و منجر به مجروح شدن عدهاى مىشود. در آمریکا جامعه مهاجران سومالیایى که از بدترین شرایط بىقانونى و هرج و مرج و فقر گریختهاند موجب نگرانى دائمى هستند چون این جامعه تامینکننده کادر جهادىها و کادرهاى تروریستى مختلف بوده است.
ملاحظه مىشود مردمى که از شرایط ناهنجار خاص کشورهاى خود گریختهاند به نظر مىرسد مىخواهند آن شرایط را براى میزبان خود به ارمغان آورند. چنین مىشود که برخى با خود بگویند آزادمنشى بس است. نویسنده نیویورک تایمز تعجب مىکند که عدهاى به مبانى لیبرالیسم و آزاد منشى پشت کردهاند، اما باید عنایت داشت که این پدیده داراى ریشههاى عمیق است. یک داستان عامیانه یادم آمد که گویای این مطلب است. مىگویند در قدیم که مردم با اسب مسافرت مىکردند جوانى سوار بر اسب در راه بیابان به پیرمردى رنجور و خسته برخورد. بر او دل سوزاند و او را بر اسب خود سوار کرد که بخشى از راه را من پیاده طى مىکنم تو سوار باش. پیرمرد چون بر زین نشست به تاخت از او دور شد و راه گریز در پیش گرفت. جوان فریاد زد حال که از من دور هستى لحظهاى تامل کن سخنى با تو دارم. چون پیرمرد ایستاد جوان به او گفت حال که اسب مرا بردى از تو خواهشى دارم و آن، اینکه چون به شهر رسیدى، این داستان براى کسى مگو که رسم جوانمردى از جهان بر مىافتد. ملاحظه مىشود که حوادث اروپا و آمریکا و عواقب بمبگذارىها در شهرهاى فرانسه و آلمان و سایر نقاط دیگر به کمک رسانهها همه جا گفته مىشود و براى مردم عادى این کشورها ضرورت بستن درها و محدود کردن این مقوله را از اهمیت بیشترى برخوردار مىکند.
بعد از چند روز که از اعلام این خبر گذشته، معلوم مىشود نگرانى و ترس گسترده از عواقب تصمیمها و اقداماتى که این فرد خواهد گرفت و با اهرمهاى حکومتى پرقدرت دولت فدرال به اجرا خواهد گذاشت، در داخل آمریکا و در سطح جهان گسترده است. چند سخنرانى مسالمتآمیزى که بعد از انتخابات ایراد کرد نیز تردیدها را برطرف نکرده. بعضى از خود مىپرسند ترامپ واقعى کدام است؟ پاسخ واقعگرایانه نیز این است که ترامپ واقعى همان ترامپ اولیه است که مواضع خود را در مبارزات انتخاباتى بیان کرد و مواضع واقعى او همان است که در آن زمان مطرح شد.
در این زمان به نظر مىرسد که هر کس از جمله مقامات دولتهاى سراسر جهان به ارزیابى زیانهاى محتمل یا فرصتهاى محتمل براى خود مشغول هستند و در اندیشه تدابیر لازم. در روز دهم نوامبر فقط دو روز گذشته از اعلام نتایج یکى از شاهزادههاى عرب میلیاردر که در آمریکا سرمایهگذارى دارد در یک مصاحبه تلویزیونى گفت که از ترامپ وقت گرفته تا او را ملاقات کند و به او تبریک بگوید. هر بازیگرى در صحنه، راهى براى دفع شر یا کسب منفعت در این وضعیت جدید را پیگیرى مىکند. از این میان، شرایط براى اتحادیه اروپا و چین قابل توجه است، زیرا ترامپ قصد دارد هزینههاى ناتو را به گردن اروپا بیندازد و در روابط تجارى وجوه مقابله با واردات را مد نظر قرار دهد.
ترامپ چین را به دستکارى در نرخ ارز خود در جهت پایین نگه داشتن ارزش پول ملی براى حفظ برترى صادرات متهم کرده و براى چین خط و نشان کشیده است. دوستى او با پوتین هم براى اروپا و هم براى چین و ژاپن اسباب نگرانى خواهد بود. در مورد عراق و به طور ضمنى سایر کشورهاى نفتخیز منطقه گفته است که ما باید نفت آنان را به عنوان غنیمت جنگى تصاحب کنیم. برخى ناظران با خوشبینى تصور مىکنند که معاون او، مایک پنس با همکارى پل رایان، رئیس سنا مىتوانند او را کنترل کرده و عدم اطمینانى را که در سطح جهان ایجاد شده، کاهش دهند. بهطور خلاصه مىتوان گفت که قدرت مانور او در داخل آمریکا تا حدودى محدودتر از آن میزانى خواهد بود که قلدر مآبى وی طلب مىکند. در سطح بینالمللى نیز مقابله سیاسى و اقتصادى با چین و اروپا پرهزینه و بنابراین محدود خواهد بود. خارج از این موارد افق کار کرد او براى جهان بسیار پرهزینه و پرزحمت و رنجآور به نظر مىرسد.
براى درک این امر مىتوان پرسید که کارکرد او بیشتر شبیه کدام یک از روساى جمهور پیشین خواهد بود؟ پاسخى که مىتوان ارائه کرد این است که به احتمال قوى روش و منش دولتهاى ترومن و آیزنهاور بر کارکردهاى بینالمللى او سایه خواهد افکند. دورانى که با تسلط برادران دولز (یکى وزیر خارجه و دیگرى رئیس سازمان سیا در زمان آیزنهاور) برسیاست خارجى و سازمان جاسوسى آمریکا شناخته مىشود. دوران کودتاها (از جمله درگواتمالا، ایران، کوبا، کلمبیا و...) و توطئههاى مخفیانه و اقداماتى که آتش آن ملتهاى مختلفى را در بر گرفت و آثار ناهنجار آنان هنوز ادامه دارد. این دو برادر یکى از دو امپراتورى شیطانى زیرزمینى را ایجاد کردند که آثار آن هنوز بهصورت آتشهاى افروخته به جان ملتها افتاده است. دومی نیز نظام جاسوسی بلوک شرق خصوصا شوروی بود.
براى آشنایى بیشتر با این تاریخچه مىتوان به کتاب برادران؛ جان فوستر دالز، آلن دالز و جنگ جهانى مخفى آنان (The Brothers: John Foster Dulles, Allen Dulles, and Their Secret World War) نوشته استفن کیزنر (Stephen Kinzer) چاپ ٢٠١٣ و کتاب «نطع ابلیس: آلن دولز، سیا و عروج حکومت مخفى آمریکا» (The Devil’s Chessboard: Allen Dulles, the CIA, and the Rise of America’s Secret Government).، نوشته دیوید تالبوت (David Talbot) چاپ ٢٠١٦ مراجعه کرد.
از جمله بسیارى از مواضع بینالمللى ترامپ و تیمى که به نظر مىرسد تیم روابط بینالمللى او خواهند بود شبیه گفتهها و مواضع اعلام شده آن دو برادر سیاهکار است. از جمله تیم روابط بینالمللى او پرورشیافتگان آن مکتب هستند. شرایط نسبت به زمان ترومن و آیزنهاور تغییرات بسیار کرده البته در جهت بدتر شدن، ازجمله در حیطه ابزارهاى جنگ نرم. دیگر اینکه در آن زمان براى برخى رهبران سیاسى کشورهاى جهان سوم این تصور مطرح بود، البته به اشتباه چنان که دکتر مصدق هم دچار آن شد، که مىتوانند بین بلوک شرق و غرب براى حفاظت خود تعادلى ایجاد کنند. در حال حاضر هر کشورى که در تارعنکبوت غرب یا شرق (روسیه و چین)گرفتار شود، نمىتواند مانند دوران جنگ سرد انتظار کمکى از جانب دیگر داشته باشد. بلکه برعکس طرف دیگر هم از این فرصت براى بهرهبردارى و امتیازگیرى استفاده خواهد کرد چنان که تجربیات اخیر به وفور نشان مىدهد. این شرایط تعمق بیشترى نسبت به آنچه رایج است را طلب مىکند.
حس استثناگری آمریکاییها
پس از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 2016، برخی نگرانیها درخصوص آینده آمریکا و حتی جهان به وجود آمد. در این بین کارشناسان و تحلیلگران از یکسو پیشینه بروز چنین رویدادهایی و از سوی دیگر عوامل به وجود آورنده آن در شرایط کنونی را بررسی میکنند. محمد طبیبیان، اقتصاددان برجسته ایرانی نیز با ارزیابی دو تحلیل از پال کروگمن، اقتصاددان مشهور و توماس فریدمن روزنامهنویس نیویورکتایمز، عوامل موثر بر رای جامعه آمریکایی به ترامپ را بررسی کرده است. طبیبیان در مقاله خود دوران رئیسجمهوری ترامپ را با دولتهاى ترومن و آیزنهاور که تحت تسلط برادران دالس بودند بررسی کرده است. جان فاستر دالس و برادرش آلن، نمونه و زاده یک موسسه آمریکایی تمام عیار بودند.
جان فاستر دالس از سال ۱۹۵۳ تا ۱۹۵۶ وزارت امور خارجه آمریکا را به عهده داشت، ریاست سی.آی.ای نیز در سالهای ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۱ بر عهده برادرش بود. اما تاثیرگذاری آنها پیش از آنکه به این مقامات رسمی دست یابند نیز احساس میشد. جهاننگری دو برادر در برابر پیچیدگیهای عصر پسااستعماری بسیار ضعیف و ناکارآمد بود. رهبرانی همچون لومومبا و مصدق حاضر بودند با آمریکا همکاری کنند، چرا که آمریکا را متحدی در برابر دشمنان استعمارگر خود میشمردند، اما برای برادران دالس و اکثریت دولت آمریکا هرگونه تهدیدی برای منافع شرکتها و کمپانیها، تحت عنوان حمایت از کمونیسم دستهبندی میشد. جان فاستر دالس اینگونه بیان میکرد: «برای ما تنها دو دسته در جهان وجود دارند: کسانی که مسیحی هستند و به رقابت آزاد عقیده دارند و دسته دیگر.» امروزه نام برادران دالس از حافظه جمعی آمریکا پاک شده است. در حالی که این دو مرد حس «استثناگرایی آمریکایی» را شکل دادهاند.
خبر بعدی »
نوبت جراحی وام مسکن
-
آخرین اخبار
- اخبار بیشتر
-
آخرین مقالات
- مقالات بیشتر