در سراسر طیفهای ایدئولوژیک، خصومت آمریکا علیه چین همزمان با پیامدهای مالی پاندمی کرونا برای بودجه دفاعی اقتصاد ایالاتمتحده در سالهای آتی، افزایش یافته است. با این حال نباید فراموش کرد که با کاهش بودجه دفاعی آمریکا و متعاقب آن افول توان نظامی این کشور، ممکن است مقابله با چین برای ایالاتمتحده به فاجعه ختم شود.
آمریکا در آستانه اعلان جنگ سرد با چین
به گزارش بلومبرگ: ممکن است ایالاتمتحده وارد دورهای نظیر آغاز جنگ سرد با اتحاد جماهیر شوروی شود؛ زمانی که تصمیم گرفت بهرغم کسری بودجه جنگ سرد با روسها را آغاز کند. البته ایالاتمتحده درنهایت برنده این جنگ شد، اما این قیاس نباید موجب آسودگی خیال واشنگتن شود چراکه یادآور میشود رویکرد تقابلی براساس کمبود بودجه دفاعی میتواند رقابتی پرریسک باشد.
برای سالهای متمادی، نخبگان امنیتملی آمریکا اغلب خواستار موضعگیری رقابتیتری نسبت به چین بودهاند، با اینکه اذهان عمومی آمریکا چندان هم از این ایده حمایت نمیکردند. اکنون شیوع ویروس کرونا بسیاری از آمریکاییها را متقاعد کرد که دولت چین تنها سایهای تیره از تهدید را متوجه نظم بینالمللی به رهبری آمریکا نمیکند، بلکه رفاه و اموال آنها را نیز به مخاطره میاندازد. اکنون اکثریت قریب به اتفاق جمهوریخواهان و دموکراتها از سیاست سرسختانه دونالد ترامپ علیه چین حمایت میکنند. با نیم نگاهی به انتخابات ماه نوامبر، اکنون نزاع ترامپ و جو بایدن، نامزد دموکراتها بر سر آن است که چه کسی دشمن سرسختتری برای چین خواهد بود. درحالی که شکاف اقتصادی و سخنان خصمانه طرفها علیه یکدیگر شدت میگیرند، جنگ سرد آمریکا و چین ممکن است به واقعیت بدل شود.
با این حال، ویروس کرونا همچنین ممکن است آمریکا را در وضعیت استراتژیک نامساعدی قرار دهد. موضوع کنونی بحث مدیریت نادرست کرونا توسط دولت ترامپ یا جدا شدن از متحدان واشنگتن نیست، هر چقدر این عوامل زیان بار باشند، بلکه یگانه مشکل کنونی بحث بودجه است.
دولت آمریکا به درستی تصمیم گرفته است از هر اقدامی برای زنده نگه داشتن اقتصاد کوتاهی نکند، حتی با اینکه معمولترین نوع تجارتها و کسبوکارها نیز با زیان مواجه شدهاند. این تصمیمات احتمالا چند تریلیون دلار را به کسری بودجه آمریکا در سالجاری اضافه خواهد کرد. به سادگی ممکن است همین روند در سال آینده نیز تکرار شود. این تداوم در رشد کسری بودجه میتواند قربانیهایی داشته باشد که وزارت دفاع آمریکا یکی از محتملترین گزینهها برای قربانی شدن است.
پس از بحران مالی سال ۲۰۰۸، ایالاتمتحده تلاش کرده است تا با کاهش هزینههای دفاعی و احتیاطی غیردفاعی، کسری بودجه خود را کاهش دهد. در نهایت پنتاگون طی سالهای بعد از بحران مالی با کاهش هزینههای ۵۰۰ میلیارد دلاری مواجه شد. موسسه تحقیقاتی «رند» پیشبینی کرده است که تداوم کاهش هزینههای دفاعی بهترین سناریویی است که میتوان در دوران پسا کرونا برای آمریکا متصور بود. کاهش هزینهها میتوانند در مقیاس بسیار گستردهتری صورت بگیرند.
حتی با وجود بودجه نظامی بیش از ۷۰۰ میلیارد دلاری دفاعی آمریکا، نگرانیهای جدی در مورد آن وجود دارد که آیا ایالاتمتحده قادر به ممانعت از یک حمله احتمالی توسط چین به تایوان و حفظ خطوط خود در غرب اقیانوس آرام خواهد بود یا خیر، درحالیکه چالشهای نظامی دیگری را نیز در مناطق مختلف جهان دارد. اگر بودجه دفاعی ایالاتمتحده برای یک مدت ثابت به ۶۰۰ یا حتی ۵۰۰ میلیارد دلار کاهش یابد، استراتژی دفاعی آمریکا با یک مشکل جدی مواجه خواهد بود.
پنتاگون با گزینههای دشواری مواجه خواهد بود. یک گزینه آن است که با کاهش تعهدات نظامی خود در دیگر مناطق جهان، بتواند همچنان قدرت چین را مهار کند. آنچه اغلب به فراموشی سپرده شده این است که در زمانی که هری ترومن با اعمال سیاستهایی که در نهایت منجر به شکلگیری ناتو بهعنوان خاکریز جهان آزاد در برابر کمونیسم شد، آمریکا را وارد جنگ سرد با بلوک شرق کرد، وضعیت دفاعی ایالاتمتحده تا چه میزان ضعیف و شکننده بود. پرسنل نظامی آمریکا از ۱۲ میلیون نفر در سال ۱۹۴۵ به کمتر از دو میلیون نفر در سال ۱۹۴۷ رسیده بود. اگرچه آمریکا برای مدت کوتاهی انحصار ساخت تسلیحات هستهای را در اختیار داشت، اما توانایی استفاده عملیاتی از آنها را نداشت. توانایی آن برای دفاع از اروپای غربی، خاورمیانه یا دیگر مناطق کلیدی در برابر اتحاد جماهیر شوروی نیز اصلا وجود نداشت.
آن رویکرد حداقلی براساس این حساب استوار شده بود، اتحاد جماهیر شوروی یک جنگجهانی دیگر را قبل از اینکه بتواند از پیامدهای ویرانکننده جنگ قبلی عبور کند، آغاز نخواهد کرد. بهعلاوه این استراتژی براساس محدودیتهای بودجهای و تمایل برای بازگشت نیروهای نظامی پس از جنگ جهانی دوم کلید خورد. ترومن میدانست که آمریکاییها خواستار بازگشت نیروهای نظامی به خانه هستند و از این رو با کمترین هزینه ممکن و بدون اعزام نیرو، تعهد داد تا از جهان آزاد در برابر کمونیسم محافظت کند.
این راهبرد تا حدی نیز کارآمد بود. روسها در دهه ۴۰ میلادی دست به اقدام نظامی نزدند، اگرچه تلاش کردند تا آمریکا را لای منگنه قرار دهند. برنامه «مارشال» کمک کرد تا اقتصادهای اروپای غربی جانی دوباره بگیرند و ثبات سیاسی به این جوامع بازگردد. ایالاتمتحده در همین حال تصمیم گرفت با استفاده از جنگ روانی، عملیات مخفیانه، تفرقهاندازی بین مسکو و دیگر رژیمهای کمونیستی بلوک شرق و دستگاه تبلیغاتی، توازن را به نفع خود رقم بزند. این مفهوم در برهه کنونی بر آن دلالت دارد که برخی از عناصری که در رقابت میان آمریکا و چین وجود دارند مستلزم هزینههای هنگفت نظامی نیستند، برای نمونه چارهاندیشی برای کشورهایی که در غیر این صورت ممکن است از نظر اقتصادی یا فناوری به چین وابسته شوند، استفاده از جوامع آزاد در برابر دخالتهای رژیمهای اقتدارگرا از طریق ایجاد تکنیکهای کارآمد مقابله با اطلاعات نادرست و تقویت روابط اقتصادی و دیپلماتیک میان کشورهای دموکراتیک جهان.
اما جنبه دیگر این مقایسه نشان میدهد که در آغاز جنگ سرد، مهار شوروی نیازمند هزینههای هنگفت نظامی و قبول کردن ریسکهای استراتژیک بود؛ قماری که در صورت آغاز جنگ گریبانگیر آمریکا میشد. جورج مارشال، وزیرخارجه وقت آمریکا در آن زمان گفت: «ما درحال بازی با آتش هستیم بدون آنکه ابزاری را برای پرتاب آن به بیرون در اختیار داشته باشیم.» زمانی که جنگ دو کره در سال ۱۹۵۰ آغاز شد، سیاستمداران آمریکایی باید با این احتمال رعبآور مواجه میشدند که شاید شوروی مایل به راهاندازی یک جنگ جهانی دیگر باشد و ممکن است واشنگتن در این جنگ بازنده شود. رخدادهای اوایل دهه ۱۹۵۰ موجب شد تا آمریکا بهدلیل همین ترس و برای محدودسازی فرصت اعلان جنگ توسط شوروی به توسعه تجهیزات جنگی دست بزند. در نتیجه باید یادآور شد که ابزار اقتصادی، سیاسی و دیپلماتیک در رقابت حیاتی هستند، اما با افزایش تنشها، ممکن است کارآمدی خود را از دست بدهند. سیاست تقابل هر میزان که موجه نیز باشد، در صورت محافظت نشدن توسط یک سپر مستحکم نظامی میتواند فاجعهبار باشد. بسیار احمقانه است که شیوع ویروس کرونا موجب شده باشد بسیاری از آمریکاییها چالش چین و لزوم مقابله با آن را جدی بگیرند اما همزمان توان رقابت و مقابله با آن را نداشته باشند.
دنیای اقتصاد