بالاخره بعد از مدتی خبرهایی از پیشفروش سکه آن هم از زبان محمود بهمنی، رئیس کل بانک مرکزی مطرح شد.
بیش از آنکه این خبر قابل اهمیت باشد، مسائل قبل آن واجد اهمیت است؛ اینکه حدود 11 روز خبری از پیشفروش سکه و میزان فروش و استقبال آن گفته نمیشود و خبرنگاران هر چقدر با مسئولان بانک مرکزی و مدیرکل روابط عمومی آن صحبت میکنند، هیچ نکتهای طرح نمیشود و بیان اخبار پیشفروش سکه را به آینده حواله داده میشود.
تا اینکه روز گذشته در حاشیه مراسم نقل مکان مرکز مبادلات ارزی به میدان فردوسی رئیس کل بانک مرکزی در جمع دو خبرنگار صدا و سیما و در غیاب خبرنگاران خبرگزاریها و روزنامهها، به طرح ناگفتههایی از پیشفروش پرداخت. صراحت بهمنی در بیان عدم استقبال مناسب از طرح و بازگشت 100 هزار قطعه سکه به دلیل کاهش 50 هزار تومانی قیمت سکه پیشفروشی در برابر محافظهکاریهای فراوان برخی مسئولان بانک مرکزی، بسیار عجیب بود.
اگر این مسائل نباید مطرح شود، پس چرا گفتن آن از ناحیه رئیس کل اشکالی ندارد. به نظر میرسد دیوار حائلی که برای طرح مسائل برای مسئولان بانک مرکزی وجود دارد، برای شخص رئیس کل به هیچ وجه وجود نداشته و ندارد.
البته طرح ناگفته و نباید گفتها و گفتند نگیدها، بارها و بارها از طرف شخص آقای رئیس کل نادیده گرفته شده است. مثال دیگر آن اعلام قیمت پیشفروش سکه دو روز قبل از اجرای آن بود. در حالی مدیر اداره بررسیها و سیاستهای اقتصادی بانک مرکزی دو روز قبل از آن، قیمت سکه را پیشفروشی را به روز آغاز این طرح موکول کرده بود.
مثال دیگر برای این ادعا، اعلام جزئیاتی از پیشفروش سکه بود. بهمنی چند روز قبل از اجرای طرح به مجلس رفته بود و در مواجهه با سوال خبرنگاران پیرامون جزئیات طرح پیشفروش، شرایط آن را تشریح کرد. در حالی که مسئولان بانک مرکزی همان روز و حتی پس از مصاحبه بهمنی در گفتوگو با فارس اعلام کردند هنوز جزئیات این طرح نهایی نشده و در جلسه فردا نظرات جمعبندی خواهد شد.
اگر کمی بیشتر فکر کنیم باز هم مثالهایی از این دست قابل طرح است اما خارج از این مسائل، رویکرد جالب و کاملا حرفهای بانک مرکزی در تعامل با خبرنگاران است. روز گذشته در حرکتی حرفهای و حساب شده بدون اعلام قبلی و بدون اطلاع اغلب خبرنگاران، مدیرکل روابط عمومی بانک مرکزی تنها با دعوت دو رسانه تصویری که متعلق به صدا و سیما است، اوج همکاری و لطف خود را به رسانهها نشان داد.
البته اینگونه رفتارها از نهادها و افرادی که سابقه کاری چندانی در حوزه رسانه و خبر نداشتهاند چندان دور از انتظار نیست. برخی اخبار و اقداماتی که اگر توسط بعضی دستگاهها انجام میشد، آن را در بوق و کرنا میکردند، تنها به انتشار خبر بر روی سایت بانک مرکزی اکتفا میشود.
به غیر از عده کمی که اهل تعامل و اطلاعرسانی هستند، اغلب مسئولان بانک مرکزی گریزان از رسانه بوده و هیچ وقت تمایلی به مصاحبه با رسانهها را نشان نمیدهند. به طوری که یکی از مسئولان این نهاد که حتی یک خط هم با رسانهای گفتوگو نکرده پس از مدتها به نشست خبری آمد. با توجه به حضور سه نفر در این نشست خبری اگر در ابتدا روابط عمومی بانک مرکزی شخص مورد نظر را معرفی نمیکرد، هیچ کس او را نمیشناخت.
مدتهاست مسئولان بانک مرکزی حکم کیمیا را برای خبرنگاران پیدا کردهاند(البته به غیر از برخی مسئولان پاسخگوی این بانک) و برای انجام یک مصاحبه باید خبرنگار این قدر به این در و آن در بزند تا بتواند با یک نفر درباره مسائل کشور به گفتوگو بپردازند. همه مسائل محرمانه شده است. جلسات شورای پول و اعتبار تنها یک سخنگو دارد آن هم جناب آقای بهمنی.
سایر اعضا را هم به قرآن قسم دادهاند که چیزی نگویند. آمارهای اقتصادی هم هیچ کس نباید و نمیتواند بگوید به غیر از رئیس کل. در واقع این اطلاعات و آمار تا قبل از طرح شدن توسط بهمنی حکم محرمانه را دارد و هیچ مسئولی نمیتواند بگوید. حال باید پرسید که رسانهها در کجای این پازل اطلاعرسانی قرار دارند. آیا تنها میرزابنویسهای سخنرانان همایشهای رنگارنگ هستند؟
شاید انتشار این گزارش برای نگارنده دردسرساز شود اما شاید تلنگری باشد برای کسانی که فکر میکنند رسانه و خبرنگار ابزاری در دست آنهاست برای تحقق اهدافشان.
خبرگزاری فارس