یک کارشناس انرژی می گوید: «در سال ۱۴۰۳ سناریوهای تعیین کننده قیمت نفت عوض خواهند شد و بخشی از تغییر سناریوها به پیروزی یا عدم پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری مرتبط خواهد بود. اگر ترامپ به قدرت برسد، از سناریوی کاهش تولید و تهدید و گسترش جنگ هم عبور میکنیم و به سناریوی تقاضا میرسیم.»
فرارو در خبری نوشت:عبدالله باباخانی فعال و تحلیلگر حوزه انرژی به تحلیل جامعی از آن چه در سال ۱۴۰۲ گذشت و آن چه در سال ۱۴۰۳ رخ خواهد داد، پرداخت.
باباخانی در بخشهای مختلف این گفتگو به لزوم توجه به انرژیهای سبز و پاک تاکید کرده و جای این موضوع را در برنامه ریزیهای کلان کشور خالی دیده است:
ایران در ۱۴۰۲ چند میلیارد دلار درآمد نفتی داشت؟
عبدالله باباخانی گفت: «میانگین قیمت جهانی نفت در سال ۱۴۰۲ با احتساب همه نوسانات حدود ۸۱.۵ دلار بود، البته در سال میلادی ۸۳ دلار بود. نفت ایران، به دلیل تحریم و هزینههای جانبی که دارد در محدوده ۶۲ تا ۶۵ دلار فروخته شد. میزان نفتی که ایران صادر کرده است بر مبنای آمار ورودی چین (که ۹۰ درصد نفت ایران را میخرد) و البته بر اساس آمار گمرک کشور خودمان تا پایان اسفندماه میانگین روزانه حدود ۱.۲ میلیون بشکه بوده است. اما عددی فروشی که در گمرک ایران ثبت میشود عددی است که هنگام صادرات نفت و میعانات در منطقه بعنوان قیمت رسمی ثبت میشود (میانگین ۸۱.۵ دلار) و الزاما مساوی با عدد فروشی که دست ایران تحت تحریم قرار میگیرد، نیست. عددی که فروش رفته عددی نزدیک به ۶۵ دلار است که چیزی حدود ۱۵ تا ۱۶ دلار کمتر از عدد اعلامی گمرک است که میتواند به عنوان درامد نفتی ۱۴۰۲ ثبت شود. امسال درآمد نفتی، بخشی از درآمد حاصل از فروش نفت و میعاناتی بوده که در دریا داشتیم و بخشی نیز به تولیدات ما مرتبط میشود و نباید فراموش کنیم که ۲۰۰ الی ۳۰۰ هزار بشکه تولیدی اضافی که داشتیم، بخش بزرگی صرف م صرف داخلی شده چرا که پالایشگاههای ما فرسوده و خودروهای ما پر مصرفتر شده اند؛ بنابراین مجبور شدیم نفت بیشتری را تبدیل به فراورده کنیم. اگرچه با ان نسبت نفتی که به عنوان خوراک به پالایشگاهها داده میشود، نمیتوانیم فراورده در خروجی پالایشگاهها بگیریم، به همین خاطر پالایشگاههای ما از لحاظ درآمدی در وضعیت خوبی نیستند.»
وی افزود: «اگر اعداد ذکر شده را در هم ضرب کنیم در سال ۱۴۰۲، در محدوده بین ۲۸ تا ۲۹ میلیارد دلار و در خوش بینانهترین حالت ۳۰ میلیاد دلار و در بدترین حالت ۲۷ میلیارد دلار درامد فروش نفت و میعانات گازی را کسب کرده ایم. این عدد پس از کسر کردن دور زدن تحریم و انتقال وجه محاسبه شده است.»
چرا در ۱۴۰۲ قیمت نفت رکورد نزد؟
این فعال حوزه انرژی گفت: «در سال ۱۴۰۲ سه عامل مهم بر قیمت نفت در جهان تاثیر گذاشت. عامل اول کاهش تولید و تهدید کشورهای تولید کننده نفت بود. عامل دوم جنگ و اثرات روانی آن و عامل سوم سناریوی تقاضا بود که هر یک به شکل مجزا و در ترکیب با هم بر قیمت نفت اثر گذاشتند. در رابطه با عامل نخست، کشورهای تولید کننده شامل اوپک و اوپک پلاس، حدود ۵ میلیون و ۱۲۵ هزار بشکه را طی سال ۱۴۰۲ از تولید خود کم کردند، اما نتوانستند بر قیمت نفت اثر گذار باشند. حتی شوکهایی که وارد کردند حداکثر یک هفته طول میکشید و در نتیجه مشخص شد که از این پس بازار سوختهای فسیلی تابعی از تهدید کاهش تولید و نگرانی از بابت تعداد کشورهای تولید کننده نخواهد بود. در مورد عامل دوم که مهم بود و میتوانست بر قیمت نفت تاثیرگذار باشد، میتوانیم به ناآرامیهایی اشاره کنیم که در کشورهای تولید کننده نفت شاهد بودیم. جنگ اوکراین و روسیه وارد دومین سال خود شد. این جنگ حدود ۶ الی ۷ ماه بر بازار نفت تاثیر داشت، اما اکنون شدت آن بسیار کم شده است.»
وی افزود: «جنگ در غزه و درگیریهای دریای سرخ را نیز داشتیم که هر یک از این درگیریها اگر ۱۰ الی ۱۵ سال پیش رخ میداد شاید به نفت ۱۸۰ تا ۲۰۰ دلار هم میرسید، اما جنگ اسرائیل علیه غزه و درگیریهای باب المندب و دریای سرخ که مهمتر از جنگ اسرائیل برای بازار انرژی بود، تاثیر چندانی بر قیمت نفت نداشت و کشورهای عرب حوزه خلیج فارس و اذربایجان در همان روزهای نخست اعلام کردند که از سلاح نفت به عنوان سلاح جنگی استفاده نخواهند کرد. تا امروز نیز به تعهد خود پایبند بوده اند. اما درباره عامل سوم، یعنی «سناریو تقاضا»، این سناریو به شکلی قدرت خود را به بازار دیکته کرد، که دو سناریوی دیگر تاثیر زیادی در بازار نداشته باشند. پشتیبانی سناریو تقاضا، انرژیهای تجدید پذیر، خودروهای برقی و در نتیجه کاهش مصرف انرژیهای فسیلی بود. این کاهش مصرف، بر خلاف سخنان سران اوپک و اوپک پلاس بود که هر روز درباره تقاضای زیاد بازار جهانی از سوختهای فسیلی میگفتند. علیرغم کاهش ۵ میلیون و ۱۲۲۵ هزار بشکه، اما همچنان نفت در بازار زیاد بود و اگر جنگ اسرائیل علیه غزه و درگیریها در دریای سرخ رخ نمیداد شاید امروز نفت ۶۵ تا ۷۰ دلاری داشتیم. برخی کارشناسان داخلی و خارجی که نقش سناریو تقاضا را دست کم گرفته بودند ارقام بسیار بالاتری را برای نفت در نظر میگرفتند در حالی که سناریو تقاضا هفتاد الی هشتاد درصد از قیمت نفت را مشخص میکند.»
جهان در حوزه انرژی به کدام سمت می رود؟
این تحلیلگر حوزه انرژی گفت: «در سال ۱۴۰۲ در حوزه انرژیهای تجدید پذیر، در دنیا، یک غوغای بزرگ ایجاد شد و بیش از همه محاسبات و پیش بینی ها، پیش رفتیم، تا جایی که در جهان، ۳ بار شاهد اصلاح آمار تولید بودیم که نسبت به پیش بینیهای قبلی جلوتر رفته بود. تا پایان ۱۴۰۲، حدود ۳ هزار و هفتصد گیگاوات برق انرژیهای تجدیدپذیر داریم و آمار خودروهای برقی در سال ۱۴۰۲ به جایی رسیده که از هر ۵ ماشین در جهان که فروخته میشود، یک ماشین برقی است. اینها در حالیست که ۴۵ درصد از تولید نفت جهان، صرف صنعت حمل و نقل میشود؛ بنابراین هر چه صنعت حمل و نقل به سمت خودروهای برق رفته و برق به سمت انرژیهای تجدید پذیر برود شاهد کاهش مصرف سوختهای فسیلی خواهیم بود. اخیرا بی وای دی (BYD) خودرو تمام برقی خود را با مسافت ۳۸۰ کیلومتر برای تیپ یک با قیمت ۹۷۰۰ دلار و ۴۸۰ کیلومتر برای تیپ ۲ با قیمت ۱۰ هزار دلاری رونمایی کرد. در مراسم رونمایی رسمی این خودرو، این قیمتها یک اعلان جنگ علیه خودروهایی با سوختهای فسیلی تعبیر شد.»
وی افزود: «در خودروهای احتراقی، اگر یک لیتر بنزین را با قیمت ۱۰۰۰ تومان بخریم، فقط ۲۵۰ تومان ان تبدیل به انرژی حرکتی میشود و ۷۵۰ تومان به شکل حرارت از بین میرود در حالیکه در ماشینهای برقی ۹۰۰ تومان تبدیل به انرژی حرکتی میشود و ۱۰۰ تومان ان هدر میرود. هزینه تعویض روغن و فیلتر در خودروهای برقی وجود ندارد و هزینه تعمیرات مانند موتور نیز حذف گردیده است. پیش بینی میشود تا ۶ سال آینده از فروش هر پنچ ماشین، سه ماشین، برقی خواهد بود. در قاره اروپا که به سرعت در حال حرکت به سمت انرژیهای سبز است طی سال ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۳، وابستگی به تولید برق از انرژِهای فسیلی از ۴۸ درصد به ۲۸ درصد رسیده و اگر اروپا با همین سرعت به کار خود ادامه دهد تا پایان دهه ۸۵ تا ۹۰ درصد از مصرف برق خود را از انرژیهای پاک خواهند گرفت. سرعت چین در این زمینه از اروپا هم بیشتر است و با اختلاف نسبت به همه دنیا در حوزه تولید خودرو برقی و انرژیهای تجدید پذیر کار میکند و ۶۰ درصد خودروهای برقی فروش رفته جهان در چین ثبت شده است.»
قیمت نفت در ۱۴۰۳ چقدر می شود؟
باباخانی در ادامه گفت: «در سال ۱۴۰۳ سناریوهای تعیین کننده قیمت نفت عوض خواهند شد و بخشی از تغییر سناریوها به پیروزی یا عدم پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری مرتبط خواهد بود. اگر ترامپ به قدرت برسد، از سناریوی کاهش تولید و تهدید و گسترش جنگ هم عبور میکنیم و به سناریوی تقاضا میرسیم. ترامپ با به قدرت رسیدن با دادن امتیازاتی به روسیه، جنگ اوکراین را خاتمه میدهد. از طرفی وضعیت اقتصادی روسیه در حال حاضر بسیار متزلزل شده و اگر هم رشدی دارد به خاطر فروش تولیدات نظامی است. اگر جنگ فروکش کند، رشد اقتصادی روسیه نزدیک صفر میرسد، همچنین بازار اروپا را نیز از دست داده است. بنابرین با رفع تحریمهای روسیه با حداکثر تولید نفت و فراورده به سراغ بازارهای آسیا و بویژه چین خواهد رفت. احتمال میرود ایالات متحده نیز تولید خود را به حداکثر برساند و بعید است جنگ اسرائیل علیه فلسطین در زمان ریاست جمهوری ترامپ گسترده شود یا به ایران برسد. فلسفهای که از ترامپ دیدیم این است که میگوید خسارات جنگ تحریمی بیش از خسارات جنگ نظامی است. با آمدن ترامپ درواقع سناریوی تولید و تهدید را کنار میگذاریم و معتقدم که جنگها هم کنترل میشود و حتی توافق بین عربستان و اسرائیل نیز پیش میرود. در حالی که سناریو تقاضا در اختیار ترامپ نیست و با کاهش بیشتر حجم تقاضا همراه میشود و احتمالا قیمت نفت به سمت ۶۵ تا ۷۵ خواهد رفت.»
وی افزود: «درباره ایران ما با ۲ نوع برخورد از طرف امریکاییها بویژه در ۲ دهه اخیر رو به رو بوده ایم، دموکراتها سعی کرده اند با امتیازات کم و گسترش تحریمها با پنبه سر ببرند و به ایران فشار وارد کنند. برای نمونه، بایدن فرصت صادرات نفتی حدود یک میلیون بشکه نفت را مجوز داد، راهی که پیشتر در دوران اوباما هم دیده بودیم، اما همزمان تعداد تحریمها را زیاد کردند. در دوران جمهوری خواهها با تحریم سخت، اما محدود روبرو بودیم، البته در دوران ترامپ، سیاست سختگیریهای شدید را هم دیدیم. اگر ترامپ دوباره به قدرت برسد، نسبت به دور اول فشار بیشتری وارد خواهد کرد چرا که میداند با ایران به سادگی به توافق نمیرسد و دست ایران در حوزه هستهای پرتر است و به مرحله اورانیوم ۶۰ درصدی رسیده است. همچنین ترامپ میخواهد انتقام شکست خود در انتخابات دور دوم را نیز از ایران بگیرد و در روابط ایران و کشورهای منطقه هم اختلال ایجاد کند. روسیه و چین نیز احتمالا با ترامپ کنار خواهند آمد و نمیتوانند دوستان مطمئنی برای ما در دوران ریاست جمهوری ترامپ باشند.»
او در ادامه گفت: «بود و نبود ایران در اقتصاد چین تاثیر چندانی ندارد و اگر ترامپ رای بیاورد و سیاست سخت گیرانه علیه ایران احیا شود پیش بینی من این است که ما به نفت ۴۰۰ الی ۵۰۰ هزار بشکه با قیمت حدودی ۵۰ دلار میرسیم. به همین دلیل ما باید در وزارتخانههای نفت، نیرو و صنعت کمیتههایی ویژه تامین تجهیزات برای تعمیرات اساسی چهار ساله تشکیل دهیم تا با اثرات حضور وی در کسوت رئیس جمهور آمریکا مقابله کنیم. دفعه پیش که ترامپ رئیس جمهور شد، انبارهای ما پر از قطعات بود، اما اکنون در سایه قطع روابط و تحریمها و قرار گرفتن در فهرست سیاه FATF با مشکلاتی جدی مواجهیم؛ بنابراین باید قطعات اساسی و تجهیزات وارداتی هرچه سریعتر تامین شود. سناریوی بهتر این است که به جای ترامپ، بایدن در مقام خود بماند که در این صورت، احتمالا بایدن ما را در همین وضعیتی که داریم نگه میدارد و جنگ اوکراین نیز ادامه پیدا کرده و فرسایشی میشود. درباره جنگ غزه هم احتمال دارد فشارهایی اعمال شود که فلسطین و اسرائیل به توافقی دست پیدا کنند. با حضور مجدد بایدن ما بین ۷۰۰ تا ۸۰۰ هزار بشکه صادرات نفتی خواهیم داشت که احتمالا با قیمت حدود ۶۰ دلار به فروش میرسد.»
ناترازی انرژی در ایران چطور برطرف میشود؟
این تحلیلگر حوزه انرژی گفت: «در بخش گاز و نیرو شرایط ما چندان خوب نیست و اشتباهات ما در طول چند دهه اخیر ادامه داشته و هنوز هم دارد. امروز ۷۵ درصد از انرژی ما از گاز و حدود ۲۲ درصد از نفت و فراوردههای آن تامین میشود. ما حدود ۵۰۰ هزار کیلومتر خط لوله گاز کشیده ایم که از دید برخی کارشناسان غلط است. طبق گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، ما به طور میانگین روزانه، نزدیک به ۱۵۰ میلیون متر مکعب گاز کم داریم که در عدد پیک خود به ۳۵۰ تا ۴۰۰ میلیون متر مکعب میرسد که اثرات ان را در کارخانهها و صنایع می بینیم. ما در بخش انرژی کشور به برنامههای دراز مدت نیاز داریم و با تمرکز همه جانبه روی گاز و نفت با سوپر بحران انرژی مواجه میشویم. ما باید به سمت انرژیهای پاک رفته و از سوختهای فسیلی دور شویم. این کار را باید در ۳ گروه و همزمان دنبال کنیم. گروه اول این که صنایع را مجبور کنیم که طی برنامه ۲ تا ۳ ساله برق خود را از انرژیهای تجدیدپذیر تامین کنند. گروه دوم، دولت و شرکتهای حقوقی مزارع تولید انرژی تجدید پذیر در حجم هزار مگاواتی احداث کنند. گروه سوم و مهمتر از همه اینها مردم هستند. آنها نیز باید بتوانند پشت بامهای خود را تبدیل به نیروگاههای کوچک کنند و انرژی مورد نیازشان را تامین کنند. در نتیجه میتوانیم تا دو دهه آینده کشوری داشته باشیم که از وابستگی به انرژی فسیلی به شکل خطرناک امروزی نجات یافته است. همین موضوع میتواند فقر را نیز کاهش دهد، چون مردم هزینه کمتری صرف خرید برق میکنند و برق رایگان خواهند داشت و حتی کمتر گاز مصرف میکنند، ضمنا فروش به شبکه هم خواهند داشت.»
وی افزود: «ما میتوانیم از تجارب دیگر کشورها استفاده کنیم، مثلا واردات تجهیزات تامین انرژیهای پاک را آزاد کنیم یا پول گمرک این تجهیزات را کاهش دهیم. تولید و فروش برق تجدیدپذیر را برای یک دهه از مالیات معاف کنیم. همه اینها قابل محاسبه است و برای نسل ما و نسل بعد از ما سودده خواهد بود. با آمار درمانی و دستور دادن نمیتوان مشکلات بخش انرژی کشور را حل کرد. ما نیاز به اتاقهای فکر متعدد، وزارت انرژی و معاونتهای مختلف در این حوزه از جمله، انرژیهای تجدید پذیر و هسته ای، نفت و گاز داریم تا تولید و مصرف هماهنگ شوند و این چنین به صنعت و سرمایه کشور خسارات وارد نکنیم. ما میتوانیم در منطقه چابهار که هم موقعیت خورشیدی عالی دارد و هم کنار دریا است، هیدروژن سبز تولید کنیم و به جای نفت و گاز، برای صدها سال صادرات داشته باشیم. کشور ما سرشار از استعداد و نیروهای کارامد است، اما با مشکلات مدیریتی و سیاسی درگیریم. بعنوان نمونه: ما در کشور ۷۵ پتروشیمی فعال داریم که حدود ۱۰ الی ۱۲ عدد از این پتروشیمیها زنجیره کامل پایین دستی دارند و سایرین درگیر خام فروشی هستند. بهتر است ما زنجیرهها را کامل کنیم تا درامدهای آنها را چند برابر کنیم، هم گاز کمتری مصرف میشود، هم سرمایه کمتری میخواهد. چرا باید مجوز ساخت و موافقت اصولی ۷۵ پتروشیمی جدید را بدهیم، در حالی که همان قبلیها به خاطر مشکل خوراک با هفتاد درصد ظرفیت هم نمیتوانند کار کنند.
بابا خانی تاکید کرد: «همچنین برای تولید ۴۶ میلیون تن فولاد کارخانه نصب شده داریم که به خاطر کسری برق و گاز، تنها ۳۴ الی ۳۵ میلیون تن برداشت داریم. آیا بهتر نیست روی سرمایه گذاریهای انجام شده متمرکز شویم تا اینکه مجوز ساخت کارخانجات جدید فولاد تا ۱۱۰ میلیون تن را بدهیم. برق و گاز این گروه جدید از کجا تامین میشود؟ چرا قبلیها با ۶۵% ظرفیت کار میکنند؟ چرا باید سرمایههای کشور را بخوابانیم؟ چرا اتاق فکر انرژی نداریم در حالی که میتوانیم بدلیل شرایط ویژه جغرافیایی ایران در طی یک دهه حدود ۴۰ تا ۵۰ گیگاوات برق تجدید پذیر وارد سیستم کنیم. واقعیت این است که در سال ۱۴۰۲ در بخش انرژی شامل گاز و برق کار خاصی نکردیم، آنچه به تولید اضافه شد، هم قبلا سرمایه گذاری شده بود هم اینکه معادل آن از شبکه بدلیل افت برداشت گاز و یا کهنگی نیروگاهها از دست داده ایم و یا اینکه بزودی با آن مواجهه میشویم. من سال را سال بد در مدیریت انرژی کشور یافتم. سال ۱۴۰۳ سال سادهای نیست، بنابرین انتظار زیادی ندارم و برای خوانندهها هم امید کاذب ایجاد نمیکنم، چون یکی از سالهای سخت اقتصادی میشود. همین که وضعیت موجود را حفظ کنیم، موفقیت بزرگی است. ببینید با دستور دادن در بخش انرژی هیچ مشکلی حل نمیشود، حتی کاری هم جلو برود ممکن است خساراتش بیشتر از سودش باشد، مانند دستوراتی که برای لوله کشی گاز میداند. خلاصه کلام این که: کشور نیاز به وزارت انرژی دارد و نیاز به اطاق فکرهای متعدد برای برنامه ریزی شرایط موجود و سالیان آینده. اگر اینکار را حالا نکنیم منتظر ابر بحران انرژی باشیم. شاید خیلی قبل از پایان این دهه. امروز وزارت انرژی با مدیر غیر سیاسی و مستقل از هر وزارت خانهای مهمتر است. با آرزوی بهترینها برای فردای ایران و تبریک سال نو به همه مردم ایران.»
خبرآنلاین