چرتکه می اندازند که چه دادیم و چه گرفتیم؟ آنچه می دهیم انصراف از غنی سازی 20 درصدی است. این نکته درستی است. آنچه می گیریم اما می تواند آرامش اقتصادی و احیای بخشی از اخلاق آسیب دیده اجتماعی باشد.
عملیات اجرایی توافق ژنو از امروز – 30 دی ماه- آغاز شده است. روندی که قرار است به کاهش تحریم ها و آزاد سازی بخشی از اموال بلوکه شده ایران بینجامد.
مخالفان داخلی توافق ژنو دو نوع موضع گیری کرده اند: رادیکال تر ها جامه سیاه پوشیده و از اجرای توافق به عنوان «هولوکاست هسته ای» یاد کرده اند. (روزنامه وطن امروز: اینجا)
مهم ترین تریبون مخالفان توافق اما قدری تخفیف داده و آورده است:« برای ارزیابی دقیق یک توافق نامه باید مجموعه آنچه داده ایم را با مجموعه آنچه گرفته ایم مقایسه کنیم و تنها در این صورت است که می توان توافق به دست آمده را مثبت یا منفی ارزیابی کرد.» یا در جای دیگر خاطر نشان کرده اند:« مذاکره عرصه معامله است و معامله میدان بده و بستان. وقتی کار به مذاکره می کشد هریک از دو سوی مذاکره در مقابل امتیازی که می دهند امتیاز می گیرند و پایان مذاکره هنگامی است که طرفین از مجموعه داده ها و گرفته ها به نقطه توافق می رسند.» (یاداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری: اینجا)
البته این چرتکه انداختن ها برای آن است که نتیجه بگیرند:« آنچه داده ایم در مقابل آنچه گرفته ایم نه فقط قابل مقایسه نیست بلکه بسیار کم اهمیت تر و ناچیز تر از آن است که با واژه برد- برد کمترین تناسبی داشته باشد.»
در نگاه منتقدان توافق ژنو، غنی سازی 20 درصدی اورانیوم همچون جان ومال و ناموس باید پاس داشته می شد. در نگاه موافقان اما سیاست، «فن ممکنات و علم اولویت ها»ست. اگر می شد هم غنی سازی 20 درصدی داشته باشیم و هم تحریم در کار نباشد تا به جای کارخانه های ورشکسته و مردمان خسته و بیماران محروم از دارو صحنه های دیگری را شاهد باشیم، کمال مطلوب حاصل بود.
تجربه اما نشان داد که این امر شدنی نیست. تحریم ها کمر اقتصاد ملی و معیشت مردم را تا شکستن کامل نزدیک کرده بود. با این حال دولت روحانی اصل غنی سازی را غیر قابل مذاکره دانست اما در اتخاذ رویکردی واقع بینانه بر سرمیزان غنی سازی مذاکره کرد و به توافق رسید. بله، از غنی سازی 20 درصدی صرف نظر شده و چه بسا غنی سازی 5 درصدی نیز در کوتاه مدت به تعویق افتد و این همان است که «داده ایم». آنچه گرفته ایم یا قرار است بگیریم اما کاهش تحریم ها و عجالتا 4.2 میلیارد دلار طی 6 ماه و به اقساط است.
می توان در مقام تخفیف و تحقیر بر این عدد و در قیاس با 100 میلیارد دلار اصلی تاکید کرد و می توان همین 4.2 میلیارد دلار را در اوضاع کنونی مغتنم دانست.
مهم، زاویه دید ماست. اقتدارگرایان یک دغدغه دارند و آن همانا قدرت است. از منظر قدرت و با عینک اقتدارگرایی هر هزینه ای برای دست یابی به غنی سازی هسته ای با درصد بالاتر مجاز است. با این نگاه اقتصاد و توسعه و رفاه اجتماعی در مراتب بعد قرار دارند و چه بسا برخی دل نگران این موارد نباشند. بنا بر این طبیعی است که از توافق ناراضی باشند. از منظر توسعه اما غنی سازی 20 درصدی به هر قیمت مطلوب نیست و اختلاف دو دیدگاه بر سر همین موضوع است.
منتقدان اما یک نکته را به عمد نادیده می انگارند.این که نمایندگان هر دو تفکر در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کردند و 24 خرداد 92 عملا به یک همه پرسی بر سر نحوه دست یابی به اورانیوم غنی شده بدل شد و این فرصتی بود که نظام با فراخ نگری و به شکل غافل گیر کننده ای در اختیار مردم قرار داد یا سعید جلیلی با کاندیدا شدن خود این فرصت را فراهم ساخت. در یادداشت پیش از انتخابات نیز با تاکید بر همین منظر دعوت به مشارکت شد.
در آن انتخابات نماینده تفکر منتقدان امروز توافق ژنو کمتر از 10 درصد آرا را به دست آورد و رییس جمهور کنونی که از زبان رقیب به عنوان نماد خط سازش یا خط تردید معرفی شده بود با کسب بیش از 50 درصد آرا انتخاب شد. بدین ترتیب مردم با صدای بلند و به صراحت اعلام کردند می خواهیم زندگی کنیم و انرژی هسته ای را با هزینه ای کمتر و دور از تحریم و جنگ به دست آوریم. حتی آرای دکتر ولایتی را نیز می توان در این سبد منظور کرد.
بنا براین راه پیش رو راهی است که انتخاب شده و به نظر می رسد تنها احتمال توقف در آن هنگامی خواهد بود که تعهدات خود را انجام ندهند و همین حداقل را نیز دریغ کنند.
چرتکه می اندازند که چه دادیم و چه گرفتیم؟ آنچه می دهیم انصراف از غنی سازی 20 درصدی است. این نکته درستی است. آنچه می گیریم اما می تواند آرامش اقتصادی و احیای بخشی از اخلاق آسیب دیده اجتماعی باشد. تورم افسار گسیخته و افزایش شدید فاصله طبقاتی مردم را عصبی و افسرده کرده بود و تبعات آن هنوز کاملا رفع نشده است.
سال پیش این موقع همه جا صحبت از قیمت طلا و دلار بود . سال پیش این موقع همه احساس می کردند در یک مسابقه شرکت کرده اند واکثریت در حال باختن اند و از دست دادن و تنها قلیلی از خط پایان می گذرند. اکنون اما از آن فضا فاصله گرفته ایم. این فاصله گرفتن از همان «گرفتنی» هاست که در چرتکه انداختن رادیکال ها محاسبه نمی شود.
بله، باید دید چه داده ایم و چه گرفته ایم. اما این دادن و گرفتن به عرصه هسته ای محدود نیست. آنچه می گیریم در وهله نخست بخشی از اموال بلوکه شده خودمان است و پروسه ای که دیر و زود دارد اما قاعدتا نباید سوخت و سوز داشته باشد.
روند گذشته سالانه 150 هزار نخبه ایرانی را از کشور کوچ می داد، حسرت یک رستوران رفتن ساده را بر دل خیلی ها نشانده بود، بستگان بیماران را برای پیدا کردن داروهای کمیاب و گران شده سرگردان ساخته و مهم تر و تاسف بارتر از همه آن نوع دور زدن تحریم ها زمینه یک فساد بی سابقه تاریخی در امور اقتصادی و نحوه هزینه کرد درآمدهای نفتی را فراهم ساخته بود.
اگر جلوگیری از فروپاشی کامل اقتصادی و اجتماعی یک جامعه و تشدید فاصله طبقاتی دستاوردی « بسیار کم اهمیت و ناچیز» است حق با منتقدان است. اما اینان یا نمی دانند یا خود را به ندانستن می زنند که انگار موضوع هسته ای محدود به میزان غنی سازی است و انگار نه انگار که به همه عرصه های دیگر سرایت کرده است. آنچه قرار است بگیریم پول خودمان است. 100 میلیارد دلاری که به ناحق بلوکه شده است.
اختلاف بر سر جنس محاسبه داده و گرفته هاست. برخی می گویند صنعت هسته ای چنان با ارزش و استراتژیک است که چرخ های دیگر هم نچرخد بیمی نیست. موافقان توافق اما از منظری دیگر دفاع می کنند: ایرانیان، لایق زندگی بهتری هستند. زندگی یی که دستمزد ماهانه یک کارگر به اندازه سود پول سپرده ای معادل ارزش اتومبیل دیگری نباشد. زندگی یی که قیمت یک انسان کمتر از یک خودرو نباشد.در جامعه ای که انسان ارزش داشته باشد دانش هسته ای به کار می آید تا روزی که بخواهیم بتوانیم همان قدر که می خواهیم دست به غنی سازی بزنیم.
مهرداد خدیر
عصرایران