1. زمستان گذشته ماراتنی چند هفتهای در خصوص نرخ گاز میان بودجه نویسان و تصویبکنندگان در صحن مجلس به انجام رسید.
به فراخور حوزه فعالیت مذاکرات را گوش میدادم، همان زمان مصمم به انتشار یادداشتی بودم ولی شگفتی آن مذاکرات حداقلهای لازم برای یک قلمفرسایی ساده را از بین برد. اکنون که نزدیک به 6 ماه از آن واقعه گذشته است آثار آن تصمیم عجیب برای همگان به مرور روشن میشود و طبق روال همگان مصمم به ارائه راهحل برای خروج از این وضعیت هستند. راهحلهایی از جنس مصوبات و لوایح جدید. در اندازه و فراخور یک یادداشت؛ چند نکته مرور میشود.
2. مجلس نهاد محترم و بسیار تاثیرگذاری است. اگر کم و بیش با این مفهوم و قدرت آشنا بودم، پس از داستان تصویب نرخ خوراک پتروشیمیها کاملا یقین کردم تاثیر تنها به میزان توانایی شما در تغییر نیست، بلکه آنچه شدت تاثیر را مشخص میکند نسبت میان نیروی وارد آمده و جابهجایی انجام یافته است؛ یعنی با چه استعدادی چه اثری ایجاد میشود. از این حیث به جرات باید اذعان کرد که مجلس در آن موضوع بسیار پر تاثیر ظاهر شد، زیرا توانست با طرح مباحث ابتدایی جابهجایی بزرگی در صنعت پدید بیاورد. این تاثیرگذاریها در صورت عدم بهرهگیری از یک اجماع خردمندانه و عدم رعایت مقتضیات زمانی توسعه تهدیدی بسیار بزرگ است که صرفا از مقبولیت و مشروعیت قیام و قعودی نشأت گرفته است.
3. «حاشیه سود عملیاتی بعضی از شرکتهای پتروشیمی بالا است.» این جملهای بود که مستمسک اساسی مدافعان افزایش نرخ خوراک پتروشیمیها برای اصلاح حاشیه سود مذکور بود. اساس این مطلب قابلقبول است و دلیلی بر انکار آن وجود ندارد و کاملا بدیهی است زیرا ما مالک بزرگترین ذخایر گاز دنیا هستیم. آیا میشود قیمت تمام شده نیشکر در کوبا یا کاکائو را در ساحل عاج با نرخ آن در نروژ و اسکاتلند مقایسه کرد؟ آقایان اقتصاددان بگویند که مزیتِ «مزیت نسبی» کجا باید به داد اقتصاد یک کشور برسد؟ مزیت کشور نفت خیز بودن در کجای زنجیره ارزش این صنعت باید نمود داشته باشد؟ در اخذ بهره مالکانه سنگین، نرخ خوراک بالا یا در تولید انبوه و تصرف بازارهای جهانی؟ آنچه اهمیت دارد رعایت مقتضیات زمانی توسعه برای انتخاب این کجایی و دستیابی به یک تصمیم بهینه است. بدون وجود آن خرد همه جانبه به هیچ وجه نمیتوان گفت که «مناسبترین و مطلوبترین» نرخ خوراک برای پتروشیمیها کدام است. نمیتوان به قطعیت نتیجه گرفت که آیا آزادسازی نرخ ما را به اهداف توسعهای نزدیک میکند یا اعطای یک رانت ارزش افزا و استفاده از این ظرفیت برای تصاحب سهم بالا و پایداری از بازار. این خرد کجا و چگونه تولید شد؟ اجماع خردمندانه استانداردهایی دارد که ابتداییترین آنها بحث روی مستندات علمی است. در فرآیند تصویب نرخ خوراک در ادوار مختلف آیا چنین اجماعی وجود داشته است؟
4. هیچکس موافق از بین رفتن سرمایه ملی یا توزیع انحصاری رانت در بین گروه خاصی نیست. گروههای صاحبنظر، بنا به دریافت و فهم توسعهای خود، در مسالهای مشترک راهحلهای کاملا متضادی ارائه میدهند در همین موضوع عدهای موافق آزادسازی مطلق، عدهای تخصیص سوبسید معنادار و گروهی دیگر خواستار ارائه یک سوبسید هدف دار یا به تعبیری همان رانت ارزش افزا هستند. آیا یکی از اینها خائن است یا تنها آنکه درک درستی از منفعت ملی ندارد؟ چگونه میتوان تصمیم درست را اتخاذ کرد؟ آیا وجاهت قانونی وجاهت اثربخشی را به دنبال دارد؟ زمانی که روند یک تصمیمگیری ملی مبتنی بر یک اجماع خردمندانه و رعایت مقتضیات توسعهای نباشد منتقدان هم حق دارند تا بگویند که این تصمیم تنها برپایه فهم اشتباه و سلیقهای از «منفعت ملی» اتخاذ شده است. همواره اقدامات شتابزده صورت گرفته در تغییرهای نرخ خوراک در صنعت نفت بهگونهای انجام شده است که نمیتوان مطمئن بود که اقدام صورت یافته بر مبنای بهترین تصمیم یا فهم صحیح از مقتضیات توسعه انجام یافته است.
دلواپسان اتلاف سرمایههای ملی را توصیه جدی به مطالعه گزارشهای سرمایهگذاری و تولید گاز از ذخایر نامتعارف شیل گس ایالات متحده و البته چین و هند مینمایم. ما در چه برهه زمانی از توسعه این صنعت قرار داریم و مقتضیات ما برای توسعه کدام است؟ روسیه و قطر به عنوان دیگر مالکان ذخایر عظیم گاز، جدیترین تهدید فعلی خود را تولید محصولات پتروشیمیایی ارزانقیمت توسط آمریکا و گرفتن سهم عمده بازار توسط آن کشور میدانند. جهان انرژی، دستیابی ایالات متحده به تکنولوژی بهرهمندی از «شیل گس و شیل اویل» را به عنوان انقلابی در تجارت نفت و گاز معرفی میکند. واقعهای که النعیمی وزیر نفت عربستان از آن به عنوان «رنسانس در عرصه انرژی آمریکا» نام میبرد. ایالات متحده در حال حاضر توانسته است با استفاده از تکنولوژیهای مربوطه، هزینه استحصال گاز از ذخایر نامتعارف خود را تا مرز هزینه استحصال از ذخایر متعارف پایین بیاورد. چین (مصرفکننده فعلی پتروشیمی) یکی از بزرگترین قراردادهای انرژی را با شرکت هس آمریکایی بهمنظور بهرهبرداری از ذخایر عظیم شیل گس خود منعقد کرده است (ذخایری قریب به 130 تریلیون متر مکعب، 4 برابر ذخایر متعارف ایران!) و برنامه دارد که تا سال 2030 به بزرگترین استحصالکننده و فرآوری کننده شیل گس و بالطبع محصولات پتروشیمی تبدیل شود. اکنون دغدغه صاحبان نفت و گاز دنیا پیدا کردن راه مناسب برای مقابله با این سونامی انرژی که تاریخ آن را سال 2017 اعلام کردهاند است و به سرعت به دنبال آنند که تا حد ممکن در سالهای آتی فروش را حداکثر و مشتریان وفادار خود را افزایش دهند. آن وقت ما به دست خود قدرت رقابتی خود را از بین میبریم به نام حفظ سرمایه ملی. بدیهی است در صورت بازاری شدن ذخایر نامتعارف، ایران دیگر مزیت فعلی در تولید و صادرات محصولات پتروشیمی را نخواهد داشت. رقبای قدرتمند جدید وارد بازار خواهند شد در آن زمان گاز فرآوری نشده به چه کار خواهد آمد حال 13 سنت یا 3 سنت!
5. تاریخ اقتصاد ایران موارد متعددی از این تصمیمات را به چشم خود دیده است که متاسفانه آثار آن را نیز با تمام وجود حس کرده و میکند. فهم صحیح از مقتضیات زمانی و شرایط محیطی، ضرورتی است که عدم توجه به آن نه تنها توسعه به دنبال نخواهد داشت بلکه منجر به اتلاف گسترده منابع خواهد شد. آنچه در استفاده از سرمایههای طبیعی ملی اهمیت دارد دستیابی به نرخ استحصال و نرخ بهره مالکانهای است که منطبق و مبتنی بر توسعه و توانمند شدن کشور باشد. آن نرخ کدام است؟
دنیای اقتصاد